گریه بر عزیزان از دست رفته در اسلام چه حکمی دارد؟

  • 1393/04/27 - 12:14
از دیگر شبهاتی که پیروان وهابیت در مبحث توسل به اولیای الهی شیعه وارد می‌کنند این شبهه می‌باشد که سوگواری بر عزیزان از دست رفته جایز نمی‌باشد. که در این مقاله به بررسی این شبهه می‌پردازیم به این نحو که در بررسی‌های تاریخی، شاهد آنیم که پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم )، صحابه و تابعین در این حالات سوگواری می‌کردند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از دیگر شبهاتی که پیروان وهابیت در مبحث توسل به اولیای الهی به شیعه وارد می‌کنند این شبهه می‌باشد که سوگواری بر عزیزان از دست رفته جایز نمی‌باشد.

پاسخ:

حزن و اندوه به هنگام از دست دادن دوستان و بستگان، امری است که فطرت انسانی با آن سرشته شده است. وقتی کسی گرفتار مصیبت فقدان عزیز و جگر گوشه‌ای از دوستان و آشنایان خود می‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌شود، اندوه او را فرا می‌گیرد و بی‌اختیار اشک از گونه‌هایش جاری می‌شود.

در بررسی‌های تاریخی، شاهد آنیم که پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم )، صحابه و تابعین، بر اساس همین اقتضای فطری رفتار کرده‌اند. اینک برخی شواهد تاریخی را در این زمینه خاطر نشان می‌سازیم:

پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) هنگام مرگ فرزند دلبندش ابراهیم، می‌گریست و می‌فرمود: « العین تدمع، والقلب یحزن، و لا نقول إلّا ما یرضی ربّنا و إنّا بک یا إبراهیم لمحزونون ».[1] « چشم می‌گرید و قلب می‌سوزد و جز آنچه مورد رضایت خداست نگوییم. ای ابراهیم! ما در فراق تو در اندوهیم ».

تاریخ نگاران و سیره نویسان نوشته‌اند: هنگامی که ابراهیم فرزند رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) وارد خانه شد و او را در دامن مادرش دید. او را گرفت و در دامان خود خواباند و فرمود: « یا إبراهیم إنّا لن نغنی عنک من الله شیئا ثمّ ذرفت عیناه و قال: إنّا بک یا إبراهیم لمحزونون، تبکی العین و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الرّبّ و لو لا أنّه أمر حقّ و وعد صدق و إنّها سبیل مأتیّة، لحزنّا علیک حزنا شدیدا أشدّ من هذا ».

« ای ابراهیم! کاری از ما ساخته نیست، سپس اشک چشمان آن حضرت را فرا گرفت و فرمود: ما در فراق تو اندوهناکیم، چشم گریان است و قلب سوزان و آنچه خشم خدا را موجب شود بر زبان نرانیم و اگر نبود که مرگ حق است و وعده‌ای است صادق و راهی است که همه باید بروند، اندوه ما بر تو بسی بیش از این بود ».

در این هنگام عبدالرحمان بن عوف به آن حضرت گفت: مگر شما خودتان از گریه بر اموات نهی نکردید؟ حضرت پاسخ داد: « لا، ولکن نهیت عن صوتین أحمقین و آخرین، صوت عند مصیبة و خمش وجوه وشقّ جیوب ورنّة شیطان، و صوت عند نغمة لهو، و هذه رحمة، و من لا یرحم لا یرحم ».[2]

« نه! ما از دو صدای جاهلانه و دو کار نهی کرده‌ام؛ داد و فریاد به هنگام وارد آمدن مصیبت و خراش دادن صورت و پاره کردن گریبان و صدای گریه‌ای که در حلق پیچانده شود که شیطانی است، و صدای نغمۀ لهوآمیز. امّا این گریۀ من، ناشی از عطوفت و رحمت است و البته کسی که رحم نکند، بر او رحم نشود ».

نمونۀ فوق، اولین و آخرین گریۀ آن حضرت بر مصیبت عزیزان خود نبود. آن حضرت در مرگ فرزندش « طاهر » نیز می‌گریست و می‌فرمود: « إنّ العین تذرف إنّ و انّ القلب یحزن و لا نعصی الله عزّوجلّ ».[3] « چشم گریان است و اشک ریزان و قلب سوزان و البته خداوند را عصیان نخواهیم کرد ».

همچنین وقتی حمزه در جنگ احد به شهادت رسید، صفیه دختر عبدالمطلب سر رسید و به دنبال پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می‌گشت [ وقتی آن حضرت را یافت ] پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بین او و انصار فاصله شد و فرمود: او را به حال خود گذارید. صفیه در نزد پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) [ یا جنازۀ حمزه ] نشست و گریست. هرگاه صدای او به گریه بلند می‌شد، صدای گریۀ پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز بلند می‌شد؛ و اگر آهسته می‌گریست پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) همچنین. فاطمه ( علیها السّلام ) دختر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز می‌گریست و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) همراه او گریه می‌کرد و می‌فرمود: هرگز کسی مانند تو مصیبت زده نخواهد شد ».[4]

و هنگامی که خبر شهادت جعفر، زید ابن حارثه و عبدالله بن رواحة به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رسید، اشک از دیدگان حضرتش جاری شد.[5]

و وقتی پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به زیارت قبر مادر خود رفت، به شدّت گریست و از گریۀ ایشان، اطرافیان نیز به گریه آمدند.[6]

همچنین وقتی که عثمان بن مظعون، یکی از صحابه پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) از دنیا رفت، پیامبر بر جنازۀ او بوسه زد و گریست، به گونه‌ای که اشک آن حضرت بر گونه‌های مبارکش جاری شد.[7]

 

 

منابع:

[1]. سنن ابی داود: 1 / 58.
[2]. سیره حلبی: 3 / 348.
[3]. مجمع الزواید هیثمی: 3 / 8.
[4]. الاسماع مقریزی، ص 154.
[5]. سنن بیهقی: 4 / 70.
[6].سنن بیهقی: 4 / 70.
[7]. سنن ابی داود: 2 / 63.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.