تصوف
با تورق کتب تاریخی صدر اسلام و بررسی احوال و اقوال شخصیتهای صوفی، به این باور میتوان رسید که سران و موسسین مسلک تصوف در صدر اسلام و بعد از آن هیچ نسبتی با اهل البیت (علیهم السلام) نداشته بلکه بعضهم در عداوت و زاویه گرفتن از صراط مستقیم که ائمه اطهار(علیهم السلام) باشند، اشتهار داشته و متاثر از فقه عامه بودهاند.
سحر ازجمله موضوعاتی است که از گذشته تاکنون مورد ابتلاء مردم جوامع مختلف بوده و هست. این موضوع تا جایی پیش رفته است که مخالفان انبیاء الهی به ایشان تهمت سحر میزدند. ازاینرو بررسی سحر در ادیان الهی و اقوام مختلف اثبات سابقه سحر در میان ایشان از اهمیت خاصی برخوردار است.
صوفیه زهد را به معنای ترک تمامی حلالهای دنیا دانستهاند و بر همین مبنا بعضی از صوفیه سالها از خانواده خود کناره گرفته و دائم الصوم بوده و از هیچ ریاضتی چشم پوشی نکردهاند، کما اینکه گوشهنشینی ابوسعید را 30 سال ذکر کردهاند، در عین حال در اسلام چنین زهدی باطل است، چرا که زهد در سنت نبوی به معنای بیرغبتی و دل نبستن بهظاهر دنیا در عین بهرهمندی از نعمات الهی است.
در این که آیا سحر واقعیت دارد یا جزو خرافات هست، بین علمای اسلام، بهخصوص علمای شیعه و سنّی اختلافنظر وجود دارد. در این میان برخی از علمای شیعه سحر را صرف خـرافات میدانند و برای ادعای خود به برخی از آیات قرآن استدلال میکنند و برخی دیگر آن را خرافه نمیدانند. اما از بین اهل سنت بعضیها قائل هستند به اینکه سحر واقـعیت دارد.
تقرب و نزدیکی به خداوند، غایت عرفان و از بالاترین امور است که هر انسانی باید به حکم "انا الیه راجعون" برای رسیدن به آن تلاش کند. برای وصول به این مقام مراقبت و رعایت اعمال باطنی و ظاهری بسیار مهم و حیاتی است. توجه به اینکه انسان به کجا میرود، از کجا امرار معاش میکند، چه میگوید و چه میشنود و چه میبیند و چه عقیدهای در دل میپروراند، دارای اهمیت است.
از جمله اعتقادات شرک آمیزی که از تصوف قدیم بهجای مانده است اعتقاد به حلول است چنانکه برخی از صوفیه معتقدند سالکی که در حالت ریاضت است، حق در وی متجلی میگردد و برخی نیز معتقد به حلول خداوند در انسانهای زیبارو یا ائمه اطهار (علیهمالسلام) هستند، اما در عین حال برخی از سران صوفیه معتقدین به حلول را گمراه و کافر خواندهاند.
اعتقاد به حلول خداوند متعال در اقطاب و بزرگان صوفیه امری است که همواره صوفیه درپی مخفی و انکار کردن این مسئله بودهاند، حال آنکه شطحیات بایزید و فریاد انا الحق حلاج و قائل شدن به صفت و فعل خدایی برای مولوی توسط شمس تبریزی از همین باب است و بزرگانی همچون غزالی در سخنان خود به این اعتقاد شرک آمیز صوفیه انتقاد کردهاند.
زهد حقیقی و اسلامی، که شیوهی معصومین(علیهمالسلام) بود، بیاعتنایی به دنیا، کم خرج بودن و ساده زندگی کردن، تعلق نداشتن به تشریفات زاید و عدم تجملگرایی است که یک زاهد حقیقی، علاوه بر استفاده کردن از نعمتهای حلال خداوند، باید جامعهگرایی و مسئولیتپذیری نسبت به افراد را سرلوحهی زندگی خود قرار دهد و از انجام عبادتهای مفرط و طاقت فرسا و از مردم و جامعه دوری کردن، اجتناب کند.
یکی از صفات خوب و پسندیدهی انسان مؤمن، داشتن خصلت زهد در زندگی دنیوی است. اما این زهد در رفتار عدهای، همان زهد حقیقی و پسندیده است که مورد سفارش اسلام است، ولی در زندگی و رفتار عدهای دیگر، حالتی افراطی و غیر اسلامی و به تعبیری، زهدی انحرافی است که در اسلام و سیرهی معصومین(علیهمالسلام) مذمّت شده است.
برای رسیدن به عرفان واقعی، بزرگان اهل معرفت مراحل و منزلهایی برشمردهاند، که در اینجا به ذکر آنچه امام خمینی (ره) در کتاب چهل حدیث آورده اشاره میکنیم. این مراحل از دیدگاه آن فقیه وارسته و عارف واصل عبارتاند از: «یقظه (بیداری)، تفکر، عزم، مشارطه، مراقبه، محاسبه و تذکر.»
چلهنشینی صوفیه دقیقا در نقطه مقابل چلهنشینی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و سنت آن حضرت قرار دارد چرا که در برخی از طریقتها، سالک در مدت چله خود درحالیکه با سر در چاهی آویزان بود به ذکر و مراقبه میپرداخت و یا در این مدت فقط به یک مغز بادام بهعنوان غذای خود بسنده میکردند و برخی از صوفیه سالها به گوشهنشینی میپرداختند و از خانواده خود دور میشدند، حال آنکه حضرت آنان را مخالف سنت خود دانسته و آنان را از خود ندانسته است.
یکی از مهمترین انحرافات، بدعتها و رفتارهای غیرشرعی که در بین بسیاری از صوفیه قدیم رایج بوده است چلهنشینی است که صوفیان بهوسیله آن از مردم دوری جسته و خود را از اکثر حلالها محروم میکردند و به ریاضتهای مختلفی مشغول میشدند.
حلاج بهعنوان یکی از سران صوفیه، بهسبب گفتارهای شطحآمیز و اعمال غیر متعارف، در طول تاریخ مورد مذمت بسیاری از علما و بزرگان شیعه و اهلسنت و حتی برخی از صوفیان قرار گرفت، بهگونهای که بعضی از این عقائد و رفتارهای وی، خارج از دین اسلام و حتی مذهب شیعه میباشد، که در ذیل به این دلایل مهم، که سبب خروج حلاج از مسلمانی، خصوصا تشیع شده، اشاره میشود.
برخی از صوفیه شاهدبازی را یکی از مهمترین راههای رسیدن به معرفت و عشق الهی میدانند و برای آن قداست و اسراری خاص قائل شدهاند تا جایی که غزالی در پیش زیبارویان سجده میکرد و برخی از صوفیه ازدواج نکرده و خود را مشغول زیبارویان کردند ولی بزرگانی از صوفیه همچون هجویری و قشیری هشدارهای تندی نسبت به شاهدبازی دادند و نظر در احداث را کفر و آفتی بزرگ برای صوفیه دانستند که موجب خواری صوفیه است.