نفس‌کُشی در عرفان غیر اسلامی

  • 1394/01/02 - 15:56
معمولاً در تعبیرات اسلامی صحبت از تهذیب و اصلاح نفس است اما در تعبیرات شعرا مسئله نفس کشی و نفس کشتن زیاد آمده است. ولی درباره مسئله "نفس کشی" و به‌عبارت‌دیگر خود را درهم شکستن، خود را کوبیدن، یعنی خودبین نبودن و خودپسند و خودخواه نبودن، در عرفان غیر اسلامی طوری سخن گفته‌شده است که غالباً یک نکته بسیار اساسی...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از جهات منفی که در عرفان‌های غیر اسلامی مطرح است، مسئله نفس کُشی است. ما در تعبیرات اسلامی، کلمه «نفس کشی» نداریم. یکی دو جا تعبیر "اماتَ نَفْسَهُ"[1] داریم که در نهج‌البلاغه است و دیگری تعبیر "موتوا قبل ان تَموتوا"[2] را هم داریم.
معمولاً در تعبیرات اسلامی صحبت از تهذیب و اصلاح نفس است اما در تعبیرات شعرا مسئله نفس کشی و نفس کشتن زیاد آمده است. ولی درباره مسئله "نفس کشی" و به‌عبارت‌دیگر خود را درهم شکستن، خود را کوبیدن، یعنی خودبین نبودن و خودپسند و خودخواه نبودن، در عرفان غیر اسلامی طوری سخن گفته‌شده است که غالباً یک نکته بسیار اساسی که در اسلام از آن به «کرامت نفس» تعبیر می‌کنیم، مورد غفلت واقع‌شده است.
چون عرفان شیرین است و عرفا با زبان ادب، نثر و نظم مدعای خودشان را خیلی گفته‌اند و پخش کرده‌اند، انسان کامل عرفا در سرنوشت جامعه ما خیلی اثر دارد؛ یعنی ما بیشتر انسان والا و انسان متعالی را همان می‌دانیم که عرفا معرفی کرده‌اند.
اما در راه سلوک باید به تفاوت کرامت نفس و نفس کشی توجه داشت. پس ما دو خود داریم؛ یک خودی که باید آن را از دست داد و یک خودی که باید آن را حفظ کرد. از اینجاست که اسلام با پاره ای از تعالیم اخلاقی، مانند اخلاق مسیحی یا اخلاق عرفانی، که اساسش بر منکوب کردن نفس است، همانند عرفان مصطلح در مسلک‌های هندی و فرقه‌هایی همچون صوفیه، سازگار نیست. مبارزه با نفس اماره وقتی به‌افراط کشیده شود گاهی مبارزه با کرامت نفس هم هست.
مضمون بسیاری از داستان‌های واقعی یا غیرواقعی که در کتاب‌های صوفیان نقل‌شده با کرامت نفس آدمی منافات دارد و اسلام آن را روا نمی‌شمرد، یعنی آن‌گونه نفس کشی را که باکرامت و عزت‌نفس منافات داشته باشد اسلام نمی‌پذیرد.
برای عرفان صوفیه دو نقطه ضعف مهم ذکر کرده‌اند. آن دو نقطه‌ضعف در عرفان اسلامی وجود ندارد و همین امر از تمایزات عرفان اصیل و روش صوفیانه است. آن دو نقطه‌ضعف افراط در خوف و ترک افراطی دنیا است.
درواقع آنچه از آن به‌عنوان تصوف میان مردم شناخته‌شده است، همان رهبانیت مسیحی است که کمی تغییر قیافه داده است. در اسلام گفته‌شده است: «و جعلنا فی قلوب الذین اتبعوه رأفة و رحمة و رهبانیةً ابتدعوها ماکتبناها علیهم الا ابتغاءَ رضوان اﷲ [3](اما) و گردانیدیم در دل‌های کسانی که پیروی کردند او را مهربانی و رحمتی و رهبانیتی که اختراع کردند، آن را ننوشتیم بر آنها مگر به جهت خواستن خشنودی خدا.» رهبانیت بدعت است. اسلام فرهنگ «ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه [سوره بقره، آیه 201] پروردگارا در این دنیا به ما نیکی و در آخرت [نیز] نیکی عطا کن» را اشاعه داد.  اسلام گفت: عرفان و سلوک دو جمله است؛ انجام واجبات، ترک محرمات. هرکسی که در انجام واجبات و ترک محرمات کاملاً دقیق باشد، این سالک است، این عارف است، این واصل است. اما در روایات صوفیه افراط در خوف و ترک دنیا اصل سمت‌وسو برای سرکوب نفس است. تحقیر و توهین نفس هم در شکل افراطی است.
