اولین هجوم به خانه وحی

  • 1393/06/04 - 15:55
به احتمال قریب به یقین، نخستین مراجعه به خانه وحی ( که شاید بتوان از آن به نخستین هجوم یاد کرد) تهدید برای گرفتن بیعت در روز چهارشنبه 30 صفر سال یازدهم هجرت یعنی دو روز پس از رحلت جانگداز نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اتفاق افتاده که ما در ادامه به نقل قول‌هایی از کتب معروف و مورد قبول اهل سنت می‌پردازیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_به احتمال قریب به یقین، نخستین مراجعه به خانه وحی ( که شاید بتوان از آن به نخستین هجوم یاد کرد) تهدید برای گرفتن بیعت در روز چهارشنبه 30 صفر سال یازدهم هجرت بوده است. ابن ابی‌شیبه از اساتید محمد بن اسماعیل بخاری در کتاب «المصنف» می‌نویسد: « هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، علی (علیه السلام) و زبیر نزد فاطمه (سلام الله علیها) آمده و با او مشورت نمودند و چون خبر به عمر رسید، او درب خانه فاطمه (سلام الله علیها) آمد و گفت: ای دختر پیامبر، پس از پدرت کسی گرامی‌تر از تو پیش ما نیست؛ اما این محبت مانع از آن نخواهد شد که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور ندهم این خانه را بر اهل آن به آتش کشند و عمر این جمله را گفت و بیرون رفت. هنگامی که علی (علیه السلام) و زبیر به خانه باز گشتند، دخت گرامی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) و زبیر فرمود: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شما به آتش کشد، به خدا سوگند! او آنچه را سوگند خورده، انجام می‌دهد.[1]

«بلاذری» هم در کتاب «انساب الاشراف» می‌نویسد: «ابوبکر برای بیعت، به دنبال علی (علیه السلام) فرستاد و وی چون از بیعت با ابوبکر سرباز زد، عمر با شعله آتش به سوی خانه فاطمه (سلام الله علیها) رفت. فاطمه (سلام الله علیها) پشت درب صدا زد: ای پسر خطاب! آیا تو می‌خواهی درب خانه را به روی من آتش زنی؟ عمر پاسخ داد: آری! این کار دین پدرت را محکم‌تر می‌سازد.[2]

ابن قتیبه دینوری نیز در باره این حادثه می‌گوید: «ابوبکر در مورد کسانی که با علی (علیه السلام) بودند و از بیعت خودداری کرده بودند، پرسش کرد و چون فهمید آن‌ها در خانه علی (علیه السلام) گرد آمده‌اند، عمر را به دنبال آن‌ها فرستاد. عمر به درب خانه علی (علیه السلام) آمد و آن‌ها را صدا زد تا بیرون بیایند و با ابوبکر بیعت کنند. ولی آن‌ها از این کار خودداری نمودند. عمر هیزم طلب کرد و گفت: سوگند به خدایی که جانم در دست اوست اگر از خانه خارج نشوید خانه را با تمام ساکنانش به آتش می‌کشم. به او گفتند: ای عمر، فاطمه (سلام الله علیها) در این خانه است! گفت: حتی اگر فاطمه (سلام الله علیها) هم باشد من تصمیم خود را عملی می‌کنم. در این هنگام به جز علی (علیه السلام) همگی خارج شده و بیعت کردند. گمان می‌رود علی (علیه السلام) سوگند یاد کرده بود ( از خانه بیرون نرفته و) عبا بر دوش نیندازد تا قرآن را گردآوری کند. فاطمه (سلام الله علیها) جلوی درب ایستاد و فرمود: تا کنون از حضور هیچ قومی به اندازه حضور شما متنفر نبوده‌ام؛ جنازه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را روی دست ما گذارده، خلافت را میان خود سهم نمودید و در این خصوص از ما هیچ جویا نشده و حق ما را به ما باز نگردانیدید.» [3] 

طبری نیز در تاریخ خود آورده: «  عمر به سوی خانه علی (علیه السلام) که طلحه و زبیر و گروهی از مهاجران نیز در آن بودند آمد و گفت: به خدا سوگند! برای بیعت با ابوبکر از خانه خارج شوید وگرنه خانه را به آتش می‌کشم.[4]

... و بدینسان آغاز ظلم‌ها و هتک حرمت‌ها نسبت به پاره تن پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغازین روزهای پس از رحلت پدر بزرگوارشان شروع شد.

 

 

منابع:

[1]. المصنف, ج 7, ص 432, ح 37045, کتاب المغازی, باب ما جاء فی خلافه ابی‌بکر, ابن شیبه الصنعانی (235 ه)
[2]. انساب الاشراف, ج 1, ص 252, احمد بن یحیی بن جابر البلاذری (279 ه)
[3]. الامامه و السیاسه, ج 1, ص 16, ابومحمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبه الدینوری (276 ه)
[4]. تاریخ الطبری, ج 2, ص 233, ابوجعفر محمد بن جریر الطبری (310 ه) 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.