فرقۀ صوفيه کراميان

  • 1393/10/11 - 19:44
از جمله فرقه‌های صوفیه کرامیان می‌باشد. مهد این فرقه خراسان و بعد از بایزید بسطامی قوت گرفت و اساسی‌ترین اعتقاد آن‌ها تأکید بر توکل بود. پیروان این فرقه تا جایی بر توکل تأکید داشتند که در پی کسب و کار درآمدن را منافی با توکل دانسته لذا به بهانه تأسی از اهل صفه ترک کسب و کار گفته و به مسافرت‌های طولانی بدون زاد و توشه روی آوردند درحالی که واقعیت داستان اهل صفه...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_کرامیان عبارت بودند از پیروان محمد بن کرام از اهل سیستان که تعالیم او رنگ تشبیه دارد و تجسیم. این طریقه در عهد سامانیان و حتی دوران سلطان محمود در خراسان خاصه نیشابور انتشاری قابل ملاحظه یافت و کرامیان تا اواخر روزگار خوارزمشاهیان نیز در هرات و بعضی نقاط دیگر خراسان باقی بودند. آراء و تعالیم آن‌ها درباره ایمان و در باب ذات و صفات خدا مشاجرات کلامی شدید برانگیخت و در کتاب "الفراق بین الفرق" بغدادی، خلاصه‌ای از آراء آن‌ها هست.

جنبه کلامی این تعالیم در این‌جا مورد نظر نیست، اما رنگ تصوف آن قابل توجه خاص است. از جمله تعالیم کرامیان که حاکی از روح تصوف در بین آن‌ها بود، اصرار آن‌ها در توکل بود، چنان‌چه "ابراهیم بن محمد کلابادی" از آن‌ها نقل می‌کند که کسب و جهد را انکار می‌کرده‌اند و در تقریر رأی خویش استناد به احوال اصحاب صفه داشته‌اند و به این‌که پيغمبر (صلی الله علیه و آله) آن‌ها را به جهت ترک کسب و کار ملامت نکرد.[1](و این درحالی بود که اهل صفه به خاطر هجرتی بود که منجر به ترک تمام اموال و حتی خانواده ایشان از مکه به سوی مدینه شده بود. با این حال اهل صفه بعد از چندی که در مدینه ماندند از آن حالت خارج شده و به زندگی عادی برگشتند.)

قول ترک کسب و تلقی آن به عنوان امری که خلاف توکل است بعضی از صوفیه را به سیاحت‌ها و مسافرت‌های دور و دراز بی زاد و توشه در بادیه می‌کشانیده است.
به موجب قول کلابادی سهل تستری کسب را برای اهل توکل درست نمی‌دید جز به خاطر پیروی از سنت. با این‌همه بسیاری از صوفیه توکل را منافی کسب نمی‌دیده‌اند و نام تعدادی زیادی از آن‌ها حاکی است از اشتغال و ارتباط آن‌ها با مکاسب و حرفه‌ها. اما از این نظر هم نمی‌توان تمامی صوفیه را معتقد به کسب و کار دانست، چرا که عده‌ای واقعاً اعتقاد به توکل داشته و کسب و کار را منافی توکل می‌دانستند به همین دلیل دست از کسب و کار کشیده و فقط به ریاضت روی آورده بودند و این درست همان چیزی بود که در اسلام از آن نهی شدید شده بود.

اما مخالفان ترک کسب و کار نظری برخلاف کرامیان داشتند تا جایی که از ابوعلی رودباری نقل می‌کنند که اگر پنج روز بر صوفی بگذرد و او گرسنه باشد او را وادارید به بازار رود و به کسب بپردازد. [2] باری کرامیان غالباً توکل را لازمه زهد می‌دیده‌اند و اشتغال به کسب را به مثابه نوعی آلایش ناپسند می‌شمرده‌اند.

