سیر تاریخ مشعشعیان

  • 1394/02/01 - 19:46
یکی از فرقه‌هایی که در قرن یازدهم هجری ملحق به اهل‌حق‌ها گردید، فرقه آتش بیگی که ظاهراً بخشی از "مشعشعیان" است، می‌باشد. در اینجا به اختصار قسمت‌هایی از تاریخ مشعشعیان را نقل می‌کنیم. در حدود سال 840 هجری قمری، در دوره تیموری نهضتی مذهبی از غلات شیعه به رهبری سید علی فلاح از شاگردان آمد بن فهد حلی نضج گرفت و دامنه قوت آن به عهد صفوی کشانده شد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از فرقه‌هایی که در قرن یازدهم هجری ملحق به اهل‌حق‌ها گردید، فرقه آتش بیگی که ظاهراً بخشی از "مشعشعیان" است، می‌باشد. در اینجا به‌اختصار قسمت‌هایی از تاریخ مشعشعیان را نقل می‌کنیم. در حدود سال 840 هجری قمری، 1437 میلادی، در دوره تیموری نهضتی مذهبی از غلات شیعه به رهبری سید علی فلاح [1] از شاگردان آمد بن فهد حلی نضج گرفت و دامنه قوت آن به عهد صفوی کشانده شد. ایام کودکی فلاح در شهر واسط سپری شد و در جوانی به حله رفت و نزد ابن فهد با اصول و مذهب تشیع آشنایی یافت. اما به‌تدریج جنبه‌های صوفیانه در افکار وی پدید آمد و حرکت خود را با چنین زمینه‌ای و با اعتکاف در مسجد آغاز کرد و به‌زودی در واسط و اطراف آن پیروانی یافت و دعوی مهدویت کرد.[2]
بیماری استاد وی"ابن فهد" فرصت بیشتری را به فلاح داد. قاضی نورالله در مجالس المومنین و عبدی بیگ در تکمله الاخبار نوشته‌اند: «استاد وی شیخ احمد بن فهد کتابی در علوم غریبه جمع‌آوری کرده بود. چون احتضار وی رسید آن را به یکی از نوکران خود داده، وصیت کرد آن را در آب فرات بیندازد، اما –محمد بن فلاح کتاب را از وی گرفته و با خواندن آن کارهایی مثل نیزه بر شکم زدن و غیره انجام می‌داد.[3]
نوشته‌اند که احمد بن فهد حلی فتوای قتل وی را صادر کرده ولی سید محمد فلاح با ادعای سید صوفی از این فتوا رهایی پیدا کرد. وی پس از آن در حویزه و اطراف به تبلیغ پرداخت و توانست به پیروان خود بیفزاید. وی با غارت و فروش اموال، نیروی خویش را با تجهیز جنگی آراست و به نواحی دیگر حویزه روی آورد و قدرتی به هم رساند و نام "مشعشع" بر خود گذارد. آنان در حلقه‌ای می‌نشستند و با ذکر "علی اللهی و غیره باطل" می‌گفتند و کارهای  خلاف عادت مانند بلعیدن شمشیر و برهنه در مقابل شمشیر رفتن را انجام می‌دادند.[4] سید محمد فلاح کتابی به نام "کلام المهدی" دارد که میکروفیلمی از آن در کتابخانه م 7 رکزی دانشگاه تهران وجود دارد. بخش‌هایی از آن را احمد کسروی در مشعشعیان و با تاریخ پانصد ساله خوزستان آورده است. وی در آن‍جا قیام خود را مقدمه قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌داند: «ان هذا اوان الظهور و القیام للقائم من آل محمد (صلی الله علیه و آله)... و لولا ظهور هذا سید (خودش) بالنیابه عن الغائب لتطرق الخطاء علی الله تعالی...» اگر ظهور این سید (خودش) به نیابت از حضرت مهدی نباشد اشتباه و خلل در کار خدا راه پیدا می‌کند.[5]
در بخشی دیگر از کتاب: "كلام المهدی"‌ به دفاع از خود می‌پردازد و می‌گوید این سيّد (خودش) به منزله هر پیامبری و هر ولی در نوع ظاهری و ضعف بشری می‌باشد نه به قوّة قاهره، زیرا حقیقت منتقل نمی‌شود بلکه حجاب منتقل می‌شود و به صورت بدن متصف می‌گردد همانطور که جبرئیل به شکل افرادی درمی‌آمد با آن‌که حقیقتش سرجایی خودش بود.[6] ظاهراً وی خدا را جسم نمی‌داند لیکن قابل حلول در افراد می‌داند لذا می‌نویسد: «علی (علیه‌السلام) خدایی است که در حجاب به بدن علی (علیه السلام) آمده است. همان‌طور که‌ جبرئیل به بدن فقیر و امثال آن محتجب می‌شد و هرکسی که اعتقاد نداشته باشد که علی(علیه‌السلام) خداست، و محمد (صلی‌الله علیه و آله) رسول او، و فاطمه کنیز او، و یازده امام ملائکه او، و انبیاء رسولان او، و کتاب‌های نازل شده کلام او، و هستی مخلوق اوست،‌ همانا کافر شده و در پیروزی آینده کشته می‌شود. انشاء الله.»[7] شاه اسماعیل صفوی پس از مطلع شدن از غلو مشعشعیان، حمله‌ای به سرزمین آنها نمود و پس از شکست آن‌ها، چون خواسته بودند به وی باج دهند گفته بود: «دین‌تان را درست کنید، من احتیاج به باج ندارم.»[8]
یکی از مولفان می‌نویسد: «سیّد علی (فرزند سید محمد فلاح) مدعی گشت که حضرت علی خداست و جوهر روحانیت علی(علیه السلام) در وی حلول کرده است و در سال (888 ه.ق)‌ بصره را تصرف کرده و به نجف رفته و صندوق مرقد حضرت علی (علیه‌السلام) را سوزانید و اظهار داشت علی خدا بوده و خدا نمی‌میرد و بارگاه علی (علیه‌السلام) را آشپزخانه خود ساخت و به بغداد رفت و کاروان حجاج را غارت نموده و زائران مکه را که در کاروان بودند همگی بکشت[9] و آهنگ بهبهان کرد و در رودخانه مارون که به رودخانه جراحی می‌پیوندد آب تنی نمود و چون مشهور بود که تیر به بدن او کار نمی‌کند، به دستور پدرش توسط برادرش سیدمحسن یک نفر وا داشت تا از پشت درختی که تا حال باقی است، تیری به وی بزند و در اثر آن کشته گردید. پیروان سید علی چند بار نام علی بر زبان رانده و به درون آتش می‌رفتند و دسته شمشیر بر زمین تکیه داده و خود را بر روی آن می‌انداختند و آسیبی به آنها نمی‌رسید.»[10]
نویسنده مزبور می‌افزاید: «ناگفته نماند سید علی مشعشعی تیره آتش‌بیگی را بنیاد نهاد و خانواده وی پس از وی به آذربایجان و کرمانشاه و فارس مهاجرت کردند و در شیراز به مولائی مشهور گشتند و عده‌ای به شهر کرمانشاه عزیمت کردند. پسر بعد از پدر بر مسند تیره آتش بیگی جالس شدند. خاندان سید محمد مشعشع اینک در حویزه بسر می‌برند. رئیس‌عشیره نام خود را مولا نصرالله گذارده و پسر مولا عبدالله نامیده می‌شود.[11] آنچه مسلم است مولا مبارک به کمک علما از جمله مولا عبدالطیف جامعی درحویزه ریشه تندروی‌های غالیانه مشعشعیان را سست و یا ریشه کن نمود.[12] مشعشعیان گرچه از ازل با اهل‌حق‌ها در حلول و غلو مشترک بوده‌اند حداقل دربرهه‌ای از زمان واجبات را رها کردند. لیکن توسط برخی از سران همین فرقه که مستبصر شده بودند و کمک گرفتن از علماء شیعه انحرافات خود را اصلاح کردند. اگر چه برخی از طایفه مشعشعی از نسل سید علی مشعشعی راه پدر را ادامه داده و به گفته یکی از محققان «اهل‌حق» مشعشعیان امروز در غرب کشور مانند نظام و منصور و سام از نسل او می‌باشند. [13]

