پائولو کوئلیو و خیال‌پردازی او !

  • 1394/03/02 - 23:12
پائولو کوئلیو نویسنده قدرتمند و خوش‌‏اقبالی است که توانسته از پرفروش‏‌ترین نویسندگان جهان شود. او که باورهای خود را در قالب نوشته، داستان و رمان ارائه می‏‌دهد، موفقیت خود را مرهون قدرت تخیل و داستان‌‏نگاری و قلم روان و شیوایش می‌‏داند. از میان اصول و مبانی طرح شده در کتاب‌‏های او می‏‌توان به پلورالیزم دینی، تجربه دینی، تناسخ، ترویج مستی و باده‌‏نوشی...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پائولو کوئلیو نویسنده قدرتمند و خوش‌‏اقبالی است که توانسته از پرفروش‏‌ترین نویسندگان جهان شود. او که باورهای خود را در قالب نوشته، داستان و رمان ارائه می‏‌دهد، موفقیت خود را مرهون قدرت تخیل و داستان‌‏نگاری و قلم روان و شیوایش می‌‏داند. از میان اصول و مبانی طرح شده در کتاب‌‏های او می‏‌توان به پلورالیزم دینی، تجربه دینی، تناسخ، ترویج مستی و باده‌‏نوشی، خودکشی و نیهیلیسم، رمان، داستان‏‌سرایی، عشق و فرزانگی اشاره کرد.[1]
بسیاری از پژوهش‌گران و نیز طرفداران کوئلیو بر این باورند که کتاب الف با محوریّت تناسخ نوشته شده است. تک‌نگاشت‌‏های او در صفحات نخستین نیز این رویکرد را آشکار می‌‏کند: «شریف‌‏زاده‌‏ای به دیار بعید سفر کرد تا پادشاهیِ سرزمینی را از آن خود کند و بازگردد.»[2] «تو همه چیز را می‌‏دانستی، من نابینا. می‏‌دانم زندگی‏‌ام بیهوده نخواهد بود، می‌‏دانم باز هم‌دیگر را خواهیم دید؛ در ابدیتی ایزدی. اسکار وایلد، (دانش راستین)»[3] همان اوایل کتاب، شخصیت‏‌های داستان، قصد سرزدن به پیشینه‌‏های تناسخی خود را دارند: «منظورم این نبود. وقتی حال و روز الآنِ تو را داشتم، جوابم را از اتفاقی که قبل از تولّد من افتاده بود دریافتم. الآن هم همین پیشنهاد را برای تو دارم. تناسخ؟ اما او که همیشه مرا از سرزدن به زندگی‌‏های گذشته‏‌ام نهی می‌‏کرد.»[4] «قبلاً به گذشته سرزده‌‏ام. قبل از این‏‌که با تو آشنا بشوم این کار را یاد گرفتم. قبلاً که برایت گفتم، دو تا حلول قبلی خودم را دیده‏‌ام: یک نویسنده فرانسوی در قرن نوزدهم و...»[5]
در ادامه داستان که محوریّت آن هم‏‌چنان تناسخ است، شخصیت‏‌های داستان در پی تناسخ سراغ اسلام می‏‌آیند. سامیل که درباره تناسخ در اسلام پی‏‌گیر شده سرانجام به پاسخ دست می‌‏یابد: «سامیل با کتابی برگشته. کنار ما می‌نشیند. یادداشت‏‌هایش را بررسی می‏‌کند و با احترام صفحات کتاب را در حالی که به عربی زمزمه می‏‌کند، ورق می‌‏زند.» آخرش می‌‏گوید: «با سه عالم دینی صحبت کردم. دوتایشان گفتند بعد از مرگ فقط جهان آخرت است. اما سومی به من گفت به این آیات قرآن نگاه کنم.» هیجان زده است. «این اولی‌‏اش است، سوره بقره، [آیة 28]: چگونه خدا را منكريد با آن‌‏كه مردگانى بوديد و شما را زنده كرد، باز شما را مى‏‌ميراند و باز زنده می‌‏كند و آن‌گاه به سوى او بازگردانده می‌‏شويد.»[6]
در ادامه داستان او تلاش دارد تا با ذکر مؤیداتی از کتاب مقدس نیز به اثبات تناسخ بپردازد. در فرآیند داستان نیز بارها و بارها شخصیت‏‌های کوئلیو به سفر در پیشینه‌‏های تناسخی‌‏شان می‏‌پردازند. شایان ذکر است آیاتی از قرآن مجید که امثال کوئلیو سعی دارند بدان تمسّک کنند، هیچ ارتباطی با تناسخ ندارد.[7]

پی‌نوشت:

[1]. نگرشی بر آرا و اندیشه‏‌های پائولو کوئیلو، محمد تقی فعالی، تهران، سازمان ملی جوانان، معاونت مطالعات و تحقیقات، 1388.
[2]. انجیل لوقا، باب 19 ، آیة 12.
[3]. کوئلیو، پائولو، ترجمه داریوش حجازی، [بی جا]، 1390، ص 12.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. همان، ص 40- 41.
[7]. فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 109.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.