بهائيان آيه «فمن يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه» را چگونه توجيه می‌کنند؟

  • 1398/06/10 - 13:04
مبلّغان بهائی در توجیه آیه‌ی 85 سوره‌ی آل‌عمران که تقیّد به هر دینی جز اسلام را باطل دانسته؛ می‌گویند که هر دينی برای محدوده جغرافيایی خاص و زمانی معين بوجود آمده كه بعد از انقضای مدت مقرر و عوض شدن اقتضائات زمان، نسخ می‌شود. این در حالیست که (به اصطلاح) عیوبی که بواسطه‌ی آن، بهائیان اسلام را سزوار نسخ می‌دانند بدتر از آن در فرقه‌ی ساختگی بهائیت وجود دارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پرسش : بهائيان آيه‌ی «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ [آل‌عمران/85]؛ و هر که جز اسلام دینی بطلبد هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در آخرت از زیانکاران است.» را چگونه توجيه می‌کنند؟

پاسخ: جواب سؤال فوق با طرح امور زير روشن می‌گردد: 
1ـ با توجه به ادعای خود بهائيان كه بهائيت دين مستقل است و برای خودش كتاب و پيامبری دارند، هيچ تعهدی در برابر دين اسلام ندارند لذا ملتزم به جواب‌گویی اشكالات از ناحيه قرآن بر بهائيت نمي‌باشند. 
2ـ بهائيت به علت ماهيت جعلی و ساختگی خود قطعاً نمي‌تواند در مقابل آيات بيّنات قرآن توجيهی منطقی و قابل اعتنا داشته باشد و اكثر استدلالات آن‌ها به سادگی قابل نقص و رد است. 
3ـ در عين حال رهبران جامعه بهایی همواره در كتمان حقايق كوشيده‌اند و تا جائی كه برايشان مقدور بوده بهائيان را ملزم به دوری از حقايق نموده‌اند و به توجيهات برخی از اشكالات پرداخته‌اند كه به یک نمونه از اين توجيهات پرداخته مي‌شود. 
يكي از مبلغين بهایی در توجيه مطلب مي‌گويد: 
«هركدام از اديان و مذاهب دنيا برای محدوده جغرافيایی خاص و زمانی معين بوجود آمده‌اند كه بعد از انقضای مدت مقرر و عوض شدن اقتضائات زمان، نسخ شده و پيامبر ديگری با شريعت جديدی مبعوث گرديده و دين قبلی به اين وسيله منسوخ مي‌گردد ... نويسنده مذكور به عنوان شاهد به انقلاب كبير فرانسه اشاره كرده و مي‌گويد: یکی از موارد پيدايش نقص را در قانون آسمانی مي‌توان عدم تطبيق آن با مقتضيات زمان دانست... مثلاً پيدايش اصل آزادی و برابری كه از انقلاب كبير بوجود آمده، و بعداً به شكل حقوق مدون تدوين گرديده است... اين اصل خود به خود قوانين مذهبی گذشته را كه مبتنی بر عدم تساوی حقوق بشر بود منسوخ نمود.»  
در ردّ اين سخنان بايد گفت: 
اولاً: تمام آنچه برای اثبات نسخ شريعت مقدس اسلام گفته شد، بسيار سُست است و هر منصفی، خود قضاوت خواهد كرد كه هيچ ربطی بين كلمات مؤلف بهایی و جاودانگی آئين اسلام و همه تصريحات قرآن وجود ندارد. 
ثانياً: مؤلف عيوبی را به اسلام نسبت داده و اسلام را بواسطه داشتن عيوب منسوبه سزاوار نسخ مي‌داند و بدون توجه به اين نكته كه آئين ميرزا حسين علی نوری و علی محمد باب نه تنها مشكلی را مرتفع نكرده كه در بسياری از موارد به آن چه مؤلف عيب اسلام مي‌داند خود بيشتر افزوده است. 
ثالثاً: افزون برهمه اين‌ها اين توجيه‌گر بهائی هيچ توجهی به اتقاق و استحكام و كمال دين مبين اسلام كه مطابق با فطرت غير قابل تغيير انسان تشريع شده ننموده است و قطعاً آزادی واقعی انسان و جامعه در اين دين تضمين شده و احكام خاص و متقنی در دين اسلام در رابطه با آزادی انسانی تشريع گرديده است. آزادیی كه از انقلاب كبير فرانسه نشأت گرفته است و امروز غربيان را دچار بحران اخلاقی و اجتماعی نموده و متأسفانه به سوی شرق هم در حال سرايت است، نه تنها ربطی به انسانيت و كمالات معنوی انسان ندارد، بلكه انسان را به پرتگاه حيوانيت كشانده و باعث متلاشی شدن جوامع سالم بشری شده است. 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.