زبان فارسی چگونه حاشیه‌نشین شد؟

  • 1393/10/10 - 11:51
بخشی از صحبت‌های ایشان به جایگاه زبان فارسی در ایران امروز و مخاطراتی که به دلیل عدم توجه کافی به این مؤلفه تأثیرگذار به وجود آمده است، اختصاص داشت. برآیند این سخنان را می‌توان در «پیشگیری از یک استحاله‌ی فرهنگی خزنده» خلاصه نمود. رویدادی که اگرچه علائم ملموس و فوری ندارد، اما در بلندمدت دارای پیامدهای نامطلوبی است...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب، در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، حاوی نکات قابل تأملی بود که نشان‌دهنده‌ی توجه ایشان به تحولات فرهنگ و چالش‌های فراوان این عرصه است.[1] اهمیتی که رهبر انقلاب برای حوزه‌ی فرهنگ، هنر و ادب قائل هستند، بار سنگینی را بر دوش مسئولین نظام قرار می‌دهد. در این میان، بخشی از صحبت‌های ایشان به جایگاه زبان فارسی در ایران امروز و مخاطراتی که به دلیل عدم توجه کافی به این مؤلفه تأثیرگذار به وجود آمده است اختصاص داشت. برآیند این سخنان را می‌توان در «پیشگیری از یک استحاله‌ی فرهنگی خزنده» خلاصه نمود. رویدادی که اگرچه علائم ملموس و فوری ندارد، اما در بلندمدت دارای پیامدهای نامطلوبی است که حتی می‌تواند بیشتر و جدی‌تر از یک حمله نظامی، تمدن ایرانی-اسلامی را تهدید نماید. به ویژه اینکه بخش عمده‌ای از این استحاله‌ی نامبارک در ظاهر روندی طبیعی و همگام با تحولات جهانی را تداعی می‌کند، غافل از اینکه فرهنگ و ادبیات غنی و فاخر ایران را در سراشیبی قرار می‌دهد.
 
