ریزش خواص در گنابادیه

  • 1392/02/16 - 05:47
مهمترین خواص صوفیه گنابادیه کیوان قزوینی است که وی به اجماع تمامی بزرگان تصوف محرم راز اقطاب و بزرگان گنابادیه بود! وی بعد از مدتی پی به انحراف شدید آنها برد و از این فرقه جدا شد و بر ضد آنها تبلیغ کرد.
کیوان قزوینی و گنابادیه

خواص در جامعه تعریف های گوناگونی دارد؛ بخشی از خواص کسانی هستند که روزگاری نخبه بودند. این افراد ممکن است همچنان ویژگی های نخبگی را داشته یا از دست داده باشند. بخشی از خواص به دلیل به دست گرفتن مقام های مهم در زمره ی این افراد قرار گرفته اند. بخش دیگری به دلیل داشتن اطلاعات بسیار خواص نامیده می شوند. افراد به دلایل متفاوتی در جرگه خواص وارد می شوند.{1}

مثلا مهمترین خواص فرقه صوفیه گنابادی جناب حاج شیخ عباسعلی کیوان قزوینی است که ملقب به منصور علیشاه  بود. وی برای تکمیل تحصیلات به عراق رفت و از محضر شیخ حبیب‌الله رشتی استفاده نمود تا به درجهٔ اجتهاد رسید. پس از بازگشت در ۱۳۱۳ق به گناباد و خراسان رفت و به فرقهٔ دراویش گنابادی پیوست. آن‌گاه به تهران آمد و به وعظ و ارشاد پرداخت و به شهرت فراوانی دست یافت اما به خاطر روشن شدن انحراف شدید این فرقه و اقطاب آن از این سلسله منحرف برید و بر ضد آنها به تبلیغ پرداخت. وی در رشت درگذشت و در سلیمان دارآباد به خاک سپرده شد.

از آثارش: "کنوز‌الفوائد"؛ "راز گشا"؛ "تفسیر کیوان"؛ "استوار نامه"؛ "بهین سخن"و... است وی در نزد اقطاب گنابادیه از جایگاه ویژه ای برخوردار بود به طوری که اقطاب این فرقه به جدیت شهادت دادند که کیوان قزوینی به کمال اولیاء الله و مقام حقیقت رسیده است و زمانی که کیوان قزوینی از آنها بیزاری جست و بر علیه آنها برخواست و ناقوس رسوایشان را به صدا در آورد  اقطاب فرقه گنابادیه به خون آن تشنه شدند زیرا نزد آنها بالاتر و محرم تر از کیوان قزوینی وجود نداشت و  وی محرم تمام اسرار این فرقه ضاله بود. به طوری که حتی بعد از گذشت مدت طولانی افرادی را نزد وی می فرستادند و به صورت مستقیم و غیر مستقیم با خواهش و تمنا و  یا با وارد شدن از هر دری خواستار بازگشت وی بودند{2} و کار بجای کشیده شد که بعد از جدا شدن کیوان قزوینی تعداد صوفیه گنابادی به طرز چشمگیری کاهش یافت و با وجود اینکه اقطاب این فرقه بارها در جلسات خود بر علیه کیوان قزوینی جبهه گرفتند و با پرداختن به مسائل غیر واقعی بر آن امدند که چهره آن را نزد مردم خراب کنند ولی باز این اتفاق هرگز پیش نیامد.در کتاب خورشید تابنده صفحه 416 نامه یکی از صوفیه گنابادی را نشان میدهد که از رضاعلیشاه قطب آن زمان سوال شده که چرا کیوان قزوینی در اواخر عمرش از این فرقه جدا شد! رضاعلیشاه در پاسخ این نامه چنین بیان میکند:زیرا او به دستورات شرعی اضافه میکرد و باعث به وجود آمدن بدعت میشد و آن بدعتها را به خورد مردم میداد و در آخر بیان کرده که چیزی که احتمال بدعت در آن برود نباید گفت یا دستور داد!

این فرمایش جناب رضاعلیشاه به قدری خنده دار بود که بعد از او دیگر کسی قائل به این مطلب نشد و اقطاب دیگر این فرقه مسائل مادی را علت بریدن جناب کیوان قزوینی از فرقه گنابادیه دانستند.

 

منابع:

1-خواص و نخبگان فصل اول صفحه 12

2-بهین سخنصفحه 61

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.