ثواب کشتن شیعیان بیشتر از کشتن خوارج

  • 1397/01/12 - 00:13
در تاریخ اسلام، در زمان حمله مغولها، حکومت قدرتمند بغداد نابود شد، ولی با درایت علمای اسلام، خصوصاً فقهای شیعه مانند خواجه نصیرالدین طوسی و ... حاکمان مغول به اسلام مشرف شدند. در این میان برخی از علمای مذاهب مخالف تشیع مانند ابن تیمیه، دست به شورش زدند و با سخنان باطل خود در میان مسلمانان تخم نفاق و کینه را گسترش دادند و دین اسلام را دینی تحریف شده دانسته فتاوای عجیبی صادر کردند.

.

اگر نگاهی دقیق به تاریخ اسلام داشته باشیم، خواهیم دید که در سال 1258میلادی، آن هنگام که مغول‌ها بغداد را تصرف کردند و قدرت بلامنازع بغداد در آن زمان‌ها در دنیای اسلام پایان یافت. حوادث و مشاجرات و اتفاقات زیادی بعد از آن در تاریخ اسلام و در میان مسلمانان به‌وجود آمد. یکی از این اشخاص ابن تیمیه حنبلی بود، او چند سال پس از سقوط بغداد به دنیا آمد و بعد از کسب علوم دین، بر علیه حاکمان تازه مسلمان شده‌ی مغول، دست به شورش زد. از نظر او بعد از پیامبر اکرم و خلفای راشدین اسلام، دین اسلام تحریف شده، لذا برای سرنگونی رژیم حاکم که بر یک اقلیت نظامی متکی بود، اعلام جهاد کرد. او در سایه برخی از آیات متعدد در قرآن از جمله: (سوره بقره، 216)، (سوره حج،39و41)، (سوره مائده،54)، (سوره توبه،19و 20،21،120،121) و ... که راجع به مسئله جهاد بود، نتیجه می‌گیرد که جهاد یک نوع عملی است که یک مسلمان مومن می‌تواند انجام دهد. فلذا از برترین اعمال نسبت به دیگر اعمال دین اسلام است و کسانی‌که در جهاد شرکت کنند، در هر صورتی پیروز هستند، حال یا کشته شده و به شهادت برسند و یا پیروز شوند.
ابن تیمیه جهاد را هم بر علیه صلیبیون و هم بر علیه مغول‌ها که تازه اسلام اختیار کرده بودند و هر کدام بخشی از سرزمین‌های اسلامی را در آن زمان‌ها اشغال کرده بودند، به کار برد، و مسلمانانی را که در آن شرکت نکنند را کافر قلمداد می‌کند. از نظر او کسانی‌که از قانون اسلام سرباز بزنند کافر هستند، حتی اگر شهادتین را نیز گفته باشند؛ باز باید با آن‌ها جنگید و این حکم او شامل تمام فرق و مذاهب مسلمین در آن زمان خصوصاً شیعیان امامیه را هم شامل شده بود. او با تهمت زدن فراوان بر علیه شیعیان، تصریح می‌کند که کشتن شیعیان از کشتن خوارج صدر اسلام هم ثوابش بیشتر است و ظاهراً دلیل این سخن او که حاکی از بغض و کینه نسبت به شیعه بوده، آن است که برخی از حاکمان مغول توسط فقهای شیعه به مذهب شیعه درآمده بودند. پس شروع به بهانه تراشی و افکار سست و باطل و عقاید به دور از عقل و فهم نمود و این‌گونه فتوا صادر کرد تا میان مذاهب اسلامی خصوصاً شیعه و سنی اختلاف افکنی به راه اندازد. او این‌گونه بیان می‌دارد که: «و لیس هذا مختصاً بغالیه الرافضه بل من غلا فی أحد من المشایخ و قال انه یرزقه او یسقط عنه الصلاه... و کل هولاء کفار یجب باجماع المسلمین و قتل الواحد المقدور علیه منهم...[1] این قضیه اختصاص به غلات رافضه ندارد، بلکه هر کس درباره‌ی مشایخ خود غلو کند و یا بگوید که او روزی می‌دهد، یا بگوید که نماز را از وی ساقط می‌کند، یا این‌که شیخ او، از پیامبر برتر و از شریعت ایشان بی‌نیاز است، همه کافر هستند و کشتن آن‌ها و یا کشتن حتی یک نفر از ایشان که قدرت بر کشتن او هست، به اجماع مسلمانان واجب است و اگر کسی قدرت بر کشتن یک نفر از خوارج و یا رافضی داشته باشد.. کشتن او واجب است...»
و در جای دیگری این‌گونه بیان می‌دارد که: «و هم مع هذا یعطلون المساجد التی امر الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه فلایقیمون فیها جمعه و لا جماعه... و یرون أن حج هذه المشاهد المکذوبه و غیر المکذوبه من اعظم العبادات... فبهذا یتبین انهم شر من عامه اهل الأهواء و أحق بالقتال من الخوارج... ایضاً فالخوارج کانوا من أصدق الناس و أوفاهم بالعهد و هولاء من أکذب الناس و أنقضهم للعهد.[2] رافضی‌ها، با این حال مساجد را تعطیل کرده‌اند، همان مساجدی که خداوند دستور داده دیوارهای آن بلند و نام خداوند در آن برده شود، رافضی‌ها نه نماز جمعه را برپا می‌کنند و نه نماز جماعت در مساجد می‌خوانند، ... شیعیان، اعتقاد دارند که به جا آوردن حج در این حرم‌ها از بزرگ‌ترین عبادات محسوب می‌شود ... با این توضیح روشن می‌شود که رافضی‌ها از تمام گروه‌هایی که از هوای نفس پیروی می‌کنند، شرورتر و حتی از خوارج نیز سزاوارتر به کشتن هستند ... و هم‌چنین هیچ‌یک از خوارج، زندیق و غالی نبودند؛ در حالی‌که در میان روافض زندیق و غالی به حدّی است که جز خداوند، دیگران از شمارش آن عاجز است و هم‌چنین بیشتر ائمه آن‌ها از زنادقه هستند و اظهار رفض می‌کنند تا دین اسلام را از بین ببرند. خوارج از راستگوترین مردم و باوفاترین آن‌ها به عهدشان هستند، اما رافضی‌ها از دروغ‌گوترین و پیمان شکن‌ترین مردم هستند.»
درباره‌ی او و امثال او چه می‌توان گفت که به راحتی تهمت ناروا می‌زنند. یا اولی الابصار

پی‌نوشت:

[1]. مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، دارالوفاء، المنصوره، (1997م)، تحقیق انور الباز، عامر الجزار، ج28ص475.
[2]. کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه فی الفقه، مکتبه ابن تیمیه، بی‌تا، بی‌جا، تحقیق عبدالرحمن عاصمی النجدی، ج28 ص482-484.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.