تفکر جایگزین عبادت در تصوف

  • 1396/09/01 - 22:46
صوفیان تفکر و یاد خدا را یکی از علل شریعت‌گریزی و ترک عبادت می‌دانند و معتقدند که باطن عبادت همان تفکر است که کار دل است و آن را جایگزین عبادت می‌دانند و با وجود تفکر، شخص سالک را از عبادات ظاهری بی‌نیاز می‌دانند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از توجیهات صوفیه در ترک شریعت این است آنها کسانی را شریعت‌گریز می‌دانند که دائما به فکر و یاد خداوند متعال هستند و معتقدند که عبادات به‌ظاهر نیست، بلکه به دل است! لذا برخی معتقدند که باطن عبادت، همان تفکر و یاد خداست نه اعمال ظاهری. لذا قائل به این مطلب هستند که: «چون بنده را دل پاکیزه گردد و به نهایت دوستی و محبت پروردگار رسد و ایمان به غیب در دل او استوار باشد در چنین حال، تکلیف از وی برداشته شود... و برخی برآنند که چنین شخصی را تفکر خود عبادت باشد و عبادات ظاهری او را لازم نباشد.» [، شرح گلشن راز، پاورقی شماره 2، ص 302] غزالی به این انحراف صوفیه اشاره کرده و آن را برای فرار از انجام شریعت دانسته و می‌گوید: «دیگر از این قوم باشند چنانکه طاقت گذراندن فرایض و ترک معاصی ندارند... گویند (عبادات) کار دل دارد و به‌صورت نظر نیست، دل ما همیشه اندر نماز است و با حق است.» [کیمیای سعادت، ج 2، ص 308] حال باید به صاحبان این اعتقاد گفت که اگر تفکر می‌تواند جایگزین عمل و تکلیف شود پس چرا برای رسیدن به مراحل و منازل سلوکی به جای این همه دستورات، تفکر نمی‌کنید و دستورات خاص می‌دهید و مریدان را موظف به دستورات خود می‌کنید ولی برای خود، تفکر را جایگزین عمل می‌دانید!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شریعت‌گریزی ازجمله مسائل مهم در تصوف است که محققین غیر صوفی نیز نظرات مختلفی پیرامون آن بیان کرده‌اند. اما در این بین، صوفیان تفاسیر و توجیهات مختلفی برای آن بیان داشته‌اند. صوفیان یکی از علل ترک شریعت در بین برخی از بزرگان صوفیه را دائم‌الفکر و دائم‌الذکر بودن آن‌ها می‌دانند و معتقدند که عبادات به‌ظاهر نیست، بلکه به دل است و این تفکر و یاد خداست که انسان را به خدا می‌رساند. کما اینکه عین‌القضات در دفاع از شریعت‌گریزی حسین بن منصور حلاج می‌نویسد: «بسیار کس بود که هیچ عمل نکند از آنجا که به طریق است اما او یک‌نفس خالی ننشیند از فکر و ذکر یوم التغابن و آید که تو را نماز فرا کردن چه آورد و منصور را از نماز کردن چه واداشت "یحشر الناس علی نیاتهم" نه به عمل است، که به دل است».[1] در همین راستا برخی معتقدند که باطن عبادت، همان تفکر و یاد خداست نه اعمال ظاهری. لذا قائل به این مطلب هستند که: «چون بنده را دل پاکیزه گردد و به نهایت دوستی و محبت پروردگار رسد و ایمان به غیب در دل او استوار باشد در چنین حال، تکلیف از وی برداشته شود... و برخی برآنند که چنین شخصی را تفکر خود عبادت باشد و عبادات ظاهری او را لازم نباشد.»[2] حال سخن این است که اگر کسی با رسیدن به نهایت دوستی و محبت خداوند متعال و ایمان داشتن به غیب، تکلیف از او برداشته شود و تفکر او همان عبادتش باشد، دیگر چه نیازی به این تفکر دارد، لذا دیگر تفکر هم نکند. در واقع باید گفت که جایگزین کردن تفکر به جای تکلیف، برای منحرف کردن ذهن مریدان و متشرعین و برای فرار از مذمت آنهاست. غزالی نیز این توجیه صوفیه را برای فرار از انجام شریعت دانسته و می‌گوید: «دیگر از این قوم باشند چنانکه طاقت گذراندن فرایض و ترک معاصی ندارند... گویند (عبادات) کار دل دارد و به‌صورت نظر نیست، دل ما همیشه اندر نماز است و با حق است.»[3] در حالی که آنچه معصومین (علیهم السلام) درباره تفکر فرمودند این است که ساعتی تفکر بهتر از سالها عبادت است و مشخص است که منظور از این تفکر، اندیشیدنی است که صاحبش را به سوی حقیقت رهنمون سازد، نه اینکه صرف تفکر می‌تواند جای عبادت و تکلیف را بگیرد و انسان را از اصلی‌ترین وظیفه بندگیش (عبادت) بی‌نیاز کند. صوفیان قائل به این اعتقاد، اگر مقداری می‌اندیشیدند، می‌فهمیدند که هیچ‌گاه تفکر نمی‌تواند جایگزین عملی تعبدی شود. همچنین باید گفت که اگر تفکر می‌تواند جایگزین عمل و تکلیف شود پس چرا برای رسیدن به مراحل و منازل سلوکی به جای این همه دستورات، تفکر نمی‌کنید و دستورات خاص می‌دهید! مریدان را موظف به دستورات خود می‌کنید ولی برای خود، تفکر را جایگزین عمل می دانید؟!

پی نوشت:
[1]. عین القضات عبدالله بن محمد، نامه‌های عین القضات همدانی، مصحح منزوی علی‌نقی، ناشر منوچهری، تهران، 1362، ج 1، ص 62
[2]. لاهیجی، محمد، شرح گلشن راز، انتشارات سعدی، تهران، ۱۳۷۱، پاورقی شماره 2، ص 302
[3]. غزالی، محمد، کیمیای سعادت، نشر علمی و فرهنگی، تهران، 1364، ج 2، ص 308

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.