سوء استفاده صوفیان از داستان حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع)

  • 1396/09/20 - 11:46
از آیاتی که فرقه‌ی صوفیه به نفع خود تفسیر به رأی کرده، مربوط به سوره کهف است که به جریان ملاقات حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) اشاره دارد. صوفیان از این قضیه قیاس کرده‌اند که اولیاء برتر از انبیاء هستند، لذا بحث اطاعت بی‌چون و چرای دراویش از شیوخ و اقطاب را مطرح کردند، که با توجه به آیات و روایات این عقیده صوفیه کاملا باطل است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آیاتی که صوفیان برای فریب مردم، به نفع خود تفسیر کردند قضیه‌ی ملاقات حضرت موسی (علیه‌السلام) و حضرت خضر(علیه‌السلام) است که با توجه به عدم علم حضرت موسی به کارهای خضر، علم حضرت خضر را برتر از حضرت موسی دانسته و اثبات کردند که خضر، ولی بوده و علم ولی برتر از نبی است. در این‌باره دکتر زرین‌کوب می‌نویسد: «صوفیه برای ولایت و ولی اهمیت خاصی قائل بوده‌اند، بعضی از آنها مقام ولایت را برتر از مقام نبوت دانسته‌اند و مدعی بوده‌اند که نبی علم وحی دارد و ولی علم سرّ؛ ولی به سرّ چیزها داند که نبی را از آن خبر نیست. به اعتقاد صوفیه فرق بین نبی و ولی همان است که بین خضر بود و موسی، از آن که خضر ولی بود و موسی نبی. خضر علم لدنی داشت و موسی از آن بی‌بهره بود.»[ارزش میراث صوفیه، ص91] در حالی که با توجه به آیات و روایات، اولاً هر کدام از پیامبران، به امری خاص موظف شده‌اند که پیامبرِ دیگر مأمور به آن امر نشده و حتی طاقت انجام آن را ندارد و ثانیاً در روایتی، امام صادق(علیه‌السلام) به برتری علم حضرت موسی بر حضرت خضر نیز تصریح کرده و فرمودند: «موسى عالمتر از خضر بود» [تفسير عياشى، ج 2، ص 330، ح 42] این روایت ثابت می‌کند که دانستن بعضی از علوم توسط حضرت خضر، دلیل بر برتری وی از حضرت موسی نیست و علم حضرت خضر فقط جنبه تکوینی داشته نه جنبه تشریعی، چنان‌که خود وی در آیه‌ی 82 سوره كهف گفته: «...و ما فعلته عن امری... [کهف/82] این كارهایی كه من كردم از پیش خودم نبود» پس این کلام حضرت خضر (علیه‌السلام) علاوه بر تکوینی بودن عمل وی، نشان‌دهنده این است که او نبی بوده و از طرف خداوند بر او وحی می‌شد، و دلیل بر این نیست که علم ولی برتر از نبی است و ادعای صوفیان مردود است.

