وقایع پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

  • 1393/05/30 - 02:55
در روز سه‌شنبه 28 صفر یازده هجری که امکان وداع آخرین، برای حاضرین در مدینه فراهم بود، عده‌ای از صحابه مخصوصا «ابوبکر» و «عمر» خود را از این توفیق محروم نموده و به محل سقیفه بنی‌ساعده رفتند تا به زعم خود نسبت به امر رهبری جامعه اسلامی تصمیم‌گیری نمایند و امت اسلامی را از سردرگمی امر خلافت مصون دارند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_پیامبر گرامی اسلام در روز دوشنبه 28 صفر سال یازدهم هجری دیده از جهان فرو بست و جامعه اسلامی را غرق در ماتم و اندوه کرد. از همه مسلمانان به ویژه تمام کسانی که خود را از نزدیکان آن حضرت به حساب می‌آوردند انتظار می‌رفت سخنان و عملکرد آن حضرت در حجه الوداع و حادثه غدیر خم و... را نسبت به امر خلافت، به یاد آورده و بدون این‌که نسبت به آن تردیدی داشته باشند، با واگذاری امر خلافت به وصی آن حضرت (امیرالمومنین علیه السلام)، به امر تجهیز و تغسیل آن حضرت پرداخته و خود را برای مراسم بزرگ تشییع جنازه آخرین نبی مرسل مهیّا می‌کردند و این واقعه تاریخی را مدیریت می‌نمودند. اما متاسفانه روند جریانات پیش آمده به گونه دیگری رقم خورد و از سیر طبیعی و مورد انتظار فاصله گرفته و به سمت و سوی دیگری پیشرفت که در ادامه به شرح وقایع آن می‌پردازیم.

 بعد از وفات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با اجازه امیرالمومنین علی (علیه السلام) مسلمانان مدینه، توفیق یافتند از بعد از ظهر روز دوشنبه تا ظهر روز سه‌شنبه بر پیکر پاک و ملکوتی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت فرادا نماز بخوانند.[1] در روز سه‌شنبه که امکان وداع آخرین، برای حاضرین در مدینه فراهم بود، عده‌ای از صحابه مخصوصا «ابوبکر» و «عمر»  خود را از این توفیق محروم نموده و به محل سقیفه بنی‌ساعده رفتند تا به زعم خود نسبت به امر رهبری جمعه اسلامی تصمیم‌گیری نمایند و امت اسلامی را از سردرگمی امر خلافت مصون دارند.

راوی می‌گوید: «ابوبکر و عمر در مراسم دفن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضور نداشتند. بلکه در جمع انصار (برای تعیین خلیفه) حاضر شده بودند؛ به این ترتیب پیش از آن‌که باز گردند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفن گردید.»[2]

و اما آنان که برای تعیین خلیفه به «سقیفه» رفته بودند نیز امر را آسان نیافتند؛ به طوری که تمام افراد حاضر در آنجا هم‌رای و متّفق القول نبودند و نه تنها این‌که جمعیت حاضر بر خلافت ابوبکر اتفاق نظر نداشتند بلکه خلافت وی با تهدید و ارعاب شکل گرفت؛ چنانکه بخاری در صحیح خود از عایشه نقل می‌کند: «عمر در میان مردم رعب و وحشت کرد و صحابه مبتلا به نفاق بودند.»[3]

 درگیری و جنجال در سقیفه به قدری بود که سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج که به خاطر بیماری او را به صورت خوابیده و برتختی آورده بودند، نزدیک بود زیر دست و پا له شود. طبری در شرح این واقعه آورده است: «نزدیک بود سعد بن عباده زیر دست و پا له شود. یکی از یاران سعد گفت: مراقب او باشید! عمر گفت: بکشید او را خدا مرگش دهد! سپس عمر بالای سر سعد ایستاد و گفت: می‌خواستم چنان تو را زیر لگد له کنم که تمام اعضای بدنت متلاشی گردد. سعد ریش عمر را گرفت و کشید. عمر گفت: به خدا سوگند اگر یک مو از ریشم کنده شود، یک دندانت را سالم نمی‌گذارم! ابوبکر گفت: ای عمر آرام باش! مدارا در این‌جا بهتر است. سعد گفت: به خدا سوگند اگر سالم بودم بلایی به سرت می‌آوردم که آوازه آن در شهرها و کوچه‌ها بپیچد و چون شیر تو و یارانت را ببلعد. به خدا سوگند نمی‌گذارم در مدینه بمانی و همان جایی می‌فرستادمت که در آن زاده شدی و دنباله رو بودی و کسی به تو اهمیت نمی‌داد. سعد این بگفت و از اطرافیان خواست تا به منزلش باز گردانند.»[4]

 از آن جا که میان افرادی که در سقیفه حاضر بودند اتفاق نظر روی ابوبکر وجود نداشت اصحاب سقیفه در این صدد بودند که شاید بتوانند با راضی کردن امیر مومنان (علیه السلام) به بیعت، دیگران را نیز قانع کنند. طبری و ابن اثیر در تاریخ خود آورده‌اند: « گروهی از انصار می‌گفتند: جز با امیرمومنان (علیه السلام) با کس دیگر بیعت نمی‌کنیم.[5]

 

 

 

منابع:

[1]. موطا مالک, ج 1,l ص 231, ح 546, ابوعبدالله مالک بن انس (179 ه)
[2]. کنز العمال, ج 5, ص 259, ح 14139, علاء الدین علی المتقی الهندی (975 ه)
[3]. صحیح البخاری, ج 3, ص 1341, ح 3467, کتاب 66, کتاب فضائل الصحابه, باب 5, باب قول النبی لو کنت متخذا خلیلا, البخاری (256 ه)
[4]. تاریخ طبری, ج 2, ص 244, ذکرالخبر عما جری بین المهاجرین و الانصار فی امر الاماره فی سقیفه بنی‌ساعده, محمد بن جریر الطبری (310 ه)
[5]. تاریخ طبری, ج 2, ص 233, محمد بن جریر الطبری (310 ه) ، الکامل فی التاریخ, ج 2, ص 189, ابن اثیر الجزری (630 ه)     

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.