دیدگاه پسر خلیفه دوم –عبدالله بن عمر- درباره‌ی جنگ و نماز

  • 1396/10/06 - 10:25
عبدالله بن عمر یکی از صحابه‌ای است که زمان پیامبر بزرگ اسلام را درک کرد و بزرگان اهل سنت از او در کتابهای روایی و تفسیری و فقهی خود روایات فراوانی را نقل کرده‌اند. اما او بعد از مدتی به خاطر طمع دنیایی، حاضر شد دین خود را بفروشد و حقایق دین را کتمان کند. لذا بعد از خلفا وقتی از او حکم مسئله‌ای را می‌پرسیدند نقل قول میکرد و آن را ملاک قرار می‌داد بدون این که خدا را در نظر بگیرد...

....

عبدالله بن عمر پسر خلیفه‌ی دوم، در پایتخت دین اسلام رشد و نمو یافت و جوان و پیر شد، او در محیط وحی و خانه‌ی نبوت و رسالت، و در میان جوانان صحابه و امتی که همه پیامبر را درک کرده بودند، و با نور آن پیامبر هدایت شده بودند زندگی کرد و بهره‌های فراوانی از پیامبر و صحابه جلیل القدر پیامبر اکرم برد. اما هوی و هوس او باعث گردید که تا اواخر حکومت معاویه علاوه بر این که از یافته‌های خود سودی نبرد، بلکه در ظلمت نادانی و جهل خود باقی بماند و قریب به پنجاه سال از راه غیر مشروع و حرام زندگی خود را اداره کرد و عقل و جسم خود را رشد داد تا اینکه افرادی به مانند –رافع بن خدیج- که نه از صحابه بود و پیامبر او  را در روز بدر کوچک و خوار شمرد، پسر خلیفه را به سنت پیامبر رهنمون کند. ای کاش پسر خلیفه دوم می‌دانست آنچه در طول حیات دنیایی‌اش به آن حریص و راغب بود و خود را با آن آرام و سیر می‌کرد ممنوع و حرام بود و به دنبالش نمی‌رفت و دیگران را ارشاد و راهنمایی می‌کرد تا ضرر نکنند و متوجه باشند. اما  او این کارها را نکرد و دیگران هم به خاطر این که هم پدرش خلیفه بود و هم او پسر خلیفه مسلمین از او پیروی کردند. با این وجود چون زمان پیامبر و خلفاء را درک کرده بود، جزء داعیه داران امت اسلامی، حداقل بعنوان صحابه منسوب می‌شد و روای روایاتی بود که به او ختم می‌شد. اما از احکام دین به هر غرضی از اغراض اطلاع نداشت که در کتب بزرگان اهل سنت فراوان از او روایت نقل شده است از جمله این که:
دارقطنی در کتاب خود از طریق عروه از عایشه نقل می‌کند که: این سخن پسر عمر بن خطاب به عایشه رسید که: «فی القبّله للوضوء[1] با بوسیدن، وضو واجب می‌شود». پس عایشه گفت: «کان رسول الله یقبّل و هو صائم ثم لایتوضّأ[2] رسول خدا در حالی که روزه داشت می‌بوسید سپس وضو نمی‌گرفت».
و یا ابن حجر عسقلانی در کتاب خود از او نقل می‌کند که او تا چه اندازه و مقدار، شناخت نسبت به دین اسلام داشته است و از این حقیقت پرده برمی‌دارد که: از مروان نقل شده است که وقتی خلافت را طلب کرد، پسر عمر بن خطاب را برایش یاد آور شدند، و او گفت: پسر عمر بن خطاب فقیه‌تر از من نیست لکن مسن‌تر از من است، او صحابی پیامبر بود.[3] آخر این چگونه مردی است که افراد دون و پستی به مانند مروان باید از او فقیه‌تر باشند؟ و اصلاً او چه جایگاهی نسبت به مروان دارد؟ و یا زمانی که ابراهیم نخعی آن هنگام که نزد وی پسر عمر بن خطاب و این که در حال احرام حج عطر می‌زند، یاد می‌شود، می‌گوید: «ما تصنع بقوله؟[4] چه کار به گفته‌ی او داری؟» همه‌ی این مطالب و سخنانی که در باره‌ی او گفته شده جز این نیست که شعبی آن گونه که ابن سعد این عالم اهل سنت در کتاب خود نقل کرده و گفته است که: «کان ابن عمر، جیّد الحدیث و لم یکن جیّد الفقه[5] پسر عمر بن خطاب حدیث خوب می‌گفت، اما خوب نمی‌فهمید». یعنی اهل روایت بود اما اهل درایت و فهم نبود. و باز ابن سعد از خود او نقل کرده که: «لا اقاتل فی الفتنه، و اصلّی وراء من غلب[6] در فتنه نمی‌جنگم و پشت سر هر که پیروز شود و غالب گردد نماز می‌خوانم» و ابن حجر چه خوب توضیح داده از این عبارت در کتاب خود که نوشته است: «کان رأی ابن عمر ترک القتال فی الفتنه و لو ظهر انّ احدی الطائفتین محقّهّ و الاخری مبطله[7] دیدگاه پسر عمر بن خطاب این بود که فتنه جنگ را ترک می‌کرد، هر چند ظاهر شود که یکی از دو طرف بر حقّ و دیگری بر باطل است».
و یا ابن کثیر در کتاب خود می‌نویسد: «کان فی مدّهّ الفتنه لایأتی امیراً الاّ صلّی خلفه، وادّی الیه زکاهّ ماله[8] در مدت فتنه حاکمی نمی‌آید مگر این که پشت سر او نماز می‌خواند و زکات مال خود را به او می‌پرداخت». در نتیجه با نگاهی گذرا به وضوح آشکار می‌شود که پسر خلیفه دوم با این حالات و دیدگاهش چگونه به عنوان یک صحابی در میان مردم زندگی می‌کرد تا الگویی برای دیگران باشد و مسلمین از او بهره‌مند شوند. یا اولی الابصار.

پی‌نوشت:

[1]. سنن، دارقطنی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، ج1 ص136 حدیث 10.
[2]. الاجابه... زرکشی، المکتب الاسلامی، بیروت، لبنان، (1390ق)، ص107 حدیث6.
[3]. فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج8 ص260.
[4]. صحیح بخاری، بخاری، مطبعه الهندی، دمشق، یوریه، ج2 ص558 حدیث1664.
[5]. طبقات الکبری، ابن سعد، دارصادر، بیروت، لبنان، ج2 ص373 شماره891.
[6]. همان، ج4 ص149.
[7]. فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج13 ص47.
[8]. البدایه و النهایه، ابن کثیر، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج9 ص8 حوادث سال 74 هجری.

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.