تجدید ادیان

03/13/1398 - 10:11

پیامبرخوانده‌ی بهائیت تنها پس از حدود سیزده سال از مرگ علی‌محمد باب، ادعای نسخ مسلک او را اعلام نمود. اما اگر مسلک علی‌محمد شیرازی متناسب با آن زمان نبود، پس چرا او ادعای نسخ دین اسلام را مطرح کرد؟! و در مقابل، اگر بابیت مطابق با مقتضیات آن زمان بود که به واسطه‌ی آن اسلام را نسخ کند، پس چرا بلافاصله توسط مدعی پیامبری بهائیت نسخ شد؟!

11/24/1397 - 09:22

پیشوایان بهائی در حالی دریافت فیض الهی را تنها از طریق بعثت پیامبران و تجدید ادیان ممکن می‌دانند که با ادعای خاتمیت خود، عملاً راه فیض ادعایی‌شان را مسدود کرده‌اند. اما ممکن است بهائیان اعضای انتخابی نهاد بیت العدل را جایگزین دریافت فیض معرفی کنند که در پاسخ می‌گوییم این نهاد حتی بر مبنای بهائیت نیز مشروعیت ندارد.

11/23/1397 - 10:25

در بهائیت، تعلیم «احتیاج بشر به نفثات روحانی» و لزوم تجدید ادیان، ابتدا به گونه‌ای بیان می‌شود که مخاطب صرفاً برداشت فطری نیاز به هدایتگری آسمانی در هر زمان را دارد. اما چون این تعلیم شکافته می‌شود، ناگهان با این امر عجیب مواجه می‌گردد که منظور از احتیاج بشر به نفثات روح القدس، پیامبرخوانده‌ی بهائی و تعالیم منتسب به اوست.

11/20/1397 - 12:19

پیشوایان بهائی در حالی فیض الهی را منحصر در ارسال پیامبران و تجدید ادیان می‌دانند که مدعی پیامبری بهائیت در کتاب اقتدارات، خود را آخرین پیامبر معرفی کرده و هر مدعی پس از خود را دروغگو دانسته و در کتاب اقدس، بعثت پیامبری تا هزار سال پس از خود را غیرممکن دانسته و عبدالبهاء نیز هر روز این هزار سال را هزار سال دانسته است.

11/20/1397 - 06:43

بهائیان مدعی‌اند احکام 1400 سال پیش اسلام نمی‌تواند جواب‌گوی نیاز امروز جامعه‌ی بشری باشد. اما به راستی چگونه اسلام نمی‌تواند جواب‌گوی هزار سال پس از خود باشد در حالی که پیامبرخوانده‌ی بهائی (با آن‌که زمان ادعای پیامبری‌اش بسیار شباهت به اوایل ظهور اسلام داشته)، مدعی خاتمیت برای مسلک خود شده است؟!

11/17/1397 - 22:59

بهائیان با منحصر دانستن تأمین نیاز معنوی بشر و تداوم فیض الهی در نزول ادیان جدید، تلاش دارند تا خاتمیت اسلام را رد کنند. اما به راستی چرا باید تداوم فیض الهی تنها با عَرضه‌ی دین‌های جدید تحقّق یابد؟! آیا این امکان وجود ندارد که خداوند حکیم دین کاملی را به عنوان برنامه‌ی جاودانه‌ی سعادت بشر در اختیار او قرار دهد؟!

07/09/1397 - 09:35

در گفت‌وگوی یک مبلّغ بهائی با پژوهشگر مسلمان، موضوع خاتمیت در اسلام و بهائیت مورد بررسی قرار گرفت. مبلّغ بهائی موضوع خاتمیت را مخالف با تداوم فیض الهی و عقل بشری دانست. از این‌رو پژوهشگر مسلمان، خاتمیت اسلام را ممکن و تداوم فیض را جاری دانسته و ادعای خاتمیت پیشوایان بهائی را در رد اساس استدلال مبلّغ بهائی مطرح کرد.

