منظور از فکر مدام در تصوف

  • 1397/06/26 - 13:39
فرقه سلطان علیشاهی ازجمله فرقه‌هایی است که مدام به مریدان خود می‌گویند که هیچ‌گاه نباید ذکر و فکر خویش را رها کنند. ذکر و فکری که منظور از ایشان تصور صورت قطب در ذهن مرید در تمام حالات است. که با گفتن هربار ذکر باید صورت مرشد و قطب خود را در نظر آورند.

چکیده:

یکی از اصولی‌ترین و مهم‌ترین اموری که مرید در تصوف باید بی‌قیدوشرط به آن مقید باشد مسئله فکر است که منظور از فکر در فرقه سلطان علیشاهی تصور صورت مرشد و قطب در همه حالات است. ایشان معتقدند که مرید با تصور صورت قطب در ذهن، نه‌تنها خود را از غفلت و خیالات فاسد و تبعیت شیطان رها ساخته بلکه باعث رسیدن به‌یقین می‌شود. چنانچه یکی از مشایخ این فرقه معتقد است: «گسستن از بندها و علایق به‌هیچ‌عنوان ممکن نیست مگر به همان ذکر و فکر. رهایی از خیالات باطل و افسردگی‌ها و رسیدن به‌یقین فقط به‌وسیله ذکر و فکر میسر است و بس. به هیچ وسیله‌ای و به هیچ برهان دیگری ممکن نیست. [یوسف مردانی، 8 / 10 / 1396] چطور می‌توان با گفتk هر ذکر، صورت قطب را در نظر آورد و با هر بار به یاد آوردن او "یا الله" یا "هوالله" گفت؟ اگر این‌جور ذکر گفتن مایه رسیدن به سعادت و یقین است، پس چرا اهل بیت (علیهم السلام) آن را به اصحاب و پیروانشان آموزش ندادند؟

مطلب تفصیلی:

یکی از مهم‌ترین اموری که دائماً در فرق مختلف صوفیه خصوصاً فرقه سلطان علیشاهی بر روی آن تأکید می‌شود، مسئله ذکر و فکر است که مرید باید در تمام امور و در تمام حالات مشغول ذکر و فکر باشد. اما مراد از فکری که بسیاری از مشایخ این فرقه بر روی آن تأکید می‌کنند چیست، سؤالی است که ملاسلطان گنابادی به‌دفعات در کتاب سعادت‌نامه به آن اشاره کرده است. ایشان اساساً مراد از فکر مصطلح نزد صوفیه را، در نظر داشتن صورت مرشد می‌داند و می‌نویسد: «ائمه هدی صلوات الله و سلامه علیهم و اولیای عظام و مشایخ کرام به مراقبه قلب، امر می‌فرمودند و تلقین ذکر دوام را که راننده قلب است از ساحت نفس و فکر مدام را که کشاننده اوست به حضرت عقل می‌ستودند و آنچه معروف شده است از طایفه‌ای از صوفیه که صورت مرشد را در تمام احوال، نصب العین خود قرار می‌دهند، دور نیست که مراد از صورت مرشد، صورت عقل باشد که مرشد باطنی قلب است و اگر مراد، صورت مرشد ظاهری باشد، منافاتی با هیچ‌یک از اوضاع شرعیه نخواهد داشت، چراکه خیال هیچ‌وقت بی‌صورت بندی نمی‌ماند و چون قلب لابد است در تمام احوال از توجه به مرشد باطنی که عقل است. همچنین خیال هم ناچار است از توجه به‌صورت عقل که مرشد ظاهری باشد تا به‌واسطه این توجه، توجه قلب به باطن مرشد، کمال گیرد و مستحق فیوضات غیبیه گردد که اگر صورت مرشد ظاهری را خیال در نظر نداشته باشد، صورت هواهای نفسانی که بت‌های بت‌تراش نفس‌اند هیچ‌وقت ازنظر او نروند، زیرا که در محل خود مقرر شده است که متخیله که به اعتباری مفکره نامند و از قوای خیال است، هیچ‌وقت از صورت تراشی باز نمی‌ماند و تحقیق این است که صورت‌های هواهای نفس، بت‌های حقیقی اوست. [1] ایشان با وادار کردن مرید به ذکر و فکر دائمی کاری می‌کنند که مرید در هرکجا تصویر قطب را به یاد آورد و آن را امری عبادی بداند. همچنین آن را مایه برکات و فیوضات بزرگی می‌دانند که یکی از برکات تصور صورت قطب، عدم تبعیت از شیطان است، چنانچه ملاسلطان در سعادت‌نامه می‌نویسد: «و (مرید) خیال را مشغول صورت شیخ دارد که اگر او را به جمال شیخ مشغول نسازد، به هرزه، روی به‌غفلت اندازد و به خیالات فاسده و تبعیت شیطان، مشغول گردد.»[2] ایشان حتی ذکر و فکر را تنها راه رسیدن به سعادت و یقین می‌دانند و می‌گویند: «کسستن از بندها و علایق به‌هیچ‌عنوان ممکن نیست مگر به همان ذکر و فکر. رهایی از خیالات باطل و افسردگی‌ها و رسیدن به‌یقین فقط به‌وسیله ذکر و فکر میسر است و بس. به هیچ وسیله‌ای و به هیچ برهان دیگری ممکن نیست. [3]

اما کیوان قزوینی عضو جدا شده از فرقه سلطان علیشاهی حقیقت امر در مورد تصور صورت قطب را بیان کرده است که: «بدان که صوفی گرچه به همه آشکار نگوید، معتقد است که مرید باید قطب را به قلم خیال در صفحه دل مخروطی و یا در فضای سینه‌اش نقش کند و همواره آن را ببیند، خصوص وقت اشتغال به ذکر قلبی... و از آن مدد بخواهد، بلکه آن ذکر قلبی را همان صورت بداند مثلاً «هو الله» مرجع هو را و مسمی به الله را آن صورت بداند.» [4] این امر یعنی بت‌تراشی از صورت قطب و همه‌چیز دانستن قطب. چطور می‌توان ذکر الله را گفت ولی صورت قطب را در ذهن داشت و با هر بار به یادآوردن او "یا الله" یا "هوالله" گفت؟ اگر این‌جور ذکر گفتن مایه رسیدن به سعادت و یقین است، پس چرا اهل بیت (علیهم السلام) آن را به اصحاب و پیروانشان آموزش ندادند؟

پی‌نوشت:

[1]. گنابادی، سلطان محمد، سعادت‌نامه، تصحیح و تعلیقات حسینعلی کاشانی بیدختی، حقیقت، تهران ۱۳۷۹، ص 7
[2]. همان، ص 110
[3]. سخنرانی یوسف مردانی، 8 / 10 / 1396
[4]. کیوان قزوینی، عباس ‌ علی، استوار رازدار، مصحح محمود عباسی، راه نیکان، تهران، 1387، ص 292 – 293

تولیدی

دیدگاه‌ها

در قرآن آمده الا بذکرالله تطمین القلوب پس چطور میگویید در این باب چیزی نیامده لطفا کلمه ذکر که به سه معنی در قران امده بررسی و تحقیق کنید بعد راجع به چیزی که از باطن ان خبر ندارید مطلب بگذارید موفق باشید التماس دعا

آیا در قرآن آمده که هنگام ذکرِ الله، تصویر نورعلی تابنده و... را در ذهن خود بیاورید؟ صوفیان، دین و قرآن را بازیچه خود کرده اند.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.