جریان تفسیر بیانی و نقد آن

  • 1397/01/29 - 15:42
جریان تفسیر بیانی یا همان مکتب ادبی در تفسیر قرآن به دنبال رویارویی با واقعی بودن داستان‌های قرآنی است. این جریان که در مکتب نو اعتزال حضور چشم‌گیری دارد، کمر به زیر سوال بردن حکایت‌های قرآن داشته و تا سر حد اخلاقی بودن آن‌ها را پایین می‌آورد. اما زمانی داستان و حکایتی می‌تواند به طور موثر در وجود بشریت رسوخ کند که به صورت واقعی مطرح گردد.

به باور طرفداران نومعتزله باید در تفسیر قرآن کریم، به تفسیر بیانی اهمیت داده و از آن بهره گرفت. این اندیشه که با عنوان "مکتب ادبی در تفسیر قرآن" نامیده شده، ریشه در افکار و کلمات محمد عبده دارد. زیرا وی با توجه به نقل برخی بر این عقیده بوده است که باید الفاظ لغوی و عبارات ادبی قرآن،‌ با توجه به فهم مردم عرب همان‌ زمان فهم گردد.[1] او قصه‌های قرآن را تنها برای پند‌گیری و نصیحت‌گونه می‌داند و حاکی بودن آن‌ها را از واقعیت زیر سوال می‌برد.[2] حسن حنفی نیز داستان‌های قرآنی را به منظور دریافت مباحث اخلاقی دانسته و از این رو آن‌ها غیر واقعی می‌خواند.[3]
این ادعا نه نتها مستند به عقل نیست بلکه باید آن‌را از جمله مسائلی دانست که به ستیز با عقل پرداخته است. تاثیرپذیری مخاطب از نقل یک حکایت، آن زمان بیشتر و عمیق‌تر گشته که او این داستان را واقعی دانسته و با تصور خود در این قصه، تاثیر آن‌را در جان و دلش جاری سازد. این بیان سازگاری بیشتری با هدف نزول قرآن، یعنی هدایت انسان‌ها دارد.[4]  این در حالی است که همانطور که گذشت نو معتزله بر غیر واقعی بودن داستان‌های قرآن تاکید دارند.

پی‌نوشت:
[1]. خلف‌الله، محمد احمد، مفاهیم قرآنیه، کویت، عالم المعرفه، 1984 م؛  ص 7 تا 8.
[2]. عبده، محمد، تفسیر المنار، بیروت، دار المعرفه، 1414 ق؛ ج 1، ص 399.
[3]. حنفی، حسن، من العقیده الی الثوره، بیروت، دار التنویر، 1988 م؛ ج 2، ص 197 تا 198.
[4]. سوره بقره، آیه 185.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.