برای نمونه به روایت فوق نظر بیفکنید: «شیخ ما روزی در میان سخن، روی به یکی کرد و گفت که همه ی وحشت‌ها از نفس است. اگر تو او را نکشی، او تو را بکشد، اگر تو او را قهر نکنی، او تو را قهر کند و مغلوبِ خود»[4].
اما برخی برای خوف تقسیماتی ارائه داده‌اند و گفته‌اند که خوف بر سه نوع است: خوف طبیعی، خوف مذموم، خوف ممدوح.
- خوف طبیعی: همچون حالات واقعی دیگر، از خطوط اصلی نفس است، و این حالت برای حفظ جان از حوادثی چون بیماری، تصادف، دور شدن از منطقه خطر، چگونگی مواجهه با حیوانات درنده، زلزله، رعدوبرق، سیل و بادهای خطرناک به‌کار گرفته می‌شود. اگر این حالت عالی نفسانی به انسان عنایت نمی‌شد، و آدمی در برابر آن‌گونه حوادث و پیشامدها بر خود نمی‌هراسید، در مقام حفظ نفس برنمی‌آمد، و در این صورت از هیچ حادثه ای در امان نمی‌ماند و حیات انسان در کرۀ خاکی در معرض نابودی قرار می‌گرفت.
- خوف مذموم: خوف مذموم خوفی است که ارتباطی با مسائل خطرآفرین، و نیز ربطی به مسائل عالی اللهی از قبیل ترس از عذاب فردا، یا ترس از مقام و هیبت حق ندارد، بلکه علت آن تصورات باطل و وهم و خیالات فاسد، پاره ای از امور است که انسان با اندکی تأمل نسبت به آن امور که زاییده خیالات و اوهام است، حس می‌کند که خوفش امری بیهوده، و حالتی غیرمنطقی است.
- خوف ممدوح: خوف ممدوح خوفی است که همچون حالات عالی دیگر روانی برای انسان از ضروریات است. بدون اینکه خوف راهی برای ترقی و تعالی وجود ندارد و منهای این خوف آدمی را در پیشگاه قرب حضرت او جایی نیست. این خوف از اوصاف عالی موقنین و از آثار برجسته ی متقین و نشانه ای از اتصال به‌جانب اوست. [5]
باید دانست که همواره عده ای به دنبال ارائه تعاریف جدید از اصطلاحات اصیل به نفع خود هستند تا بدین‌وسیله مقصود خود را در قالب‌های شناخته‌شده به خورد عامه مردم داده و کالای بدلی را جایگزین کالای اصلی و مرغوب نمایند. در این موقع شنونده باید زیرک و عاقل باشد تا به دام چنین شیادانی گرفتار نشود.

پی‌نوشت:

[1]. سید رضی، نهج البلاغة، هجرت، قم، 1414 قمری، چاپ، اول، خطبه 220
[2]. علامه مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، اسلامیه، تهران، ج 66، ص 317
[3]. تفسیر ابوالفتوح، ج 9، ص 335؛ رجوع ک.ب: به سفینةالبحار، ج 1، صص 540 و 541
[4]. محمد بن منور، اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، تصحیح و تنظیم شفیعی کدکنی محمدرضا، آگاه، تهران، ١٣٨۶، ص 94
[5]. انصاریان حسین، عرفان اسلامی، ج 1، دارالعرفان، 1391، ص 140

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.