پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تحریم ربا از مسائل مهمّ اسلامى است و بازتاب گسترده‌اى در آیات و روایات دارد و از جمله مسائلی است که حرمت آن نه تنها با استفاده از قرآن، سنت و اجماع، بلکه با دلیل عقل نیز قابل اثبات است.
حدّاقل هفت آیه قرآن به وضوح تحریم ربا را ثابت مى‌کند. به عنوان نمونه آیه 275 سوره بقره به تشریح حال رباخواران در قیامت مى پردازد که همچون افراد مبتلا به صرع که نمى‌توانند تعادل خود را حفظ کنند، در عرصه محشر وارد مى‌شوند، گامى به جلو برمى‌دارند و زمین مى‌خورند و برمى خیزند و باز هم گرفتار همان سرنوشت مى شوند.
آرى صحنه قیامت کانونى براى تجسّم اعمال انسان هاست; آنها که تعادل اقتصادى جامعه را در زندگى دنیا از طریق رباخوارى برهم زدند در آنجا به صورت مست و مصروع و افراد دیوانه و غیرمتعادل محشور مى شوند، و وضع ظاهرى آنان همه افراد محشر را متوجّه خود مى سازد.
به گزارش پایگاه تخصصی حقیقت بهائیت، شبکه رسمی بهائیت موسوم به آئین بهائی در برنامه بازتاب مورخه 15 شهریور ماه 1393 با اجرای دکتر میلانی به بهانه مسأله دین و سکولاریسم، نزول و رباخواری را امری لازم برای جامعه امروز دانست و ضمن اعتراف به رَبَوی بودن بانک‌های جهانی، دلیل حرمت آنرا نبود بانک‌ها در جامعه زمان پیامبر دانست.
در ادامه وی حرمت ربا در اسلام و برخی دیگر از احکام مسلمانان و مسیحیان را زیاده‌خواهی دینی تلقی نمود و رهبران دینی را دیکتاتورهای مذهبی معرفی کرد و به این بهانه حملات خود را متوجه مسأله ولایت فقیه در اسلام نمود.
از آنجا که ربا مصداق بارزى از مصادیق ظلم است و همچنین رباخوارى ظلم فاحش و آشکار است و حرمت ظلم از مستقلاّت عقلیّه است، بنابراین رباخوارى عقلا زشت و حرام مى باشد، علاوه بر این، رباخوارى منشأ مفاسد زیادى است که قبح آنها نیز از مستقلاّت عقلیّه است، بنابراین عقلا نیز حرام است، چه کسى مى‌تواند انکار کند که افراد و اقوام زیادى که آلوده چنگال رباخواران شده‌اند همه چیز خود را از دست داده اند؟! حتّى بسیارى از کشورهاى جهان سوم در عصر و زمان ما که گرفتار رباخواران بین المللى هستند، نه تنها اقتصاد، که در زمینه‌هاى دیگر نیز با مشکل جدّى روبه‌رو هستند!
از دیدگاه جناب آقای میلانی و بهائیت، در سیستم اقتصاد امروز جهان، نمی‌توان اقتصاد بدون بهره را تصور نمود و براین اساس اگر درآمد، حتى از راه ساخت و فروش بمب‌هاى کشتار جمعى، مواد خانمان سوز مخدّر و حتى برده‌فروشى و تجارت زن -که دنیاى غرب به طور صریح به آن اعتراف مى کند- باشد براى آنها مطلوب است، چرا که این فرقه، چیزى را به نام عواطف انسانى در کنار اقتصاد خود نمى‌شناسند.
و امّا در مکاتب الهى خصوصا اسلام کاملا مسأله برعکس است، یعنى به گونه‌اى اخلاق و اقتصاد به هم گره خورده اند که قابل تفکیک و جدایى نیستند و تأمّل و تفکّر در واجبات، مستحبّات و مکروهات ابواب معاملات، دلیل بر این مدّعاست.