نوادگان محمد بن عبدالوهاب هم تمام مسلمانان را تکفیر کردند

  • 1396/12/25 - 17:31
از ویژگی‌های دین اسلام رأفت و مهربانی با کسانی است که وارد بر این دین می‌شوند و مسلمانی را اختیار می‌کنند. و همین دین کتابی به نام قرآن دارد که در این کتاب با صراحت کامل خداوند می‌فرماید اجباری در اختیار کردن دین نیست. اما چه شده است که برخی کاسه داغ‌تر از آش شده و چنان در مسلمانی افراطیگری را روا داشته که همگان را مشرک و کافر می‌دانند به صرف اینکه متابعت و پیروی از عقائد ایشان نکرده لذا با فتوا دادن خون و مال و جان تمام مسلمین را مباح می‌شمارند و خود را مسلمان واقعی می‌دانند و دین اصیل را دین وهابیت دانسته و از ان پیروی می‌کنند

...

زمانی که فرقه نوظهور محمدبن عبدالوهاب با دسیسه و سیاست بازی توأم با مکر و حیله همراه با ظلم و ستم آل سعود و استعمار انگلیس بر بلاد مسلمین سیطره یافت، به خاطر این که بتواند عقائد و افکار دینی مردم زمان خود را به صدر اسلام برگرداند، شروع به دادن فتاوای عجیبی کرد که این گونه فتواها منجر به این شد که خون و مال و جان و نوامیس مسلمین بیهوده به هدر رود و در این عقائد علاوه بر این که اصرار و پافشاری می‌کرد در اکثر مواقع هم با زور و ارعاب و تهدید و قتل، همگان را به اطاعت و پیروی از دین خود فرا می‌خواند. او حتی کار را به جایی رسانید که از علمای مذاهب اربعه اعتراف و اقرار می‌گرفت، که مثلاً تا به الان به شرک و بت‌پرستی متمایل بودند و خداوند به ایشان لطف کرده و توبه نموده‌اند و به دین حقیقی که همان دین وهابیت است برگشته‌اند.
این افکار او همین طور ادامه پیدا کرد و در خاندان این فرقه –وهابیت- به ودیعه و ارث گذاشته شد، به طوری که نوادگان محمد بن عبدالوهاب، افرادی به مانند عبدالرحمن بن حسن آل شیخ که خود نیز از بزرگان وهابی در سرزمین حجاز بوده است در پاسخ به نامه‌ای که از او درباره‌ی اشاعره، شیعه، معتزله، جهمیه و... سئوال کرده بودند، او بدون هیچ دلیل و مدرکی همگان را تکفیر کرد، چرا که اجداد گذشته‌ی او هم همین عقیده را داشته‌اند و نسل به نسل بر آن معتقد بودند، در حالی که به خود زحمت تحقیق و تفحص مجدد را ندادند تا بدانند که فرق و مذاهب دیگر اسلامی چگونه اعتقادی دارند و به چه صورت فکر می‌کنند و شاید اسلاف ایشان خطاء و اشتباه کرده و باید عدول کنند. او در جواب نامه این طور گفته است که: «و هذه الطوائف: التی تنسب الی ابی الحسن الاشعری و... وصفوا ربّ العالمین، بصفات المعدوم و الجماد، فلقد اعظموا الفریه علی الله، و خالفوا اهل الحق من السلف، و الائمه و اتباعهم... فهولائهم الطائفه المنحرفه عن الحق، قد تجردت شیاطینهم لصد الناس عن سبیل الله...[1] پس این طوائف مانند طائفه اشعری‌ها که به آن منتسب می‌باشند، خداوند را با صفات معدوم و جمادات توصیف کرده‌اند، به خداوند افتراهای بزرگی زده‌اند، با اهل حق از سلف و ائمه و پیروان آنها مخالفت کردند... این طائفه که از حق منحرف شده‌اند شیطان‌های آنان برای منحرف کردن مردم از راه خداوند بسیج شده‌اند، پس توحید خداوند را الکار کردند و شرکی را که خداوند آن را نخواهد بخشید، جایز دانستند. آن‌ها عبادت غیر خدا را جایز می‌دانند و توحید صفات را انکار و طرفدار تعطیل صفات شدند. پس ائمه اهل سنت و پیروانشان کتابهای مشهوری در ردّ این طوائف خصوصاً طائفه اشعریه‌ی کافر و معاند نوشتند و تمام شبهات آنها را جواب داده و ردّ کردند...»
در نتیجه فرزندان و نوادگان محمد بن عبدالوهاب هم راه و روش اسلاف خود را در پیش گرفته و هنوز هم بر این باورند که مردم پیش از زمان محمد بن عبدالوهاب –جدّ اعلای ایشان- از دین خارج شده بودند. و خداوند به وسیله محمد بن عبدالوهاب بر ایشان منّت نهاده و به وسیله او مردم را نجات داد. در حالی که هر چه از زمان این فرقه ضاله می‌گذرد هم برای مسلمانان و هم برای ادیان دیگر الهی روشن می‌شود که این فرقه ساختگی هیچ سنخیّتی با مذاهب و ادیان دیگر ندارد و ماهیت آنها آشکارتر می‌گردد.

پی‌نوشت:

[1]. الدرر السنیه فی اجوبه النجدیه، عبدالرحمن نجدی، بی‌تا، بی‌جا، (1417ق)، ج3 ص210.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.