برهان‌پذيری از مولفه‌های عرفان ناب

  • 1393/07/23 - 22:19
يکي از شاخصه‌های مهم عرفان در اسلام، برهان است؛ به اين معنا که عرفان علمی صرفاً شهودی نيست که نتوان در گزاره‌های آن استدلال کرد، بلکه بسياری از مؤلفه‌های آن استدلال پذير است. به همين جهت بسياری از عارفان بزرگ کوشیده‌اند عرفان را با برهان در هم آميزند. شيخ اشراق برای تحقق اين هدف بسیار کوشید. صدرالمتألهین پس از پیوندی که میان حکمت نظری و...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شاخصه‌های مهم عرفان در اسلام، برهان است؛ به این معنا که عرفان علمی صرفاً شهودی نیست که نتوان در گزاره‌های آن استدلال کرد، بلکه بسیاری از مؤلفه‌های آن استدلال‌پذیر است. به همین جهت بسیاری از عارفان بزرگ کوشیده‌اند عرفان را با برهان در هم آمیزند. شیخ اشراق برای تحقق این هدف بسیار کوشید. ابن ترکه، صاحب "تمهید القواعد" در این مسیر سعی بلیغ نمود تا میان آنچه عارف می‌بیند و آنچه حکیم ادراک می‌کند، تلائم برقرار کند. صدرالمتألهین پس از پیوندی که میان حکمت نظری و برهان با حکمت عملی و عرفان ایجاد کرد، توانست هر دو را به خدمت قرآن کریم درآورد. علامه طباطبایی از جمله علمایی بود که به این کار موفق شد. ایشان در "رسالة الولایه" که یک اثر ارزشمند عرفانی است، تلاش کرده‌اند تا مشهود را مبرهن و حضور را حصول و عرفان را برهان کنند و در این باب فرموده‌اند: «و هذا البرهان من مواهب الله سبحانه المختصة بهذه الرسالة والحمدلله.[1] و اين برهان از موهبت‌هاي خداوند پاک و منزه است که مختص به اين رساله می‌باشد.»

همه حکما و عرفای متأله سعی بلیغ داشتند تا هماهنگی موجود میان برهان و عرفان و قرآن را آشکار سازند تا هرگز توهم جدایی و تعارض برای کسی ایجاد نشود. البته این نکته قابل توجه است که ارزش برهان و عرفان در پرتو قرآن متجلی است و آموزه‌های حکمی و عرفانی بر آیات قرآن مبتنی است و در غیر این صورت فاقد هرگونه ارزش و اعتبار علمی است.

شهودی‌ بودن و استدلال‌ناپذیری برخی آموزه‌های عرفانی به معنای برهان‌گریزی یا خردستیزی نیست، بلکه به معنای برتری حضور بر حصول و عرفان بر برهان است. همان‌گونه که برای هر علمی ابزارِ تشخیص صواب از خطا وجود دارد، بدون تردید در عرفان نیز باید چنین باشد؛ زیرا اگر در علم عرفان و دریافت‌های گوناگون آن هیچ ابزار و معیاری در تمییز حق از باطل وجود نداشته باشد، هیچ یک از آن‌ها قابل اعتماد نبوده و در نتیجه روش عرفان، کامل و تام نخواهد بود.

شاید گفته شود که برخلاف علوم عقلی که برای تشخیص خطا از صواب به منطق و میزان نیاز است، در علوم عرفانی چنین نیست؛ زیرا علوم و معارفی که از راه تصفیه و تزکیه برای اهل عرفان حاصل می‌شود، نظیر اولیات و بدیهیات و امور وجدانی و ضروری است و شک و تردید در آن‌ها راه نمی‌یابد تا برای رفع تردید آن به میزان نیاز باشد. این مطلب در صورتی می‌تواند درست باشد که یافته‌های اهل عرفان از قبیل ضروریات یا وجدانیاتی باشد که مشترک بین همگان است، ولی حقیقت برخلاف این است؛ زیرا بسیاری از یافته‌های اهل عرفان با یکدیگر مخالف و گاهی مناقض هستند و به همین دلیل برخی از آن‌ها به انکار برخی دیگر می‌پردازند؛ برای مثال درباره وحدت و کثرت، برخی کثرت را سراب و وحدت را امر حقیقی دانسته و در مقابل، بعضی وحدت را اعتباری و کثرت را حقیقت می‌دانند؛ پس پاسخ مزبور نمی‌تواند تام باشد.

دراین‌باره شاید گفته شود که مشاهدات متفاوت میان اهل تحقیق به سبب تفاوت در مراتب استعدادشان است؛ به این معنا که صاحب استعداد ضعیف، مرتبه پایین‌تری را درک می‌کند و مقام بالاتر را افراد قوی ادراک می‌کنند، ولی باید گفت که این نیز پنداری باطل است؛ زیرا چنان‌که گفته شد، در بسیاری از موارد، یافته‌های عرفانی دارای اختلاف تشکیکی نیستند، بلکه به نحو تناقض‌اند. هرچند در فرض اول نیاز به میزان است، اما در فرض تناقض، وجود میزان امری بدیهی است؛ پس سالک طریق حقیقت را گریزی از ابزار معرفت میان صواب و ضلالت نیست و آن همان علوم برهان نظری است که پس از تزکیه و تصفیه مورد نیاز این علوم حاصل می‌شود. بنابراین علومی همچون منطق، ابزارهایی هستند که طالب معرفت را به مقصد می‌رسانند و اگر کسی پس از تحصیل حکمت، در طریق سلوک گام نهد، هم توان تشخیص صحت یافته‌های خود را داراست، هم شوق و طلب مراتب عالی را در خود زنده می‌یابد؛ لذا چنین فردی، هم خود به مقصد می‌رسد، هم با استفاده از براهین و استدلال، در رفع تحیر دیگران می‌کوشد.

آلی بودن منطق و حکمت و اصالی بودن عرفان در سنجش با یکدیگر علوّ رتبت عرفان را در قیاس با حکمت تضمین می‌کند. چکیده کلام اینکه عارف با میزان برهان راه می‌سپارد، لیکن از افقی برتر به مسائلی که در دیدگاه خود دارد، می‌نگرد؛ پس بی‌نیازی مبادی عرفانی از حکمت و علوم‌نظری به آن جهت است که مبادی عرفان یا بیّن است یا از طریق رجوع به صاحبان کشف اتمّ مبیّن می‌گردد. بنابراین اگر عرفان به مبادی مبیّن نیازمند باشد، آن مبادی از آثار بشری به دست نمی‌آید، بلکه از طریق امر وحیانی تأمین می‌گردد.[2]

برخی از اهم شاخصه‌ها و مؤلفه‌های عرفان دینی تبیین گردید تا میزانی باشد برای آن و امتیازی باشد برای عرفان حقیقی در مقابل عرفان‌های کاذب و جعلی؛ انشاءالله نفوس مستعده را مفید افتد.

منابع:
[1]. ر، ک: شمس‌الوحی تبریزی، ص 272و 187
[2]. ر، ک: عین نضاخ، ج 3 ص 279

برگرفته از: نشريه معارف، فروردین و اردیبهشت سال 1391، شماره 91، آیة‌الله جوادی آملی(گروه اخلاق پژوهشکده علوم وحیانی معارج)، محقق مصطفی خلیلی

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.