ابن کرام که این فرقه به نام او منسوب است به موجب روایت سمعانی در خراسان یک چند از احمد بن حرب از زهاد و صوفیه نیشابور تربیت یافت. ابن حرب زاهد، محدث، و مجاهد بود. اما مخالفانش وی را به گرایش به عقاید مرجئه متهم می‌کردند. [3]
محمد بن کرام از زرنج سیستان برخاست و یک چند در خراسان به علم پرداخت. چندی نیز در مکه مجاورت گزید. چون به نیشابور باز آمد یک چند به امر طاهر بن عبدالله توقیف شد. چون رهایی یافت به قصد جهاد عزیمت شام کرد اما در بازگشت دوباره به مدت هشت سال در زندان بود. وقتی محمد بن طاهر آزادش کرد عزیمت فلسطین نمود. در آن‌جا یک چند به وعظ و تعلیم پرداخت. تعدادی پیروان نیز به دست آورد اما چهار سال بعد در ماه صفر سنه 255 هجری قمری در اورشلیم وفات یافت و نزدیک دروازه اریحا به خاک سپرده شد. پیروان وی که عادت به اعتکاف در زوایا داشتند بر سر قبر وی زاویه‌ای بنا کردند به نام خانقاه که ذکر آن در کتاب "البدء و التاریخ" و نیز در "احسن التقاسیم مقدسی" هست. این خانقاه مرکز نشر تعالیم کرامیان شد و بدین‌گونه کرامیان بین مدرسه و خانقاه جمع کردند و در ایجاد مدرسه و تشویق خانقاه نشینی تأثیر قابل ملاحظه داشتند. [4] ابن کرام کتابی به نام "عذاب القبر" داشته است حاوی تعالیم او بود در عقاید و معاملات. نکته عمده تعلیم او در معاملات عبارت بود از زهد و اجتناب از ناروا. در این باره ابن کرام به قدری احادیث نقل می‌کرد که بعدها مخالفانش وی را متهم کردند به این‌که از جعل و وضع حدیث وقتی منظور ترهیب و ترغیب باشد ابائی نداشته است. [5] این تنها اتهام نیست که مخالفان بر وی روا داشتند. وی را حتی متهم به الهام می‌شمردند. محمد بن کرام که مثل صوفیه مریدان داشت با اصحاب خویش در نهایت فقر و زهد مسافرت می‌کرد و به وعظ و تذکیر و تعلیم می‌پرداخت.
در بین متصوفه عصر از "یحیی بن معاذ رازی" و "ابراهیم خواص" ظاهراً منسوب به طریقه وی بودند. از یحیی بن معاذ کلام جالبی نقل می‌کنند حاکی از زهد. می‌گویند یحیی گفت اعداء انسان سه چیزند: دنیای او، شیطان او و نفس او. این کلام وی سخن پولس رسول و قولی از سن اگوستین را در باب اسباب سه‌گانه وساوس به خاطر می‌آورد اما برخلاف پندار آسین پالاسيوس [6] این‌که یحیی از آن قول الهام یافته باشد، ظاهراً تصوری است بی‌اساس. ابراهیم خواص نیز از یاران یحیی بن معاذ بود و احوال وی در توکل و مسافرت‌های او در بادیه که لازمه ترک کسب و میل به عزلت و انزوای وی بود تا حدی از ارتباط وی با تعلیم کرامیان حکایت دارد.

پی‌نوشت:

[1]. زرين، جستجو در تصوف ایران، امیر کبیر، چاپ دهم، 1390، ص 47
[2]. هوازن قشیری ابوالقاسم، ترجمه رساله قشیریه، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، 1374، ص 67
[3]. زرین‌کوب، جستجو در تصوف ایران، امیر کبیر، چاپ دهم، 1390، ص 47
[4]. همان، ص 48
[5]. مجیرالدین عبدالرحمان عُلَیمی حنبلی، الانس الجلیل به تاریخ القدس و الخلیل، نجف، ۱۹۶۸ میلادی
[6]. زرين، جستجو در تصوف ایران، امیر کبیر، چاپ دهم، 1390، ص 49

برای مطاله در این زمینه رجوع شود به جستجو در تصوف ایران، اثر عبدالحسین زرین کوب و رساله قشیریه ابوالقاسم هوازن قشیری.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.