07/09/1397 - 09:00

مبلّغ بهائی در گفت‌وگو با جوان شیعه، موضوع فرارسیدن اجل اسلام را به بحث نشستند. مبلّغ بهائی در ابتدا مدعی وجود آیه‌ای بر فرا رسیدن اجل اسلام شد؛ آیه‌ای که نمی‌توانست ادعای او را ثابت کند و بلکه در مقابل، آیات و روایات بسیاری در رد استدلال او وجود دارد. چرا که آیات و روایات، پایان اسلام را روز قیامت معلوم معرفی کرده‌اند.

07/01/1397 - 11:00

پیشوای بابیت، پس از خروج از اسلام و ادعای آوردن دینی جدید، دستور به قتل‌عام و برخورد شدید با مخالفین خود صادر نموده است. اما به راستی مگر عبدالبهاء دینی که سبب کشتار شود، نبودش را بهتر ندانسته است؟! از طرفی ثمره‌ی این قتل و جنایات توسط بابیان و سپس نسخ چندساله‌ی آن به وسیله‌ی بهائیت چه بوده است؟!

06/12/1397 - 08:57

بهائیان بر این باورند که حسینعلی نوری آموزه‌ای به نام وحدت عالم انسانی را ابداع نموده است. این در حالیست که بسیار پیش از تشکیل بهائیت، آیات قرآن کریم به وحدت و برابری انسان‌ها تصریح نموده‌اند. با این حال، اگر بهائیت تعلیمی جدید برای جهان بشری ندارد، پس چرا به دروغ آموزه‌های سایر ادیان و مکاتب فکری را به خود نسبت می‌دهد؟!

05/10/1397 - 11:55

به عقیده‌ی پیشوایان بهائیت، با توجه به اقتضائات هر عصر، دین باید مطابق با مقتضای زمانه باشد. اما این ادعا در حالی مطرح می‌شود که پیشوایان بهائیت، به این اعتقاد در مورد مسلک خود پایبند نیستند. همچنان که پیامبرخوانده‌ی بهائی در ادعایی مخالف با مبانی این فرقه، خود را آخرین پیامبر معرفی و مدعیان بعدی را دروغ‌گو خطاب کرده است.

03/28/1397 - 13:14

یکی از دلایلی که دین‌سازان بهائی، در توجیه پیامبری خود و نسخ اسلام مطرح می‌کنند، احتیاج دائمی بشر به تجدید ادیان است. اما جالب است بدانیم که حدود یک قرن پس از مرگ دین‌سازان بهائی، جمشید معانی، با ارائه‌ی دلایلی مشابه پیشوایان بهائیت، مدعی دریافت وحی و نسخ بهائیت شد؛ شخصی که بهائیان هیچ‌گاه به ادعاهایش گردن ننهادند!

03/14/1397 - 13:19

پیامبرخوانده‌ی بهائیت، برای توجیه و جلب حمایت بابی‌ها از خود، مدعی شد که مسلک او در امتداد و مکمل مسلک علی‌محمد باب می‌باشد. عزیه نوری در پاسخ به این ادعای برادر خود گفت: اگر احکام باب ناقص بوده که این احکام، توان نسخ اسلام را نداشته و اگر کامل بوده که دیگر چه دلیلی برای نسخ بلافاصله‌ی آن، توسط حسینعلی نوری وجود داشته است.

03/13/1397 - 13:40

علی‌محمد باب، ظهور موعود پس از خود را بین 1511 تا 2001 سال بعد از ظهور خود دانسته است. اما حسینعلی نوری تنها چند سال پس از مرگ باب، مدعی نسخ آیین او شده و مسلک بهائیت را تأسیس نمود. از این‌رو عزیه نوری در رد ادعای حسینعلی نوری، می‌پرسد که چگونه خدای حکیم، پیش از اجرایی شدن عمده‌ی احکام باب، اقدام به نسخ آیین او فرموده؟!

صفحه‌ها