زبان رکن مقوم هویت
 
زبان به عنوان مهم‌ترین مؤلفه‌ی توانش ارتباطی (Commmuincation Competence) حامل و حتی سازنده‌ی اندیشه بوده و ربط وثیقی با هویت دارد. هر عملی به واسطه‌ی زبان یا از طریق بیان زبانی انجام می‌پذیرد و کنش کلامی (Speech Act) بحثی برخاسته از مبادلات زبانی است. زبان، وسیله و ملاک تمایز یک فرد، گروه یا ملتی از دیگران است. حال این پرسش قابل طرح است که زبان واجد چه قابلیت و خصوصیتی است که به واسطه‌ی آن می‌توان یک گروه را از گروه دیگر مشخص کرد؟
در پاسخ باید گفت که زبان به واسطه‌ی استعداد دستوری (صرف و نحو) و ارتباطی، ابزار و مؤلفه‌ی کلیدی تفاهم و هم‌بستگی است. هم‌بستگی قابل اعتماد هنگامی قابل حصول است که بازیگران (افراد و گروه‌ها) بتوانند فارغ از زحمت و خشونت کلامی، به طرز بهتر و با استدلال معتبری بحث و مقصود خود را با کمترین ابهامی منتقل کنند. زبان صرفاً لفظ نیست، بلکه تجلی نظام معنایی است که نقش برجسته‌ای در تکوین مبادلات و نیز در تعدیل یا توقف مخاصمات ایفا می‌کند.[2]
اگر در گذشته زبان، عاملی برای انتقال علوم و سنت‌ها به نسل‌های بعدی یا سایر تمدن‌های جغرافیایی بود، امروزه علاوه بر کارکرد فوق، رسالت بزرگ‌تری نیز دارد که همانا ایجاد هویتی ملی و دینی برای افراد در دنیایی است که جهانی شدن هر روز اهمیت مرزها و تفاوت‌ها را به چالش می‌کشد. در این فرآیند، کشوری بیشتر سود می‌برد که تلاش بیشتری در حیطه‌ی نظری و عملی داشته باشد. جهانی شدن چشم‌اندازهای جدیدی را ایجاد می‌کند که یکی از موارد آن، می‌تواند تقویت خودآگاهی و اعتماد به نفس بالا باشد.
رونق گسترده‌ی زبان انگلیسی در نیمه‌ی دوم قرن بیستم در دوام و قوام کشورهای انگلیسی‌زبان مؤثر بوده است. در واقع بخش چشمگیری از نخبگان جهان باید به زبان انگلیسی متن می‌نوشتند یا متون برگزیده را به زبان انگلیسی ترجمه می‌کردند. گسترش زبان انگلیسی باعث شد تا بسیاری از زبان‌های محلی در شرف نابودی قرار بگیرند.
زبان در بیان هویت به اندازه‌ی ظرفیت دستوری و ارتباطی خود عمل می‌کند و توان آن به مجموعه‌ی دانش و ادبیاتی بستگی دارد که در طول اعصار تولید گردیده است. از این رو، قابلیت زبان صرفاً ذاتی نیست، بلکه تعداد جمعیتی که به یک زبان تکلم و به همان زبان تولید متن می‌کنند یا کرده‌اند، در تعیین قابلیت هویتی زبان بسیار مؤثر است.
یکی از موضوعات تنش‌آفرین «دنیای در حال جهانی شدن» نابودی گسترده‌ی زبان‌هایی است که تولید دانش به آن زبان‌ها اقتصادی نیست و این خود مقدمه‌ای است بر مرگ تدریجی تمام یا بخشی از یک تمدن؛ چرا که عدم تولید اثر به یک زبان یعنی آغاز زوال آن زبان. رونق گسترده‌ی زبان انگلیسی در نیمه‌ی دوم قرن بیستم در دوام و قوام کشورهای انگلیسی‌زبان مؤثر بوده است. در واقع بخش چشمگیری از نخبگان جهان باید به زبان انگلیسی متن می‌نوشتند یا متون برگزیده را به زبان انگلیسی ترجمه می‌کردند. گسترش زبان انگلیسی باعث شد تا بسیاری از زبان‌های محلی در شرف نابودی قرار بگیرند.
