نقد تفسیر رشتی از حدیث باب علم

  • 1394/02/07 - 11:11
سید کاظم رشتی، دومین سرکرده‌ی فرقه‌ی شیخیه که خود را در زمره‌ی علمای شیعه به حساب می‌آورد، تفاسیر عجیب و غریبی در بعضی از احادیث اهل بیت (علیهم السلام) داشته است. ما در این مقاله سعی داریم به یکی از تفاسیر وی در خصوص روایت مشهور پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) اشاره کنیم. یکی از احادیث معروفی که از لسان مبارک پیامبر اکرم در مدح امیر المؤمنین...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید کاظم رشتی، دومین سرکرده‌ی فرقه‌ی شیخیه که خود را در زمره‌ی علمای شیعه به حساب می‌آورد، تفاسیر عجیب و غریبی در بعضی از احادیث اهل بیت (علیهم السلام) داشته است. ما در این مقاله سعی داریم به یکی از تفاسیر وی در خصوص روایت مشهور پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) اشاره کنیم.
یکی از احادیث معروفی که از لسان مبارک پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) در مدح امیر المؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده، این حدیث است: «انا مدینة العلم و علی بابها.[۱] من شهر علم هستم و علی (علیه السلام) درب ورود به آن است.»
پاشا عبدالباقی افندی، شاعر عرب، در مدح سلطان عثمانی، حاکم عراق، قصیده‌ای را سروده است، که یک بیت آن عبارت است از: «هذا رواق مدینة العلم من بابها قد ضلّ من لایدخل، این شهر دانش است و اگر کسی از درب آن داخل نشود، گمراه می‌گردد.»
شاعر در این بیت، به حدیث مشهور نبوی «انا مدینة العلم و علی بابها» اشاره کرده است. سید کاظم رشتی، به شرح این بیت و حدیث شریف پرداخته و با خیال‌پردازی، که مخصوص به خود وی است، اینگونه گفته است: «و برای ما در اینجا بحثی است، که اشکالی ندارد به برخی از امور غیبیه و الهامات سرمدیه که بر قلب من وارد شده است، اشاره کنم».[۲] او در تفسیر «مدینة العلم» قائل شده به اینکه، شهر دانش در آسمان قرار دارد و امامان شیعه (علیهم السلام) در آن زندگی می‌کنند. وی می‌نویسد: «در آسمان شهری است، که می‌خواهم کوچه‌های آن را بشمارم، که قلم از شمردن آنها ناتوان است». او در ادامه برای این شهر، محله‌ و کوچه‌های بسیاری را، با اسم‌های عجیب و غریب نام می‌برد و می‌گوید: «محله‌ی ۲۲، محله‌ی نبران است، که در زیر بحر قرار دارد، که تدبیر کننده‌ی جهان پائین است. در ناحیه‌ای از آن محله، که در وسط آن است، ۳۶۰ کوچه وجود دارد، که چون دانستن این کوچه‌ها بسیار سودمند است، آنها را برای شما می‌شمارم. اول، کوچه‌ای است، که صاحبش مردی است، که در دست او خنجری است به نام «رخیبا»؛ دوم، صاحب آن مردی است، که صفحه‌ای را حمل می‌کند، که نامش «شمشالک» است؛ سوم، کوچه‌ای است، که صاحب آن «بعصور یالوط هشام» نام دارد، که صورت او مانند صورت سگ است؛ ... کوچه‌ای در آنجا است، که نام صاحبش «شلحلحون» است و سگی دارد، که نام آن‌هم «شلحلحون» است و در کوچه‌ی ۴۲ زنی است، که دف می‌زند و نامش «ضغض» است و در کوچه‌ی ۴۹ زنی است، که نی می‌زند و نامش «شطیحال» است و در کوچه‌ی ۷۱ زنی است، که میمون‌ها با او زنا می‌کنند و نامش «شطیثال» است... کوچه‌ی صد و سوم، صاحبش مردی است، که بر یک ماهی بزرگ سوار شده، که نامش «عطشعسفلیون» است؛... کوچه‌ی صد و پنجاه و هفتم، صاحبش زنی است، که فرج ندارد، اسمش «درهیل» است؛ صاحب کوچه‌ای دیگر زنی است به نام «طرطیروش» که بر تختی تکیه زده است؛... صاحب کوچه‌ای دیگر، شیر بی سری است، به نام «خیارش شورش» که مشغول حرف زدن است...»[۳] جالب اینکه سید مدعی شده است، که این علوم را مستقیم از اهل بیت (علیهم السلام) و با الهام از ایشان گرفته است و خود را از اولیای الهی در دنیا و آخرت معرفی می‌کند.
در نقد این سخنان باید گفت؛ اولاً سید برای این دعاوی خویش، سند و مدرکی از شرع مقدس ارائه نداده است و صرف ادعا، آن‌هم در چنین اموری، کاری عبث و بیهوده است.
ثانیاً اگر منظور سید این است، که اهل بیت (علیهم السلام) در عالم برزخ، در چنین شهری زندگی می‌کنند، سخن باطلی است؛ چرا که در عالم برزخ، محل زندگی انسان‌های درستکار و بدکار از هم جدا است و این چگونه شهری است، که خداوند اهل بیت (علیهم السلام) را در آن جای داده است، در حالی که میمون‌ها با زن‌ها عمل زنا انجام می‌دهند. لذا چنین توصیفاتی که سید در شرح حال این شهر خیالی آورده است، با جایگاه اهل بیت (علیهم السلام) سازگاری ندارد.
ثالثاً زندگی سید، بیانگر این مطلب است، که سید کسی نبوده است، که بر قلب او چیزی الهام شده باشد، آن سیدی که جاسوس بیگانگان بوده و با دشمنی و دشنام نسبت به علمای بزرگ شیعه، تخم نفاق و تفرقه را در جامعه‌ی شیعی رواج داده بود و هیچ کرامت و نشانه‌ای در اخلاق و عرفان از وی ثبت نشده است.[4]
رابعاً این اقدام سید و استفاده وی از کلمات عجیب و غریب، بعدها زمینه را برای دیگر سودجویان فراهم آورد، تا آنها هم از این راه برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند؛ نمونه‌‌ی بارز آن باب و بها هستند، که از همین واژه‌های نامأنوس برای ترویج مکتب خویش استفاده کردند.
خامساً آیا چنین شخصِ خیال‌پردازی صلاحیت دارد در رأس یک جریان فکری قرار بگیرد تا عده‌ای او را تبعیت کنند؟
می‌توان گفت که تفسیر وی از این روایت مشهور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دارای جایگاه علمی نیست و هیچ برهانی بر اثبات آن وجود ندارد.

پی‌نوشت:

[۱]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه‌ی آل البیت (علیهم السلام)، ۱۴۰۹ ق، ج ۲۷، ص ۳۴.
[۲]. محمدعلی مدرسی، ریحانة الأدب، ج ۲، ص ۳۰۸.
[۳]. سید کاظم رشتی، شرح قصیده، به نقل از: علی عطایی اصفهانی، اعترافات: وزارت مستعمرات، چگونه اسلام را نابود کنیم، ص ۳۴۴؛ یوسف فضایی، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخیگری، بابیگری، بهاییگری و کسروی گرایی، ص ۳۳.
[4]. احمد خدایی، تحلیلی در تاریخ عقائد فرقه‌ی شیخیه، ص ۸۰؛ جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: سیری در زندگی سید کاظم رشتی.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.