تصوف
دقت در آثار موجود صوفیه با ادعای اینکه صوفیان با علوم باطنی آن آشنائی دارند، چنان ماهرانه ضلالتهای مسلک سازان منحرف و گمراه کننده بابی و بهائیت را بیان داشته و میدارند که هیچ کس نمیتواند باور کند صوفیه بوجود آوردندگان بابیت و بهائیت چنان از تشیع منحرف است که قابل باور نیست.
در حالیکه قرآن و ائمهاطهار(علیهمالسلام) بهذکر و یاد خداوند متعال اهمیت زیادی دادهاند اما سران صوفیه ذکر و یاد خداوند متعال را تحریف کرده و در آن بدعت ایجاد کردهاند و آنرا در جلساتی همراه با حرکات بدنی ادا میکنند که نه تنها در سیره ائمهاطهار(علیهمالسلام) به این روش از ذکر گفتن اشاره نشده بلکه علماء بزرگ شیعه نیز به این بدعت در ذکر گفتن اعتراض کردهاند.
یکی از فرقههای صوفیه در ایران، سلسله خاکساریه است. این فرقه در عهد قاجار، خاصه پس از سفر یکی از قلندران جلالیه هند به نام غلامعلی شاه به ایران، مشهور شد. برای وجه تسمیه و نامگذاری این فرقه به خاکساریه، گمانههایی زده شده است، که به برخی از آنان اشاره میکنیم.
علامه مجلسی در وصف صوفیه روایاتی را آورده است که در آن روایات، بلند کردن صدا در هنگام ذکر و یاد خداوند را نشانه شخص منافق و ریاکار دانسته و از صوفیه بهخاطر ایجاد بدعت در ذکر انتقاد شدیدی کرده است اما صوفیان مدعیاند که این اذکار را کسانی همچون حسن بصری و معروف کرخی از ائمهاطهار(علیهمالسلام) گرفتهاند، در حالیکه نه وثاقتشان ثابت شده نه نامی از آنها در کتب رجالی است.
برخی از فرقههایی که انحرافاتی در آنان مشاهده میشود، یا منکر شریعت شده و یا اینکه بر طبل جدایی شریعت از طریقت میکوبند، اما با مراجعه به تمام ادیان آسمانی الهی به این نتیجه خواهیم رسید که تمامی ادیان آسمانی دارای شریعت بوده و سلوک و راهروی براساس شریعت است که انسان را به منزل و مقصود خود خواهد رساند.
با گسترش عرفان و تصوف در ایران و دیگر سرزمینهای اسلامی و به تبع آن پدید آمدن متون عرفانی، رهروان و بزرگان این طریقت به سبب داشتن پارهای اندیشههای خاص مورد نکوهش قرار گرفتند. یکی از مهمترین اندیشهها که در رفتار و گفتار آنان متجلی میشد، مقوله شاهد بازی است که مورد بررسی قرار میگیرد.
صوفیه اقطاب خود را دارای ولایت می دانند و برای ایشان مقام ولایت کلیه متصور هستند. وقتی به ایشان اشکال می شود که مگر در زمان غیبت امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) ایشان دارای ولایت نیستند، برای توجیه کار خود ولایت را به دو قسمت ولایت کلیه و جزئیه تقسیم کرده، و اقطاب را دارای ولایت جزئیه می دانند که ولایت ایشان همانند ولایت معصومین (علیهم السلام) است.
همواره یکی از موضوعات مورد دقت و علاقه پژوهشگران عرصه فرق و ادیان و مذاهب، چگونگی پیوند ناگسستنی سران و رهبران این فرقه ها با حکومتهای جائر زمانه و بده و بستانهای آنان میباشد. فرقه صوفیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این نوشته قصد داریم تا گوشه ای از پیوند زرمداران و زورمندان ظالم با سردمداران تزویر در تاریخ تصوف را به شما معرفی کنیم.
در حالیکه در اسلام به عقل اهمیت ویژهای داده شده است اقطاب و بزرگان صوفیه در سیروسلوک صوفیانه خود عشق و محبت را جایگیزین عقل کردهاند و به مانند دیگر عرفانهای کاذب معتقدند که عقل در سیروسلوک نقشی ندارد و سیروسلوک فقط کار دل است. در حالیکه این عقل است که راه صحیح سیروسلوک را به سالک نشان میدهد تا سالک دچار گمراهی نشود.
اکثر صوفیه معتقدند که علم، از بزرگترین موانع سیروسلوک است و تنها پیشوای مرید در این راه باید عشق باشد و باید علم را کنار گذاشته و بعد وارد این وادی شد تا به شناخت حق رسید. از این دیدگاه فاصله بین اسلام و تصوف را میتوان به وضوح دید، تصوف میگوید علم و فهم را کنار بگذار تا به حق و حقیقت برسی! ولی برعکس آن اسلام، میگوید بفهم و علم پیدا کن تا به حقیقت برسی.
بزرگان صوفیه عزلت را از شروط و مراحل سیروسلوک دانستهاند و بعضی حتی آن را تنها راه شناخت حق میدانند ولی با این که موارد مختلفی از عزلت پیامبران و اولیاء الهی در قرآن ذکر شده است ولی طبق روایات عزلت کار ناپسندی است که بسیار مورد مذمت قرار گرفته است الا مواردی که توسط خداوند متعال و اهل بیت(علیهم السلام) استثناء شده است.
آنچنان که صوفیه ادعا میکنند، اقطاب ایشان مامور دستگیری درامور باطنی(عرفان) هستند و کاری به امور ظاهری(شریعت) ندارند. با صرفنظر از صحت و سقم ادعای ایشان، میبینیم که اقطاب صوفیه علیرغم ادعای خود، گاها در علوم ظاهر نیز دخالت کرده و فتوای شرعی میدهند که این امر مخالف اصول صوفیه است.
از معتقدات صوفیه قائل شدن به جدایی شریعت از طریقت است. اما اینکه صوفیه می گویند تنها ما معتقد به جدایی طریقت از شریعت نیستیم، بلکه مسلمانان نیز همینگونهاند و به باطن اعمال اعتقاد دارند، باید گفت که حقایق اسلام به ظاهر و باطن، مقدمه و ذی المقدمه قابل تقسیم است، اما شریعت و طریقت با تفسیری که برخی صوفیان گفتهاند، ناصواب است.
ادیان و به تبع آن فرقههای منشعب از ادیان مختلف برای رسیدن به مقصود و حضرت حق آداب و رسومی را دنبال میکنند تا بواسطه آن نفس انسان را تربیت کرده و آماده درک حالات و مقامات خاص کند. اما در این میان به جهت انحرافاتی که در فرقههای تابع ادیان الهی و غیر آنها رخ داده و میدهد، آدابی غیر از آنچه که ادیان الهی برای این مقصود معرفی کردهاند، معرفی میکنند که به جای نزدیک کردن سالک به خداوند، او را از خدا دور میکند.