بررسی روایت انس بن مالک در جواز سماع صوفیانه!

  • 1393/01/21 - 22:14
سماعی که در تصوف به پایه‌ی برخی حالات عرفانی تبدیل گردیده، از منظر قرآن کریم راهی است که مردم را از مسیر و صراط مستقیم دور می‌سازد و بین حق و ایشان فاصله می‌اندازد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در رابطه با بحث سماع در تصوف، صحبت‌ها و مطالب فراوانی گفته شده‌ است. کسانی‌ که اندک آشنایی با اسلام عزیز و آموزه‌ها و احکام آن داشته باشد و بهره‌ای از کتب روایی اسلام برده‌ باشد، می‌داند که اصل سماع در دین مقدس اسلام تشریع نشده و بلکه بر خلاف تصورات صوفیانه، از مصادیق بارز لهو و لعب است که قرآن در رابطه با آن فرموده است: وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ[1] و از مردم كسانى هستند كه سخنان لهو و بيهوده را مى‏‌خرند (مانند غناء طرب‌‏آور، ترانه‏‌هاى فاسد، اشعار و گفتارهاى ركيك، بهتان و غيبت‏ سرايى، رمان‏‌ها و افسانه‏‌هاى فسادانگيز و ..) تا جاهلانه (مردم را) از راه خداوند گمراه سازند و آن را به مسخره گيرند، آن‌ها عذابى خواركننده خواهند داشت.

سماعی که در تصوف به پایه‌ی برخی حالات عرفانی تبدیل گردیده، از منظر قرآن کریم راهی است که مردم را از مسیر و صراط مستقیم دور می‌سازد و بین حق و ایشان فاصله می‌اندازد. این سوال مطرح است که آیا برای رسیدن به معشوق، می‌توان چیزی را واسطه کرد که وی از آن رنجیده شده و گریزان است؟! آیا تقرب به پروردگار عالم به وسیله‌ی چیزی که خدا آن را دوست نمی‌دارد ممکن است؟! جواب واضح است: شخص عاشق به نارضایتی معشوقش رضا نمی‌دهد و در صدد آنست که اسباب رضایت او را فراهم آورد و با طیب خاطر او را ملاقات کند.

در توجیه این بدعت، از جانب صوفیان دلایلی مطرح شده است؛ ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن قشیری، صاحب رساله‌ی قشیریه چند نمونه از این ادله را در کتاب خود نقل کرده است. او با نقل روایتی که انس بن مالک به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله نسبت می‌دهد، می‌نویسد: (پیغمبر صلی الله علیه (و آله) و سلم گفت: دو آواز ملعون است، آواز ویل نزدیک مصیبت و آواز نای نزدیک نعمت. مفهوم خطاب این بود که هر چه جز این بود، مباح بود.)[2]

قرن‌هاست که مردم فهیم، یک جمله‌ی حکیمانه ورد زبان خود دارند که «نفی شئ اثبات ماعدا نمی‌کند »، یعنی لازمه‌ی نبودن چیزی بودن چیز دیگری نیست. بفرض صحت روایت نقل شده از حضرت رسول علیه و علی آله السلام، که ناله و شیون ناشکری را در عزاداری و قهقه‌ی مستانه را در دارایی و بی‌نیازی منع فرموده‌اند، چگونه صاحب رساله‌ی قشیریه نتیجه گرفته که منظور حضرت، مباح دانستن سایر آوازهاست؟! آیا آواز و صدای بلند در برابر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مباح است؟! حال آنکه در این کلام رسول خدا از آن منع نشده ولی نص قرآن کریم آن را حرام دانسته و فرموده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ[3] ای کسانی که ايمان آورده‌ايد ، صدای خود را از صدای پيامبر بلندتر، مکنيد و همچنان که با يکديگر بلند سخن می‌گوييد با او به آواز بلند سخن مگوييد، که اعمالتان ناچيز شود و آگاه نشويد!

می‌بینیم که نتیجه‌ی بلندگویی در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله، خطر حبط عمل و عاقبت به شر شدن را در پی دارد، در حالی‌ که رسول خدا در نقلی که از انس بن مالک شده به این موضوع نپرداخته‌اند. پس نمی‌توان دلیل صوفیه را از آوردن این روایت برای جواز سماع قبول کرد و این بدعت را با روایت انس بن مالک معلوم الحال! موجّه ساخت.

منابع:

1- سوره : لقمان آیه : 6
2- رساله‌ی قشیریه ص 612
3- سوره : الحجرات آیه : 2

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.