جایگاه وطن و خیانت به آن در باور پیشوایان بهائی!

  • 1397/07/24 - 11:05
مبلّغ بهائی در توجیه خیانت پیشوایان بهائی، با سوق دادن پیروانشان به سوی بی‌وطنی، گفت مقصود آن‌ها را نهی از دوست داشتنی است که باعث ضرر به غیر شود. اما به راستی چه كسی نام ظلم و چپاول ديگران را تعصب به وطن خويش می‌گذارد که بتوان این توجیه بهائیان را پذیرفت؟! از طرفی چگونه می‌توان خیانت پیشوایان بهائی به وطنشان را نادیده گرفت؟!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مبلّغ بهائی و یک پژوهشگر در زمینه‌ی بهائیت، موضوع جایگاه وطن و خیانت به آن را در باور پیشوایان بهائیت مورد بررسی قرار دادند:
پژوهشگر: چرا پیشوایان شما پیروان خود را به بی‌تفاوتی و بی‌غیرتی به وطن سوق داده‌اند؟!
مبلّغ بهائی: آیا دلیلی هم بر این ادعایتان دارید؟!
پژوهشگر: مگر توصیه‌های خائنانه‌ی عبدالبهاء به گوشتان نخورده است: «هر قطعه محصوره را كه نام وطن می‌نهيم و به اوهام (توهم‌های) خويش مادر می‌ناميم و حال آن‌كه كره أرض (زمین) مادر كلّ (همه) است نه اين قطعه محصوره خلاصه ايامی چند روی اين زمين زندگانی می‌نمائيم و عاقبت در آن دفن می‌شويم قبر ابدی ماست آيا جائز است به جهت اين قبر ابدی به خونخواری پردازيم و همديگر را بِدَريم حاشا و كلّا نه خداوند راضی نه انسان عاقل اذعان اين كار می‌نمايد».[1]
مبلّغ بهائی: نه شما اشتباه منظورشان را متوجه شدید؛ ایشان از وطن‌دوستی نهی نکردند، بلکه از این‌که دوست داشتن وطن باعث ضرر به غیر شود نهی کرده‌اند؛ همچنان که اشراق خاوری (از مبلّغان بهائیت) آورده است: «مقصود از تعصّب وطنی آنست كه انسان بنام محبّت وطن خود به خرابی و ويرانی اوطان ديگران بپردازد و محبّت بوطن خويش را بهانه‌ی تطاول (: دست‌درازی) به اوطان (: به وطن‌های) ديگران قرار دهد ... (بهائيان) محبّت به وطن دارند ولی تعصب وطنی ندارند».[2]
پژوهشگر: این دیگر چه توجیه بی‌پایه و اساسی است؟! به راستی که چه كسی نام ظلم و چپاول ديگران را تعصب به وطن خويش می‌گذارد كه شما چنين توجيهی ارائه می‌دهید؟ واضح است که تعدّی به سرزمين ديگران تحت هر عنوانی قبيح و ناپسند است. اما تعصب وطنی به معنای دفاع از وطن، در مقابل زياده خواهان است که پیشوایان شما آن را زشت و ناپسند دانسته‌اند!
مبلّغ بهائی: به هر حال پیشوایان ما در عمل وطن دوست بوده و پیروان خود را به وطن دوستی سوق داده‌اند!
پژوهشگر: هیچ سند عملی برای اثبات ادعای شما وجود ندارد؛ بلکه بالعکس عبدالبهاء در هنگام اشغال فلسطین به دست قوای مهاجم انگلیس، نه تنها مردم را به دفاع در مقابل اشغالگران ترغیب نکرد، بلکه به حمایت از انگلیسی‌ها پرداخت؛ تا جایی که جمال پاشا تهدید به قتلش کرد؟![3]
مبلّغ بهائی: خُب فلسطین که وطن پیشوایان ما نبود، بلکه ایشان ایرانی بوده و هیچ‌گاه به وطن خود خیانت نکرده‌اند.
پژوهشگر: بلاخره خیانت به سرزمینی که در آن زندگی می‌کردند بوده یا خیر؟! از طرفی، مگر پیامبرخوانده‌ی شما به ایران خیانت نکرده و دشمن اشغالگر ایران را عادل خطاب نکرده است: «ایامی که این مظلوم در سجن، اسیر سلاسل و اغلال بود، سفیر دولت بهیه أیّده الله تبارک و تعالی نهایت اهتمام در استخلاص این عبد مبذول داشت و مکرر اجازه خروج از سجن صادر گردید؛ ولی پاره‌ای از علمای مدینه در اجرای این منظور ممانعت نمودند تا بلاخره در اثر پافشاری و مساعی موفور حضرت سفیر، استخلاص حاصل گردید».[4]
با این حال، آيا آرزوی تأیید و نصرت برای دشمنان کشور، که در حال جنگ مستقیم و غیرمستقیم با مردم ما بوده‌اند، معنایی جز خیانت دارد؟! از طرفی، آیا حمایت دولت‌های متخاصم از پیشوایان بهائی (تا جایی که ایرانیان را تهدید به راه‌اندازی جوی خون در خیابان‌ها کردند [5])، معنایی جز وابستگی، جاسوسی و خیانت آن‌ها دارد؟!

پی‌نوشت:
[1]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: فرج‌الله زکی الکردی، 1921 م، ج 3، ص 105.
[2]. عبدالحمید اشراق خاوری، پیام ملکوت، نسخه‌ی الکترونیکی، پاورقی ص 105.
[3]. جهت مطالعه‌ی بیشتر، بنگرید به مقاله‌ی: عبدالبهاء؛ از تهدید جمال پاشا تا اعلام حمایت لرد بالفور!
[4]. شوقی افندی، قرن بدیع، ترجمه: نصرالله مودت، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 125 بدیع، ج 2، ص 49.
[5]. جهت مطالعه‌ی بیشتر، بنگرید به مقاله‌ی: وقتی سفیر روس تهدید به راه‌اندازی نهر خون در تهران کرد!

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.