پالایش تاریخ بهخاطر اعتقادات
اهل سنت معتقدند که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) کسی را برای جانشینی خود انتخاب نکرد و مردم خود بر روی خلیفه اول به اجماع رسیدند و با او به عنوان خلیفه مسلمین بیعت کردند. در کتابهای مختلف اهل سنت آمده است که خلیفه اول که توسط مردم انتخاب شد و هیچ نصی از طرف خداوند بر خلافت او نیامده است، در آخرین لحظات عمرش، سه مطلب بیان میکند و بر اتفاقات سابق، افسوس میخورد.
این حدیث را طبرانی در کتاب معجم الکبیر،[1] طبری در کتاب تاریخ طبری،[2] ابن زنجویه در کتاب الاموال،[3] عاصمی شافعی در سمط النجوم العوالی[4] ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق،[5] ضیاء الدین مقدسی حنبلی در الاحادیث المختاره،[6] ابن قتیبه در الامامة والسیاسة،[7] ابن عبد ربه در عقدالفرید،[8] مسعودی در مروج الذهب[9] و ... نقل میکنند.
میگویند: عبد الرحمن بن عوف به هنگام بيماری ابوبكر به ديدارش رفت و پس از سلام و احوال پرسی، با او گفت و گوی كوتاهی داشت. ابوبكر به او چنين گفت: من در دوران زندگی بر سه چيزی كه انجام دادهام تأسف میخورم، دوست داشتم كه مرتكب نشده بودم، سه چیز را انجام دادم، کاش انجام نمیدادم، و کاش سه سؤال از پیامبر میپرسیدم؛ اما از آنچه که انجام دادم و کاش انجام نمیدادم، يكی هجوم به خانه فاطمه زهرا بود، دوست داشتم خانه فاطمه را هتك حرمت نمیكردم، اگر چه آن را برای جنگ بسته بودند؛ ای کاش در روز سقیفه، کار را بر عهده یکی از آن دو مرد، (عمر بن خطاب و ابوعبیده جراح)، میگذاشتم تا او امیر میشد و من وزیر میشدم؛ ...
یعنی خلیفه اول اعتراف میکند که سه کاری که انجام دادم، اشتباه انجام دادم، و کاش انجام نمیدادم؛ سه کار صحیح را کاش انجام میدادم، که انجام ندادم و در مورد سه کارم مشکوکم که کارم صحیح بوده یا نه، کاش از پیامبر نظرشان را در آن موارد میپرسیدم و آن را عمل میکردم.
در مورد اول و اعتراف به کارهای اشتباهش آورده است که کاش آن واقعه نسبت به خانه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) اتفاق نمیافتاد و آن را اگرچه به ضرر حکومتم بود، انجام نمیدادم.
برخی این حدیث را تضعیف کردهاند که تضعیفشان بیجاست[10] و به خاطر نپذیرفتن عواقب آن، حدیث را رد کردهاند؛ قاسم بن سلام، از عالمان اهل سنت که در موارد مختلف، مطالبی که در روایات تاریخی ذکر شده و مطابق عقیدهاش نیست و یا دوست ندارد که در تاریخ چنین عملی اتفاق افتاده باشد یا قولی بیان شده باشد، آن مطلب را مخفی کرده و میگوید دوست ندارم نقل کنم،[11] در این مورد (که ابوبکر اقرار کرده، هجوم به خانه حضرت زهرا کار اشتباهی بود که ای کاش انجام نمیدادم) نیز گفته است نمیخواهم آن را ذکر کنم، و به جای آن عبارت «کذا وکذا» آورده است.
پینوشت:
[1]. «أَمَا إِنِّي لَا آسَى عَلَى شَيْءٍ، إِلَّا عَلَى ثَلَاثٍ فَعَلْتُهُنَّ، وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَفْعَلْهُنَّ، وَثَلَاثٍ لَمْ أفْعَلْهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهُنَّ، وَثَلَاثٍ وَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْهُنَّ، فَأَمَّا الثَّلَاثُ اللَّاتِي وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَفْعَلْهُنَّ: فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَتَرَكْتُهُ، وَأَنْ أَغْلِقَ عَلَيَّ الْحَرْبَ، وَوَدِدْتُ أَنِّي يَوْمَ سَقِيفَةَ بَنِي سَاعِدَةَ كُنْتُ قَذَفْتُ الْأَمْرَ فِي عُنُقِ أَحَدِ الرَّجُلَيْنِ: أَبِي عُبَيْدَةَ أَوْ عُمَرَ، فَكَانَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، وَكُنْتُ وَزِيرًا، وَوَدِدْتُ أَنِّي حَيْثُ كُنْتُ وَجَّهْتُ خَالِدَ بْنَ الْوَلِيدِ إِلَى أَهْلِ الرِّدَّةِ، أَقَمْتُ بِذِي الْقَصَّةِ فَإِنْ ظَفِرَ الْمُسْلِمُونَ ظَفِرُوا، وَإِلَّا كُنْتُ رِدْءًا أَوْ مَدَدًا، وَأَمَّا اللَّاتِي وَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهَا: فَوَدِدْتُ أَنِّي يَوْمَ أُتِيتُ بِالْأَشْعَثِ أَسِيرًا ضَرَبْتُ عُنُقَهُ، فَإِنَّهُ يُخَيَّلُ إِلَيَّ أَنَّهُ يَكُونُ شَرَّ الْإِطَارِ إِلَيْهِ، وَوَدِدْتُ أَنِّي يَوْمَ أُتِيتُ بِالْفَجَاةِ السُّلَمِيَّ لَمْ أَكُنْ أَحْرِقُهُ، وَقَتَلْتُهُ سَرِيحًا، أَوْ أطْلَقْتُهُ نَجِيحًا، وَوَدِدْتُ أَنِّي حَيْثُ وَجَّهْتُ خَالِدَ بْنَ الْوَلِيدِ إِلَى الشَّامِ وَجَّهْتُ عُمَرَ إِلَى الْعِرَاقِ فَأَكُونُ قَدْ بَسَطْتُ يَدَيْ يَمِينِي وَشِمَالِي فِي سَبِيلِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَأَمَّا الثَّلَاثُ اللَّاتِي وَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: عَنْهُنَّ، فَوَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ سَأَلْتُهُ فِيمَنْ هَذَا الْأَمْرُ فَلَا يُنَازِعُهُ أَهْلُهُ، وَوَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ سَأَلْتُهُ هَلْ لِلْأَنْصَارِ فِي هَذَا الْأَمْرِ سَبَبٌ، وَوَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُهُ عَنِ الْعَمَّةِ وَبِنْتِ الْأَخِ، فَإِنَّ فِي نَفْسِي مِنْهُمَا حَاجَةً.» المعجم الکبیر، طبرانی، ج1، ص62.
[2]. تاریخ طبری، ج2، ص353.
[3]. الاموال، ابن زنجویه، ج1، ص387.
[4]. سمط النجوم العوالی، عاصمی، ج2، ص465.
[5]. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج30، ص418.
[6]. الاحادیث المختاره، ضیاء الدین مقدسی، ج1، ص89.
[7]. الامامة والسیاسة، ابن قتیبه، ج1، ص21.
[8]. عقد الفرید، ابن عبد ربه، ج4، ص254.
[9]. مروج الذهب، مسعودی، ج1، ص290.
[10]. «بررسی سندی پشیمانی ابوبکر در هنگام مرگ»
[11]. «مخفی کردن واقعیات ناخوشایند تاریخی»
افزودن نظر جدید