بر اساس آمارهای منتشرشده از سوی یونسکو در سال 2005 میلادی، تعداد کل زبان‌های زنده‌ی دنیا به بیش از 6 هزار زبان می‌رسد، اما 95 درصد از این زبان‌ها فقط توسط 4 درصد از مردم جهان مورد استفاده قرار می‌گیرد. 96 درصد جمعیت جهان فقط به 300 زبان زنده سخن می‌گویند و 5700 زبان باقی‌مانده فقط توسط کمتر از 400 میلیون نفر تکلم می‌شود. این در حالی است که زبان‌های کم‌طرفدار از توان فنی و علمی بسیار اندکی برای حفظ بقای خود برخوردارند. زبان‌های کم‌طرفدار در مقابل کشورهای توسعه‌یافته‌ای قرار دارند که فقط در سال 1980 میلادی 96 درصد از کل نشریات، 91 درصد از کل کتب منتشره و 78 درصد از کل فیلم‌های سینمایی دنیا را تولید کرده‌اند.
البته این محصولات به زبانی تولید شده‌اند که در خود کشورهای توسعه‌یافته رسمیت دارد؛ یعنی بینندگان سایر کشورها و زبان‌ها برای برقراری ارتباط با این فیلم‌ها و کتب و نشریات، باید زبان بین‌المللی را یاد بگیرند. به عبارت ساده‌تر، زبان و هویت به طور قابل توجهی با قدرت و صنعت پیوند خورده است.[3] کشورهای پرقدرت با پشتیبانی صنعت از فرهنگ، عملاً هویت‌های دیگر را منفعل و نابود می‌کنند و این توانمندی معلول تعداد جمعیتی است که زبان غالب را به عنوان ابزار ارتباطی برگزیده‌اند. هنگامی که متن‌های پایه و کاربردی به زبان خاصی تولید می‌شوند، طبعاً از غنای زبان‌های دیگر کاسته می‌شود؛ چرا که بخش مهمی از ظرفیت واژگانی، دستوری و معنایی زبان در گذر زمان آشکار و تقویت می‌شود.
با گسترش مبادله‌ی پول و کالا در دنیای جدید، فرهنگ‌ها و زبان‌ها هم رقابت و نزاع می‌کنند. وقتی اقتصادها به هم وابسته می‌شوند، زبان مبادله در دنیای به‌هم‌پیوسته، اهمیت تعیین‌کننده‌ای یافته و بحث از بقای هویت مطرح می‌گردد. امروزه زبان و هویت، آشکارا صبغه‌ای سیاسی یافته‌اند، چون دولت‌ها همچنان اصلی‌ترین بازیگران عرصه‌ی سیاست‌های قومی و زبانی به شمار می‌روند. بخش قابل توجهی از قدرت و مقبولیت دولت‌ها هنوز به سیاست‌هایی است که آن‌ها در زمینه‌ی هویت اتخاذ می‌کنند.
از آنجا که سیاست‌گذاری در مورد هویت، توسط نهادهای رسمی انجام می‌پذیرد، بنابراین هویت زبانی هم کاملاً صبغه‌ی سیاسی یافته است. امروزه میزان جمعیت تکلم‌کننده به یک زبان و کیفیت آن از بُعد ظرفیت واژه‌گزینی و انعطاف‌پذیری، به مؤلفه‌ای برای اقتدار سیاسی و افزایش قدرت چانه‌زنی در مناسبات بین‌المللی بدل شده است.
 
