پایبندی شیعه به تقیه و دفع اشکال

  • 1397/02/05 - 11:22
تقیه یعنی ابراز عقیده یا انجام دادن کاری بر خلاف نظر قلبی شخص که با دلایلی خاص که صورت می‌گیرد. در دین اسلام ادله قرآنی، روایی و عقلی بر جواز تقیه دلالت دارند. بحث تقیه در سده‌ی نخستین دین اسلام یکی از مباحث متداول کلامی و فقهی بوده است. همچنین بعد از آن هم مثلاً در ماجرای محنت در عصر مأمون، بنا به نقل مورخان اسلامی به سبب تهدید و ارعاب خلیفه انجام می‌شد.

.

بین شیعه و اهل سنت در برخی از مسائل دینی و اعتقادی اختلافات عدیده‌ای وجود دارد و از همین جهت است که برخی از آن اشکالات در دیدگاه آنان اشکالات اساسی شمرده شده که نیازمند به پاسخ‌گویی است. یکی از اشکالات به مذهب تشیع، موضوع تقیه است و معتقدند که با وجود تقیّه که شیعیان انجام می‌دهند، نمی‌توان به قول و گفتارشان اعتماد کرد، چرا که قطعاً آن سخن را از روی تقیّه می‌گویند. تا جایی که برخی از اهل سنت در هنگام مواجهه شدن با شیعه، بر اثر تبلیغات دروغین سلفی‌ها، شیعه را متهم می‌کنند به این‌که شیعه اعتقادی به قرآن فعلی ندارد و اگر بگویند معتقد به همین قرآنی هستیم که در نزد اهل سنت است، از روی انکار و ناباوری می‌گویند شیعه تقیّه می‌کند و دروغ می‌گویند، چنان‌که در تکفیر نامه‌ای که از سوی یکی از سلفی‌ها علیه شیعه صادر شده، آمده است که: «آنان افزون بر این، نفاق دارند و با زبان خود چیزی را می‌گویند که در دل‌هایشان نیست، در دل‌های خود چیزهایی را پنهان می‌کنند که آن‌ها را برای تو آشکار نمی‌کنند و می‌گویند کسی‌که تقیه را به‌کار نگیرد، دین ندارد.»[1]
در جواب این سلفی و کسانی‌که این تهمت‌ها را باور کرده‌اند، باید بگوییم:
اولاً: این اشکال در واقع مشروعیت تقیّه را نشانه گرفته که ناشی از جهل و نادانی مستشکل به اساس تقیّه و اقسام و احکام آن است.
ثانیاً: اساس مشروعیت تقیّه را در اسلام نمی‌توان انکار کرد.
ثالثاً: عقل هر انسان عاقل حکم می‌کند که انسان‌ها هرگاه از جهت عقیده در اقلیّت قرار گرفتند، در صورتی‌که ضرورت نداشته باشد و... لذا با اکثریت خود را هماهنگ کند.
رابعاً: برخی از آیات قرآن، حکم عقل را تأیید می‌کند، چرا که انسان مسلمان اعتقاد خود را بر زبان جاری کند و به تکالیف خود عمل کند، لکن در مواردی ناچار می‌شود که عقیده خود را کتمان کند و به گونه‌ای رفتار نماید که دیگران از درون او آگاه نشوند. چنان‌چه که پیامبر در آغاز رسالت خود به مدت سه‌سال پنهانی همین عمل را انجام داد تا این‌که آیه شریفه: «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ.[شعراء/214] خویشاوندان نزدیک خودت را انذار کن.» نازل شد و تبلیغات خود را علنی آغاز کرد. به دنبال همین آشکار شدن تبلیغات پیامبر بود که مشرکان قریش، مسلمانان را آزار و اذیت و شکنجه می‌دادند و افراد مسلمانی مثل یاسر و سمیه و بلال شکنجه شدند و برخی به شهادت رسیدند. عمار یاسر راه تقیّه را در پیش گرفت و در ظاهر با مشرکان هم زبان شد و اظهار کفر کرد، اما قلباً کافر نشد. این واقعه را مفسران و مورخان اهل سنت در کتب خود، ذیل برخی از آیات و وقایع تاریخ صدر اسلام آورده‌اند.[2]
خامساً: در برخی از منابع اهل سنت نیز از حضرت علی (علیه‌السلام) نقل شده است که پیامبر اکرم فرمودند: «لادین لمن لاتقیّه له.[3] کسی‌که تقیّه نکند، دین ندارد.»
در نتیجه این تقیّه با این اوصاف که هم در قرآن و هم روایات و خصوصاً در منابع اهل سنت آمده، امری معقول و ضروری دین است و هیچ منافاتی با اصل و فرع اسلام که خود به آن دستور داده است، ندارد.

پی‌نوشت:

[1]. موسوعه ماذا تعرف عن الفرق و المذاهب، احمد بن عبدالعزیز الحصین، دار عام الکتب، ریاض، عربستان، ج3 ص1302.
[2]. تفسیر کشاف، زمخشری، البلاغه، قم، ایران، (1415ق)، ج2 ص636.
[3]. کنزالعمال، متقی هندی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، (1413ق)، ج3 ص96 حدیث5665.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.