پی‌‌نوشت:

[1]. عبدی بیگ در تکمله الاخبار شجره وی را چنین می‌آورد: سید محمد بن سید فلاح، بن حسن، بن علم الدین علی المرتضی، بن سید عبدالحمید نسابه، بن علی فخار، بن معد، بن احمد، ابن ابی الغنائم، بن محمد، بن ابی عبدالحسین شستی، (؟) بن محمد الجابری، بن ابراهیم مآب، بن صالح العابدین، بن موسی الکاظم (علیه‌السلام). زین‌العابدین علی (عبدی بیگ شیرازی)، تکمله الاخبار، مقدمه و تصحیح و تعلیقات عبدالحسین نوائی، چاپ اول، نشر نی، تهران، 1369 شمسی، ص 141
[2]. مالمیری احمد، اهل‌حق، ص 5؛ به نقل از مجالس المومنین، ج 2، ص 395
[3]. زین‌العابدین علی (عبدی بیگ شیرازی)، تکمله الاخبار، مقدمه و تصحیح و تعلیقات عبدالحسین نوائی، چاپ اول، نشر نی، تهران، 1369 شمسی، ص 141
[4]. مالمیری احمد، احل‌حق، ص 5؛ به نقل از مجالس المومنین، ج 2، ص 395
[5]. کسروی احمد، مشعشعیان، چاپ سوم، انتشارات سحر، تهران، 1356 شمسی، ص 171
[6]. همان، 167
[7]. همان، ص 172
[8]. شکری یدالله، عالم‌آرای صفوی، بنیاد فرهنگ ایران، 1350 شمسی، صص 135 و 136
[9]. کسروی احمد، مشعشعیان، چاپ سوم، انتشارات سحر، تهران، 1356 شمسی، ص 27
[10]. مدرسی چهاردهی نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، نشر علمی و فرهنگی، 1382 شمسی، ص 163 [11]. همان، ص 163
[12]. سلطانی، محمدعلی، قیام و نهضت علویان زاگرس، ص 24(قابل‌ذکر است که منصور مشعشعی در سال 1379 شمسی فوت و در گره‌بان هرسین از توابع کرمانشاه دفن شده است.)
[13]. مدرسی چهاردهی نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، نشر علمی و فرهنگی، 1382 شمسی، ص 248
 

تولیدی

دیدگاه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.