زبان فارسی؛ رشته‌ی پیونددهنده‌ای به درازای تاریخ
 
زبان و ادبیات فارسی با گنجینه‌‌ای بی‌نظیر و معنای عمیق پرچمدار عرفان، فرهنگ، اخلاق و زیباشناسی و در طول تاریخ پیدایش خود، اندیشمندان و انسان‌های بی‌شماری را از اقوام گوناگون، از شرق و غرب جهان، شیفته‌ی خود کرده است. زبان فارسی که همچون فولادی آبدیده از کوره‌های آتشین و سخت تاریخ عبور کرده و در برخورد با حوادث تلخ و شیرین در مسیر تحول و تطور خود، طی طریق کرده بود، از حدود دو قرن پیش، با وضعیتی جدید مواجه شد. ارتباط ایرانیان با جوامع غربی، که از اواخر قرن نوزدهم آغاز شد و در دوران پهلوی به اوج خود رسید، فارسی‌زبانان را ناگزیر کرد تا برای نهادهای بدیعی که پدید آمده بودند و سبک زندگی و فناوری جدیدی را به همراه آوردند، واژگان نو ابداع کنند.
از آنجا که سرعت ساختن این واژگان نو از سرعت نفوذ این پدیده‌ها کندتر بود، شاهد هجوم سیل‌آسا و فزاینده‌ای از واژه‌های بیگانه به ساحت زبان فارسی بودیم. این وضعیت البته در بسیاری از موارد، با انعطافی که در زبان پارسی وجود داشت، مشکل چندانی ایجاد نکرده و واژه‌گزینی‌های مناسب و هوشمندانه، که حاصل ذوق و تدبر نخبگان ادبی و زبان‌شناسان بود، مانع از غلبه‌ی زبان‌های بیگانه می‌گشت. اما در مجموع، در معامله‌ای که بین زبان فارسی و زبان‌های غربی برقرار بود، زبان فارسی بسیار می‌ستاند و کم می‌داد.
این فرآیند در مقاطعی نظیر دوران پهلوی، که سبک زندگی غربی و روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای غربی با حمایت و تشویق حکومت همراه شد، سرعت و عمق بیشتری یافت. استفاده از واژگان و عبارات بیگانه، چه در حوزه‌های فنی و تخصصی و چه در زندگی روزمره، به گونه‌ای بود که به تدریج، بسیاری از این عبارات جوهره­ی اصلی خود را از دست داده و از منظر عوام به عنوان واژگان فارسی شناخته می‌شدند! با پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر سبک زندگی جامعه‌ی ایران، اگرچه بخشی از واژگان غربی به مرور جایگاه خود را در محاورات روزمره‌ی مردم از دست دادند، اما آشفتگی در معادل‌سازی این عبارات همچنان ادامه داشت. با این حال، در دو دهه‌ی اخیر و با فعال شدن فرهنگستان زبان و ادب فارسی، شاهد تحولات مبارکی در این حوزه هستیم.
در کنار تمام خطراتی که زبان فارسی را تهدید می‌کند، می‌بایست به پشتوانه‌ی قوی ادبیات فارسی اشاره کرد که همچون تکیه‌گاهی سترگ، مانع از استحاله‌ی کامل آن شده است. امروزه عموم مردم با اندک سواد ادبی، می‌توانند به راحتی آثار فاخر شاعران و ادیبانی را که قرن‌ها پیش می‌زیستند خوانده و درک کنند. کاری که در برخی از کشورهای همسایه نظیر ترکیه، پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی، با دشواری‌هایی همراه است.
زبان فارسی یکی از گنجینه‌های علمی و فرهنگی بشر محسوب شده و بستر انتقال دانش و فرهنگ بشری، به ویژه در دوره‌های شکوفایی فرهنگ و تمدن فارسی و اسلامی در حوزه‌ی وسیعی از تمدن‌های کهن بوده است. علی‌رغم فراز و نشیب‌های سه قرن اخیر، باز هم این زبان غنی و دلنشین در دورترین نقاط جهان حضور و نفوذ داشته و دارد و گواه این مدعا، ترجمه و تألیف هزاران کتاب و مقاله از سوی خارجیان درباره‌ی آثار جاودان و جهانی ادب فارسی است.
گستره‌ و بسترهای جدید جغرافیایی زبان و ادبیات فارسی، علاوه بر حضور عام در کشورهای افغانستان، ایران و تاجیکستان، در بسیاری از مناطق جهان حضور خاص دارد. از جمله حضور زبان فارسی در شبه‌قاره‌ی هند و همچنین گستره‌ی جغرافیایی از اروپای شرقی و بوسنی و مجارستان تا ترکیه و کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس تا مناطقی از چین.
 
