چرا برخی از شعرا عارف خوانده می‌شدند؟

  • 1396/10/26 - 13:29
برخی گمان می‌کنند اگر درباره شعرای گذشته واژه عارف به کار برده شود، ساحت ایشان بری از خطا و اشتباه است و عارف در آن زمان به معنی عارف در زمان ما تلقی خواهد شد، درصورتی که در عصری که ایشان می‌زیسته‌اند واژه عارف و صوفی بصورت یکسان به کار برده می‌شد و ملقب شدن به نام عارف یا صوفی دلیل بر صحت مذهب و دین شخص نیست.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سوالی ذهن برخی از مخاطبین را درباره سران تصوف و مشاهیر ایشان مشغول کرده که: «در کتاب‌های دوران تحصیلی به اشخاصی بر می‌خوردیم که آنها را شاعر و عارف معرفی می‌کردند، اما شما می‌گویید آنها صوفی هستند، واقعا نظر درست کدام است؟»

اول: آنکه تا قرن هشتم، دو واژه صوفی و عارف از هم تفکیک نشده بودند و هر دو به یک معنا به کار می‌رفتند. علت آنکه این دو واژه بصورت یکسان به کار می‌رفتند آن بود که صوفیه هنوز به حوزه تشیع وارد نشده و همچنان صوفیان، سنی مذهب بودند.[صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ص 516]

دوم: شعرای گذشته از باب شعر و ادب پارسی در کمال بلاغت بوده و از این حیث قابل خدشه نیستند و هر کدام در عصر خود منشاء خدمات بزرگی برای ایران و دین اسلام بوده‌اند و از آن جهت است که درباره ایشان القاب خاصی استفاده شده و غالبا وقتی از ایشان سخن به میان آمده که جنبه ادبی آن‌ها مد نظر بوده است و کسانی که در این حوزه از شعرای ایرانی نام می‌برند، معمولا جنبه مذهبی شعرای بزرگ را مد نظر نداشته و از حیث ارزش شعر و شاعری و محتوای اشعار ایشان است که مد نظر است.

سوم: شعرای بزرگ ما در زمره بزرگان و علمای عصر خود بوده و از خواص عصر خود به حساب می‌آمدند. اما این دلیل بر اشتباه نکردن ایشان یا عصمت از خطا داشتن این عده نیست، همانطوری که در این عصر هم هستند کسانی که صاحب مدارک عالی در حوزه‌ای خاص بوده، ولی در عین حال دچار اشتباهات زیادی هستند. پس شهرت ، منافاتی با اشتباه داشتن ندارد. بنابر این القاب افرادی همانند شعرای ذکر شده و دیگران موجب نمی‌شود درباره عقاید ایشان مطالعه و تحقیق صورت نگیرد و تخصص در یک یا چند زمینه دلیل بر سلامت دین و مذهب شخص نمی‌باشد.

پی‌نوشت:
جعفریان رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1391، ص 516

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب- سوالی که درباره سران تصوف مطرح می‌شود آن است که: «در کتابهای دوران تحصیلی به اشخاصی بر می‌خوردیم که آنها را شاعر و عارف معرفی می‌کردند، اما شما می‌گویید آنها صوفی هستند، واقعا نظر درست کدام است؟»

در پاسخ به سوال شما باید چند نکته را در نظر گرفت.
اول: آنکه در عصری که شعرایی همانند مولوی (604-672 ه. ق)، عطار نیشابوری (540-618 ه. ق)، سنایی غزنوی (حدود 463-525) و ... زندگی می‌کردند، دو واژه صوفی و عارف از هم تفکیک نشده بودند و هر دو به یک معنا به کار می‌رفتند. علت آنکه این دو واژه بصورت یکسان به کار می‌رفتند آن بود که صوفیه هنوز به حوزه تشیع وارد نشده و صوفیان، سنی مذهب بودند. به همین خاطر در آن زمان حساسیت و تعارضی میان صوفیان و تشیع وجود نداشته است. به نظر اکثر محققین «تصوف از قرن هفتم به مرور در میان شیعیان نفوذ کرده بود و طی قرن هشت تا پایان نهم، تشیع در ایران به شدت از تصوف تاثیر پذیرفته بود.»[صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ص 516] به همین دلیل است که امروزه نیز از واژه "عارف" برای شعرایی که در آن عصر به همین لقب ملقب بودند استفاده شده است.

دوم: نکته‌ای که درباره شعرای گذشته نباید مورد غفلت قرار داد، آن است که جمله ایشان از باب شعر و ادب پارسی در کمال بلاغت بوده و از این حیث قابل خدشه نیستند و هر کدام در عصر خود منشاء خدمات بزرگی برای ایران و دین اسلام بوده‌اند و از آن جهت است که درباره ایشان القاب خاصی استفاده شده است و غالبا وقتی از ایشان سخن به میان آمده است که جنبه ادبی آن‌ها مد نظر بوده است و کسانی که در این حوزه از شعرای ایرانی نام می‌برند، معمولا جنبه مذهبی شعرای بزرگ را مد نظر نداشته و از حیث ارزش شعر و شاعری و محتوای اشعار ایشان است که مد نظر است. برای مثال اشعاری که در کتاب‌های دوران تحصیل برای دانش‌آموزان به نمایش گذاشته شده است، در کتاب‌هایی همانند ادبیات و... است و در بیشتر کتب دینی و معارف اسلامی میزان استفاده از اشعار شعرای ذکر شده، بسیار ناچیز است. بنابراین می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که توصیف شعرای ایرانی در حوزه ادبیات بوده و کسانی هم که درباره ایشان سخن گفته‌‌اند همین حوزه را مد نظر داشته و معمولا چنین افرادی کارشناس دینی نبوده‌اند.

سوم: در اشعار شعرای ایرانی، معارفی گفته شده که بیان آنها از عهده انسان‌های معمولی خارج است. از این رو باید دانست که شعرای بزرگ ما در زمره بزرگان و علمای عصر خود بوده و از افراد خاص عصر خود به حساب می‌آمدند. اما این دلیل بر اشتباه نکردن ایشان یا عصمت از خطای این عده نیست، همانطوری که در این عصر هم هستند کسانی که صاحب مدارک عالی در حوزه‌ای خاص بوده، ولی در عین حال دچار اشتباهات زیادی هستند. پس انسان بزرگ بودن و شهرت، منافاتی با اشتباه داشتن ندارد. ضمن آنکه تخصص در یک یا چند حوزه، دلیل بر تخصص در تمام زمینه‌ها نیست و داشتن تخصصی خاص دلیل بر درستی و سلامت مذهب اشخاص هم نمی‌تواند باشد. هر چند انتظار می‌رود اشخاص متخصص دارای روح و روانی سالم و منزه باشند.

بنابراین القاب افرادی همانند شعرای ذکر شده و دیگران موجب نمی‌شود درباره ایشان مطالعه و تحقیق صورت نگیرد و تخصص در یک یا چند زمینه دلیل بر سلامت دین و مذهب شخص نیست.

پی‌نوشت:
جعفریان رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1391، ص 516

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.