بدعت چیست؟ و بدعت‌گذار واقعی کیست؟

  • 1393/09/26 - 16:35
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «بدترین کارها، بدعت گذاردن در دین است، بدعت گذاری در دین بپرهیزید که بدعت گذاران گمراهند و گمراهان در آتش.» و نیز فرمودند: «هر که در دین اسلام، سنّت نیکی پایه‌گذاری نماید، برای او پاداش آن کار و پاداش عمل‌کنندگان به آن می‌باشد، بدون آن‌که چیزی از سزا و پاداش عمل‌کنندگان کم گردد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بدعت‌ از نظر لغوی‌ یعنی‌ چیزی‌ را بدون‌ سابقه‌ و الگوی‌ قبلی‌ ایجاد کردن‌، یا گفتاری‌ را بی‌پیشینه‌ بر زبان‌ آوردن‌.[1] و از لحاظ اصطلاحی‌ یعنی امر تازه‌ای‌ که‌ اصلی‌ در کتاب و سنت ندارد، به‌ عبارت‌ دیگر بدعت‌ آن‌ است‌ که‌ کسی‌ گفتاری‌ یا کرداری‌ در دین‌ وارد کند و در گفتار و کردار خویش‌ به‌ صاحب‌ شریعت و اصول‌ محکم‌ دینی‌ استناد نورزد.[2]

پس از شناخت معنای لغوی و اصطلاحی «بدعت»، کلام خود را معطوف به ابن‌تیمیه و پیروانش می‌کنیم که عزاداری‌های شیعیان را بدعت و حماقت می‌خوانند. همین‌جا به آنان می‌گوییم كه اگر بناست بر اساس عداوت و کینه توزی، و با فهم ناقص خود، عزاداری شیعیان را که ریشه در آیات قرآن کریم و و روایات اهل‌بیت (علیهم السلام) و فطرت سلیم بشری دارد را بدعت و حماقت برشمارند، خوب است به برخی از بدعت‌های بزرگان خود، بنگرند و از نسبت دادن بدعت به شیعیان بپرهیزند قبل از ورود به بحث، شایسته است به ذکر دو حدیث از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که در مهم‌ترین و معتبرترین کتاب‌های مورد قبول ابن‌تیمیه و پیروانش آمده اشاره کنیم: «بدترین کارها، بدعت گذاردن در دین است و هر بدعتی مایه گمراهی است؛[3] از بدعت گذاری در دین بپرهیزید که بدعت گذاران گمراهند و گمراهان در آتش.»[4] و نیز در روایت دیگر که فرمودند: «هر که در دین اسلام، سنّت نیکی پایه‌گذاری نماید، برای او پاداش آن کار و پاداش عمل کنندگان به آن می‌باشد، بدون آن‌که چیزی از سزا و پاداش عمل کنندگان کم گردد».[5]

حال ما از هزاران بدعتی که ابن‌تیمیه و پیروانش در دین گذاشتند گذر می‌کنیم و باز هم با استناد به معتبرترین کتب مورد قبول ابن‌تیمیه و پیروانش به عنوان مشتی نمونه خروار به نمونه‌ای از بدعت‌‌گذاری عمر بن خطاب که در دین وارد کرده اشاره می‌کنیم و البته مسئولیت بیان چنین مطالبی را به نویسندگان و راویان این کتاب‌ها واگذار می‌کنیم تا خوانندگان خود حدیث مفصل بخوانند از این مجمل.

بدعت در حج تمتع

عرب جاهلی بر ین رسم بود که در به جا آوردن آیین حج، با ورود به شهر مکّه (ولو این‌که از چند ماه قبل از موسم حج باشد) محرم می‌شدند و با همان حال در روز هشتم ذی‌حجه (ترویه) لبیک گویان به صحرای عرفات و مشعر و منا رفته و در تمام این مدت، تا زمانی که از مناسک حج فارغ نمی‌گشتند، از احرام خارج نمی‌شدند؛ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مراسم حجة الوداع، با اقدام عملی خود مبنی بر خروج از حالت احرام پس از طواف و سعی و تقصیر، بر این سنّت جاهلی پایان دادند و تمام محرمات حتی نزدیکی با زنان را بر خود حلال دانستند و این حج را عمره قرار دادند. با صرف نظر از مخالفت‌هایی که از ناحیه بعضی اصحاب با این فعل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفت و حتی عده‌ای از آنان که مرتکب جسارت و توهین به ساحت مقدس ایشان شدند، اما بالاخره این سنت دوام پیدا کرد تا این‌که عمر بن خطاب به خود جرأت داد و بر خلاف امر خدا و رسولش، هر آن‌چه تشریع شده بود را حرام کرد. در یکی از صحیح‌ترین نزد اهل‌سنت از عمران بن حصین روایت کردند: «آیه متعه حج در کتاب خداوند نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز ما را به آن امر فرمود و نسخی هم پس از آن نازل نگشت؛ اما مردی آمد و هرچه دلش خواست گفت.»[6]

در روایت دیگری در این زمینه آمده است: «شخصی از عبدالله فرزند عمر درباره حکم حج تمتع پرسید، او گفت: حلال است. آن شخص با تعجب گفت: ولی پدرت از آن نهی کرد! فرزند عمر گفت: به نظر تو اگر بین نهی پدرم و امر پیامبر (صلی اله علیه و آله و سلم) مردّد شویم، آیا امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید پیروی گردد یا نهی پدرم؟ گفت: امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). عبدالله بن عمر گفت: بدان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن (حج تمتع) عمل کرد.»[7] حال جای این سخن با ابن‌تیمیه و پیروانش باقی است که به جای متّهم کردن شیعه به بدعت، بهتر است سنّت نبوی را بر بدعت عمری ترجیح داده و با صراحت تمام بر بدعت عمر بن خطاب مهر بطلان بزنید.

پی‌‌نوشت:

[1]. محمد ابن‌بابویه‌، الاعتقادات‌، به‌ کوشش‌ عصام‌ عبدالسید، قم‌، ۱۴۱۳ق‌/۱۳۷۱ش‌.
[2]. محمد ابن‌بابویه‌، ثواب‌ الاعمال‌، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
[3]. مسلم بن الحجاج النیسابوری، صحیح مسلم، کتاب کتاب الجمعه باب تخفیف الصلاه و الخطبه، دار احیاء التراث العربی، بیروت تحقیق: محمد فواد عبدالباقی، ج 2 ص 592 ح 867
[4]. ابو عیسی محمد بن عیسی الترمزی، الجامع الصحیح سنن الترمزی، باب ما جاء فی الاخذ بالسنه و اجتناب البدع، دار احیاء التراث العربی، بیروت، تحقیق: احمد شاکر و آخرون، ج 5 ص 44 ح 2676
[5]. مسلم بن الحجاج النیسابوری، صحیح مسلم، کتاب الزّکاه باب جواز قبول الصدقه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، تحقیق: محمد فواد عبدالباقی، ج 2 ص 705 ح 1017
[6]. مسلم بن الحجاج النیسابوری، صحیح مسلم، کتاب الحج باب جواز التمتع، دار احیاء التراث العربی، بیروت، تحقیق: محمد فواد عبدالباقی، ج 2 ص 900 ح 1226
[7]. ابو عیسی محمد بن عیسی الترمزی، الجامع الصحیح سنن الترمزی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، تحقیق: احمد شاکر و آخرون، ج 3 ص 185 ح 824

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.