زوال زبان فارسی؛ بستر استیلای فرهنگی استعمارگران
 
همان گونه که اشاره شد، امروزه «زبان» به ابزاری برای اعمال قدرت در حوزه‌های گوناگون تبدیل شده است. جریان اشغال هند به دست انگلستان در قرن نوزدهم، گواهی بر این مدعاست. پیش از اینکه سرزمین هند اسیر دامان استعمار بریتانیا شود، زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و پرطرفدار در این منطقه کاربرد داشت.
روابط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ایران و هند به گذشته‌های دور بازمی‌گردد. از همان زمان تا سده‌های بعد که سرزمین هند به دست دولت استعمارگر بریتانیا افتاد، دادوستدهای زبانی میان مردمان این دو سرزمین پیوسته برقرار بود. پیامد این پیوند دیرینه، درهم‌تنیدگی و آمیزش زبانی و فرهنگی و باورداشت‌های آیینی و عرفانی همسان است که در هم آمیخته‌اند و جدایی‌ناپذیر می‌نمایند.
در دوران حکمرانی سلسله‌ی گورکانیان در هند (1857-1526)، زبان فارسی در اوج عظمت و شکوه خود قرار داشت. شاهان این سلسله بزرگ‌ترین حامیان ادبیات و فرهنگ ایرانی بودند. تحصیلات آنان نیز همگی به زبان فارسی بود و آثار و اشعار سخنوران ایرانی از قبیل شاهنامه‌ی فردوسی، گلستان سعدی، دیوان حافظ، آثار و کتاب‌های علمی و ادبی در سراسر هندوستان رواج یافت. نوشتن فرهنگ‌های گوناگون برای فهم بهتر زبان فارسی در این دوره فراهم آمد. سهم اصلی و اساسی فرهنگ‌نویسی فارسی با نویسندگانی است که یا هندی بودند یا از ایران به هندوستان رفته بودند. دکتر سعید نفیسی در مقدمه‌ی «برهان قاطع» نام 202 عنوان فرهنگ فارسی را ذکر می‌کند که بیشتر آنان در سرزمین هند و به دست غیرایرانیان تألیف شده است. استاد گلچین معانی در کتاب «کاروان هند» به نام قریب به 800 تن از شاعران پارسی‌گوی هند اشاره می‌کند و نمونه‌ی اشعار آنان را نیز ذکر می‌کند.
درباره‌ی کشمیر به بیان این نکته بسنده می‌کنیم که حدود هزار شاعر کشمیری در زبان فارسی طبع‌آزمایی کرده‌اند که احوال و آثار آن‌ها در «تذکره‌ی شعرای کشمیر پیر حسام‌الدین راشدی» آمده است. خلاصه اینکه از ترکیب و تلفیق تمدن و فرهنگ ایران و هند، ملتی عظیم و پیشتاز و دولتی نیرومند به وجود آمد که از زمان فتح لاهور (1030م) به دست مسلمین تا سقوط دهلی به دست استعمارگران انگلیس (1857ق) همواره قدرت اول را در شبه‌قاره در دست داشت.[4]
مردم هندوستان به تعلیم و تربیت انگلیسی نیازمند شدند؛ چرا که تنها از این راه بود که می‌توانستند به مشاغل دولتی راه یابند. یادگیری زبان انگلیسی برای نخبگان هندی به شرطی لازم برای ورود به نظام اداری و آموزشی بدل شد و از این طریق، زبان فارسی به شدت به حاشیه رفت و به انزوا کشیده شد.
رویکرد فرهنگی انگلستان بر این پایه استوار بود که با نفوذ تدریجی در میان نخبگان این کشور، آنان را از عقبه‌ی فرهنگی خود جدا ساخته و برای پر کردن این خلأ فکری، فرهنگ و تمدن بریتانیا را در پوششی دل‌فریب و مطلوب به آنان ارائه کند. در راستای این سیاست، سرجان ملکوم در سال 1829 با تربیت و آماده کردن یک طبقه‌ی وفادار از میان مردم هندوستان، که به عنوان کارگزاران محلی از انگلستان حقوق دریافت می‌کردند، زمینه‌ی گسترش فرهنگ انگلیسی در هند را آماده ساخت.
بدین ترتیب، مردم هندوستان به تعلیم و تربیت انگلیسی نیازمند شدند؛ چرا که تنها از این راه بود که می‌توانستند به مشاغل دولتی راه یابند. یادگیری زبان انگلیسی برای نخبگان هندی به شرطی لازم برای ورود به نظام اداری و آموزشی بدل شد و از این طریق، زبان فارسی به شدت به حاشیه رفت و به انزوا کشیده شد. دولت انگلستان با خالی کردن فرهنگ غنی هندوستان از زبان شیرین فارسی، که حامل معارف والای دینی و انسانی بود، راه را برای نفوذ فرهنگی و اقتصادی در این کشور باز کرد.
هنگامی که مردم هند در سال 1947 میلادی استقلال خود را بازیافتند، دیگر زبان فارسی جز در میان معدودی از افراد و دانشوران نسل گذشته به کلی فراموش شده بود. آخرین شاعر پرآوازه‌ی شبه‌قاره‌ی هند، علامه محمد اقبال لاهوری است؛ همو که دردمندانه جدایی از آبشخور فرهنگی مشترک را عامل مهم ناکامی مسلمانان و به ویژه اهالی هند دانسته و زبان فارسی را در «عذوبت و شیرینی» از زبان مادری‌اش، هندی، برتر می‌پندارد:
 
 هندی‌ام، از پارسی بیگانه‌ام/ ماه نو باشم، تهی پیمانه‌ام...
 گرچه هندی در عذوبت شکر است/ طرز گفتار دری شیرین‌تر است
 فکر من از جلوه‌اش محسور گشت/ خانه‌ی من شاخ نخل طور گشت
 پارسی از رفعت اندیشه‌ام/ درخورَد با فطرت اندیشه‌ام
 خرده بر مینا مگیر ای هوشمند/ دل به ذوق خرده‌ی مینا مبند
 
