تفکر؛ اولین خصوصیت تصوف قرن سوم

  • 1396/12/24 - 22:57
یکی از دلایلی که تصوف را بی‌بنیاد و اساسی ثابت می‌خوانند آن است که با گذشت کمتر از یک قرن از تاسیس تصوف، آموزه‌های اساسی آن رنگ باخته و به زودی تغییر کرده است. بدین دلیل نمی‌توان تصوف را بعنوان روح دین اسلام محسوب کرد و کسانی که چنین کاری کرده‌‌اند به اشتباه رفته‌‌اند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب- یکی از بارزترین خصوصیات تصوف قرن دوم زهد و ریاضات شاقه صوفیان بود. اما همین خصوصیت در قرن سوم، یعنی کمتر از یک قرن رنگ باخته و تغییر ماهیت می‌دهد. در این عهد تصوف به تفکر و تدبر و امعان نظر (دوراندیشی) بیشتر اهمیت می‌دهد تا به ریاضات خاص. به این معنی که زندگی سخت و پر مشقتی را که صوفیان قرن دوم، از قبیل ابراهیم ادهم و رابعه عدویه و امثال آنها اساس نجات می‌دانستند، صوفیان این دوره از قبیل جنید و پیروانش کنار می‌گذارند یا لااقل کمتر اهمیت می‌دهند. همچنین زهد و ترک دنیا و طاعت را وسیله وصول به غایت نهایی قلمداد می‌کردند. از نشانه‌های مطالب گفته شده آن است که جنید به به جای پشمینه پوشی، به لباس علما درمی‌آید و به گفته عطار ابوبکر شبلی و ابوفحص حداد با تجمل و تکلف از یکدیگر پذیرایی می‌کنند.[تاریخ تصوف در اسلام، صص 60 و 61] از مطالب گفته شده روشن می‌شود تصوف اصول ثابتی نداشته و ادعایی که آن را روح تعالیم اسلامی می‌داند، نقش بر آب می‌شود. زیرا روش و سلوک اسلامی از قرون اولیه تا به حال آنقدر دستخوش تحولات نشده است که تصوف در کمتر از یک قرن بدان دچار شد. زیرا همانطوری که گفته شد، سلوک صوفیانه در ابتد با زهد خشن و طاقت‌فرسا آغاز شد و در کمترین زمان، این روش تبدیل به روشی دیگر شد. بنابر مطالب گفته شده و تغییراتی که در این مدت کم برای تصوف حاصل شده است، نشان‌دهنده بی‌ثباتی و عدم اصالت این جریان انحرافی است.

پی‌نوشت:
غنی قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، زوار، تهران، 1386، چاپ دهم، صص 60 و 61

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.