پی‌نوشت:
زرین کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، چاپ دهم، تهران، 1380، ص91.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صوفیان جهت مقاصد دنیوی، بعضی از آیات قرآن را به نفع خود، تفسیر به‌رأی کرده‌اند. یکی از این آیات، جریان ملاقات حضرت موسی و حضرت خضر (علیهماالسلام) است که فرقه‌ی صوفیه از عدم علم حضرت موسی(علیه‌السلام) بر اعمال حضرت خضر(علیه‌السلام) نتیجه گرفته‌اند که اولیاء برتر از انبیاء هستند، لذا از جریان مذکور در این آیه، سوء استفاده کرده و بحث مراد و مریدی و اطاعت بی‌چون و چرای دراویش از شیوخ و اقطاب را مطرح کردند. متصوفه با این تفسیر و عقیده‌ نادرست، علاوه بر عدم برتری پیامبران اولوالعزم، خواستند خودشان را در زمان غیبت به‌عنوان ولی، برتر از همه بدانند. در این‌باره دکتر زرین‌کوب می‌نویسد: «صوفیه برای ولایت و ولی اهمیت خاصی قائل بوده‌اند، بعضی از آنها مقام ولایت را برتر از مقام نبوت دانسته‌اند و مدعی بوده‌اند که نبی علم وحی دارد و ولی علم سرّ؛ ولی به سرّ چیزها داند که نبی را از آن خبر نیست. به اعتقاد صوفیه فرق بین نبی و ولی همان است که بین خضر بود و موسی، از آن که خضر ولی بود و موسی نبی. خضر علم لدنی داشت و موسی از آن بی‌بهره بود.»[ارزش میراث صوفیه، ص91]
درباره‌ی جریان حضرت موسی و حضرت خضر (علیهم‌السلام)، نکاتی برای رفع این شبهه، حائز اهمیت است:
اولاً هر کدام از پیامبران، به امری خاص موظف شده‌اند که پیامبرِ دیگر مأمور به آن امر نشده و حتی طاقت انجام آن را ندارد، در این‌باره روایتی از امام رضا(علیه‌السلام) وارد شده که وقتی از وی پرسیدند بین حضرت موسى و آن عالمى كه نزدش رفت كدام عالم‏تر بودند، فرمودند: «موسى نزد آن عالم رفت و گفت مرا از آن علومی که به تو تعلیم داده شده تعلیمم بده که آن عالم گفت: من موكل بر امرى شده‏‌ام كه تو طاقت آن را ندارى، هم‌چنان كه تو موظف به امرى شده‏‌اى كه من طاقتش را ندارم.»[تفسير قمى، ج 2، ص 38]
ثانیاً در روایتی دیگر به برتری علم حضرت موسی بر حضرت خضر نیز اشاره شده که امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «موسى عالمتر از خضر بود» [تفسير عياشى، ج 2، ص 330، ح 42] این روایت ثابت می‌کند که دانستن بعضی از علوم توسط حضرت خضر، دلیل بر برتری وی بر حضرت موسی نیست، چنان‌که خود وی در آیه‌ی 82 سوره كهف گفته: «...و ما فعلته عن امری... [کهف/82] این كارهایی كه من كردم از پیش خودم نبود» یعنی من از طرف خداوند دستور داشتم و حكم آن از طرف خداوند بر من نازل شده است. علامه طباطبایی در این‌باره فرمودند: «چنان که از کلام خضر (ع) (ما فعلته عن امری) در می‌آید، کارهایی که آن حضرت انجام داده فقط جنبه تکوینی داشته نه جنبه تشریعی؛ یعنی به امر خدا در آن سه کاری که انجام داده فقط سببیت تکوینی منظور بوده که مصالح آنها به موسی (ع) گفته شود نه سببیت تشریعی که محکوم به حرمت باشد و اشکالی هم ندارد که خدا برخی از مصالح امور را از راه خضر (ع) به موسی (ع) تعلیم فرماید اگرچه موسی افضل از او می باشد.»[اسلام و انسان معاصر، ص232]
این کلام حضرت خضر (علیه‌السلام) علاوه بر تکوینی بودن عمل وی، نشان‌دهنده این است که او نبی بوده و از طرف خداوند بر او وحی می‌شد، و دلیل بر این نیست که علم ولی برتر از نبی است و ادعای صوفیان مردود است.

پی‌نوشت:
زرین کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، چاپ دهم، تهران، 1380، ص91.
تفسیر القمی، قمی، علی بن ابراهیم، قم، انتشارات دارالکتاب، 1363، ج 2، ص 38.
تفسیر العیاشی، عیاشی، محمد بن مسعود، تهران، مکتبة العلمیه الاسلامیه، 1380، ص330، ح42.
طباطبایی، سید محمد حسین، اسلام و انسان معاصر، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش، ص232.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.