 فرجام سخن
 
رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، پس از اشاره به این تجربه‌ی تلخ تاریخی، وضعیت فعلی زبان فارسی در برابر هجمه‌ی گسترده‌ی واژگان خارجی را نگران‌کننده دانسته و فرمودند: «ما در کانون زبان فارسى، داریم زبان فارسى را فراموش می‌کنیم. براى تحکیم آن، براى تعمیق آن، براى گسترش آن، براى جلوگیرى از دخیل‌هاى خارجى هیچ اقدامى نمی‌کنیم... گاهى مى‌آیند یک کلمه‌اى می‌گویند، بنده می‌گویم معناى آن را نمی‌فهمم، معنا که‌ می‌کنند، تازه ما اطلاع پیدا می‌کنیم که این کلمه آمده یواش‌یواش به طبقات و توده‌ى مردم کشانده شده؛ این خطرناک است. اسم فارسى را با خط لاتین می‌نویسند!خب چرا؟ چه کسى می‌خواهد از این استفاده کند؟ آن کسى که زبانش فارسى است یا آن کسى که زبانش خارجى است؟ اسم فارسى با حروف لاتین! یا اسم‌هاى فرنگى روى محصولات تولیدشده‌ى داخل ایران... محصولى در داخل تولید می‌شود، در داخل مصرف می‌شود، چه لزومى دارد؟ روى کیف بچه‌هاى دبستانى چه لزومى دارد که یک تعبیر فرنگى نوشته بشود؟ روى اسباب‌بازى‌ها همین‌جور. من واقعاً حیرت می‌کنم... نام شرکت، نام محصول، نام مغازه! همین طور مکرر تعبیرات فرنگى و به خصوص انگلیسى. من از این احساس خطر می‌کنم و لازم است که حضرات و شوراى عالى انقلاب فرهنگى نسبت به این مسئله به جد دنبال کنند و دولت به طور جدى مواجه بشود با این مسئله.»
این نکات به ظاهر معمولی می‌تواند مقدمه‌ی استحاله‌ی زبان شیرین پارسی و زوال آن در آینده شود؛ روندی که گرچه شاید در ابتدا دور از ذهن به نظر آید، اما نباید فراموش کرد که غلبه‌ی زبان انگلیسی و سپس سیادت سیاسی انگلستان بر هند نیز چنین طلیعه‌ای داشت. استفاده از عبارات شکسته و غلط در محاورات روزمره و به ویژه پخش آن از رسانه‌ها در کنار رواج نوشتن فارسی به لاتین (خط فینگیلیش)، که در سال‌های اخیر در فضای مجازی باب شده، از مهم‌ترین خطراتی است که رسم‌الخط و گفتار سلیس فارسی را تهدید می‌کند. با این وجود، برخورد با این پدیده‌ی اجتماعی دارای ظرایفی است که می‌بایست با تدبیر و شیوه‌ای که به تعبیر مقام معظم رهبری «حکمت‌آمیز» باشد، انجام پذیرد. اگر سامانه و روشی علمی بخواهد در دنیای شتابنده‌ی جدید، به حیات پوینده‌ی خود ادامه دهد و از سویی پشتوانه‌ها و اصالت‌های تمدنی‌ خویش را از دست ندهد، راهی جز نو شدن نظام‌مند همراه با فهم زمان ندارد.
 
پی‌نوشت:
 
[1]. جهت مشاهده‌ی متن کامل بیانات معظم‌له، کلیک کنید...
[2]. قدیر نصری، مبانی هویت ایرانی، تهران: تمدن ایرانی، 1387، ص 65.
[3]. همان، ص 67.
[4]. مرتضی فلاح، جایگاه فرهنگ و زبان فارسی در شبه‌قاره‌ی هند، فصلنامه‌ی مطالعات ملی، سال دهم، شماره‌ی 38، ص 144.

منبع: برهان

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.