نقش سادات در فقرفرهنگی جامعه اهل حق

  • 1397/04/14 - 21:46
سادات اهل حق در طول تاریخ و در سیر تطور این مسلک، به خاطر حفظ مقام و موقعیت خود که تنها از راه موروثی و بصورت خودکار نه به خاطر شایستگی یا فضایلشان، به آن دست‌ یافته‌ و برای نفوذ در جامعه یارسان، همیشه سعی داشته‌اند که پیروان خود را در فقر فرهنگی و بی‌سوادی نگه‌دارند و آنان را از کسب سواد، منع می‌کردند.

مطلب اجمالی

بزرگان و مسندنشینان خاندان‌های یازده‌گانه اهل حق به "سید" مشهور هستند. اما در اینکه منظور از "سید" چیست؛ در میان صاحب‌نظران فرقه اهل حق، دیدگاه‌های مختلف و متناقضی وجود دارد. اما با مد نظر قرار ندادن اینکه ماهیت سیادت در اهل حق چه بوده است، آیا منسوب به سادات هاشمی هستند یا خیر؟ پیروان و سرسپردگان این مسلک باید توجه کنند که؛ سادات و بزرگان شما در طول تاریخ و در سیر تطور مسلک شما، نقش بسیار مهمی در انحراف جامعه اهل حق از معارف دینی و اعتقادی داشته‌اند، زیرا آنان به خاطر حفظ مقام و موقعیت خود که تنها از راه موروثی و به‌صورت خودکار، نه به خاطر شایستگی یا فضایلشان، به آن دست‌ یافته‌[روح نغمات، 194] و برای نفوذ در جامعه یارسان همیشه سعی داشته‌اند که پیروان خود را در فقر فرهنگی و بی‌سوادی نگه‌دارند و آنان را از کسب سواد، منع می‌کردند.[نقدی نو بر آیین و مرام اهل حق، ص 115] و اگر کسی از جامعه اهل حق به دنبال تحقیق و تصحیح  تحریفات و رفع خرافات و بدعت‌ها بود، سریعاً از طرف آنان متهم به "افشای سِرّ" می‌شد. [همان، ص 114]  حال آیا وقت آن نرسیده است که شما پیروان و سرسپردگان مسلک اهل حق دست از تبعیت محض و بی‌چون چرا از کسانی که چنین سابقه‌ای را دارند بردارید؟ به‌راستی، ترس سادات اهل حق از باسواد شدن و کسب آگاهی پیروانشان برای چه بوده است؟ از تهی بودن معارف اهل حق یا ترس از برملا شدن افکار و اندیشه‌های خود و درنتیجه از دست دادن مقام و موقعیت و یا هر دو؟

مطلب تفصیلی

بزرگان و مسندنشینان خاندان‌های یازده‌گانه اهل حق به "سید" مشهور هستند. اما در اینکه منظور از "سید" چیست؛ در میان صاحب‌نظران فرقه اهل حق، دیدگاه‌های مختلف و متناقضی وجود دارد. برخی معتقد هستند که مسند نشینان خاندان‌های اولیه اهل حق همه از فرزندان سلطان اسحاق هستند و خود سلطان اسحاق نیز از ساداتی است که نسبش به امام موسی کاظم (علیه‌السلام) می‌رسد، درنتیجه همه سادات اهل حق از سادات هاشمی هستند.[1] اما برخی دیگر تنها سه خاندان "شاه ابراهیمی"، "حیدری" و "آتش بیگی" را سید "نسبی" و منسوب به سادات هاشمی دانسته و سیادت سادات سایر خاندان‌ها را "نیابتی" به معنای "بزرگ و محل رجوع" می‌داند.[2] "نورعلی الهی" بنیان‌گذار جریان "مکتب" در این فرقه، ضمن حمله شدید به سادات اهل حق، منکر سیادت نسبی همه سادات اهل حق شده و می‌گوید: «سیادت سادات اهل حق روی نسب نبوده است و از امر سلطان بوده که یک شخص عادی را گرفته و فرموده است تو سیدی.»[3]
اما با مدنظر قرار ندادن اینکه ماهیت سیادت در اهل حق چه بوده است، آیا منسوب به سادات هاشمی هستند یا خیر،  پیروان و سر سپردگان این مسلک باید توجه کنند که؛ سادات و بزرگان شما در طول تاریخ و در سیر تطور مسلک شما، نقش بسیار مهمی در انحراف جامعه اهل حق از معارف دینی و اعتقادی داشته‌اند، زیرا آنان به خاطر حفظ مقام و موقعیت خود که تنها از راه موروثی و به‌صورت خودکار، نه به خاطر شایستگی یا فضایلشان، به آن دست‌یافته‌اند،[4] و برای نفوذ در جامعه یارسان همیشه سعی داشته‌اند که پیروان خود را در فقر فرهنگی و بی‌سوادی نگه‌دارند و آنان را از کسب سواد منع می‌کردند.[5] و اگر کسی از جامعه اهل حق به دنبال تحقیق و تصحیح  تحریفات و رفع خرافات و بدعت‌ها بود، سریعاً از طرف آنان متهم به "افشای سِرّ" می‌شد.[6] حال آیا وقت آن نرسیده است که شما پیروان و سرسپردگان مسلک اهل حق، دست از تبعیت محض و بی‌چون چرا از کسانی که چنین سابقه‌ای را دارند بردارید؟ به‌راستی ترس سادات اهل حق از باسواد شدن و کسب آگاهی پیروانشان برای چه بوده است؟ از تهی بودن اهل حق از معارف حقه یا ترس از برملا شدن افکار و اندیشه‌های خود و در نتیجه از دست دادن مقام و موقعیت و یا هر دو؟ به‌راستی اگر پیروان مسلک اهل حق در طول تاریخ اجازه کسب علم و دانش داشتند، آیا الآن این مسلک تا این حد دچار خرافه گویی و دوری از معارف ناب اسلامی می‌شد؟ آیا پیروان مرام و مسلک اهل حق اجازه سوء استفاده از  بزرگان و سادات را از خود می‌دادند؟
بنابراین پیروان و سر سپردگان فرقه اهل حق باید ضمن دست برداشتن از تبعیت بی‌چون چرا از بزرگان و سادات خود که بیشتر از روی تعصب کورکورانه است تا علم و آگاهی، به پیشینه سادات و بزرگان خود، توجه نموده و این واقعیت را مدنظر قرار دهند  که چرا آنان جامعه اهل حق را همواره در فقر فرهنگی قرار داده‌اند.

پی‌نوشت:
[1] افضلی، قاسم، مکاتبه با دائرة‌المعارف تشیع، ج 3، تهران، شهید سید سعید محبتی، 1382، ص 657   
[2] الهی، نورعلی، آثار الحق، ج 1، چاپ چهارم، تهران، جیحون، 1373، ص 493  
[3] سلطانی، محمدعلی، تاریخ خاندان‌های حقیقت و مشاهیر متأخر اهل حق در کرمانشاه، چاپ دوم، تهران، سُها،1381، ص 17
[4] دورینگ، ژان، روح نغمات موسیقی استاد الهی، مترجم: سودابه فضایلی، چاپ چهارم، تهران، جیحون، 1382، ص 194
[5] یزدان پناه، شهناز، نقدی نو بر آیین و مرام اهل حق، چاپ اول، قم، آینده درخشان، 1394، ص 115
[6] همان، ص 114

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.