ترک شریعت از واقعیت تا دروغ!

  • 1396/02/05 - 09:37

صوفیه با فرافکنی در پی سرپوش گذاشتن بر شریعت گریزی برخی از بزرگان خود هستند و شریعت گریزی آنان را تهمت و دروغ خوانده‌اند. در حالی برخی مدعی دروغ بودن این مسئله هستند. کتب معتبر و موثق صوفیه مملو است از اعتراض بزرگان صوفیه بر شریعت گریزان و معتقدین به ساقط شدن تکلیف در مقام وصل، چنانچه برخی دیگر از صوفیه معتقدین این اعتقاد را اهل جهنم و خون آنان را حلال دانسته‌اند.

مسئله ترک شریعت در بین صوفیه، توسط هرکدام از صوفیان یا از اساس تکذیب شده یا آن را تهمت خوانده‌اند یا اینکه ترک شریعت خود را تأویل عرفانی کرده‌اند. در حالی صوفیه مسئله ترک شریعت را دروغ می‌پندارند که عین القضات، ضمن اشاره به این نکته که افراد بسیاری بوده‌اند که نماز ظاهر (نماز فقهی) را ترک کرده‌اند [عین القضات همدانی، نامه‌های عین القضات، ج 1، ص 73و 74] در دفاع از حسین بن منصور حلاج می‌نویسد: «بسیار کس بود که هیچ عمل نکند از آنجا که به طریق است اما او یک نفس خالی ننشیند از فکر و ذکر یوم التغابن و آید که تو را نماز فرا کردن چه آورد و منصور را از نماز کردن چه واداشت "یحشر الناس علی نیاتهم" نه به عمل است، که به دل است.» [عین القضات همدانی، نامه‌های عین القضات، ج 1، ص 62] در حالی صوفیه دل را ملاک قرار داده‌اند، نه عمل را، که غزالی در حکمی شدید، خون صاحبان این اعتقاد را حلال دانسته و می‌نویسد: «ایشان اسیر نفس خویشتن گشته‌اند و راه فرا حقیقت نمی‌دانند و چنین قوم کافرند و خون ایشان به اجماع امت حلال است.» [محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج 2، ص 308] خواجه عبدالله انصاری از یحیی بن معاذ نقل می‌کند که به او گفته‌اند: «قومی‌اند که می‌گویند ما به‌جایی رسیده‌ایم که ما را نماز نباید کرد، گفت: به گور رسیده‌اند، به سقر (جهنم) رسیده‌اند.» [خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیه، ص 101]  

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بحث ترک شریعت برخی از سران تصوف و برخی از فرق صوفیه، از پرهیاهوترین مباحث و انحرافات رایج در تصوف قدیم و جدید بوده است که همواره مورد اعتراض علما و متشرعین قرارگرفته‌اند، ولی هرکدام از صوفیان یا این مسئله را از اساس تکذیب کرده و آن را تهمت خوانده‌اند یا ترک شریعت خود را تأویل عرفانی کرده‌اند.
در حالی برخی از صوفیان منکر ترک شریعت، توسط بزرگان خود می‌شوند که در منابع معتبر و موثق در نزد صوفیه بارها از این مسئله یاد شده است. چنانچه نورعلیشاه ثانی قطب دوم فرقه صوفی گنابادی ادعا می‌کند که: «پس از یقین عبودیت نیست، ربوبیت است تکلیف نیست لذت و شکر است.»[1] یا عین القضات، ضمن اشاره به این نکته که افراد بسیاری بوده‌اند که نماز ظاهر (نماز فقهی) را ترک کرده‌اند [2] در دفاع از حسین بن منصور حلاج می‌نویسد: «بسیار کس بود که هیچ عمل نکند از آنجا که به طریق است اما او یک نفس خالی ننشیند از فکر و ذکر یوم التغابن و آید که تو را نماز فرا کردن چه آورد و منصور را از نماز کردن چه واداشت "یحشر الناس علی نیاتهم" نه به عمل است، که به دل است.»[3] بدین‌وسیله صوفیه دل را ملاک قرار داده‌اند، نه عمل را و دل را مستغنی از عمل می‌دانند، چراکه خود را اسیر نفس نمی‌دانند. اما غزالی در حکمی شدید، خون صاحبان این اعتقاد را حلال دانسته و در کیمیای سعادت می‌نویسد: «دیگر از این قوم باشند چنانکه طاقت گذراندن فرایض و ترک معاصی ندارند... گویند (عبادات) کار دل دارد و به‌صورت نظر نیست، دل ما همیشه اندر نماز است و با حق است و ما را بدین اعمال حاجت نیست، که این برای مجاهده کسانی را فرموده‌اند که ایشان اسیر نفس خویشتن گشته‌اند و راه فرا حقیقت نمی‌دانند و چنین قوم کافرند و خون ایشان به اجماع امت حلال است.»[4] اعتراض غزالی نشان از واقعیت داشتن ترک شریعت، توسط برخی از سران تصوف و فرقه آنها دارد، که برخی از سران صوفیه که از مخالفین این انحراف هستند نیز در کتبشان به مخالفت و اعتراض خود اشاره کرده‌اند. خواجه عبدالله انصاری ازجمله این افراد است که از یحیی بن معاذ نقل می‌کند که به او گفته‌اند: «قومی‌اند که می‌گویند ما به‌جایی رسیده‌ایم که ما را نماز نباید کرد، گفت: به گور رسیده‌اند، به سقر (جهنم) رسیده‌اند.»[5] از جنید نیز نقل شده است که درباره قومی که به سقوط تکلیف اعتقاد دارند و می‌گویند ما واصل شده‌ایم گفته است: «درست است واصل شده‌اند، اما به جهنم.»[6]
از بین غیر صوفیان نیز علما و عرفای زیادی به مسئله ترک شریعت برخی سران صوفیه اشاره کرده‌اند و آن را انحرافی بزرگ در راه سعادت و سلوک خوانده‌اند، که حضرت امام خمینی(ره)  نیز در کتاب شریف "سرّ الصلوة" می‌نویسد: «آنچه پیش بعضی اهل تصوف معروف است که نماز وسیله معراج وصول سالک است و پس از وصول، سالک مستغنی از رسوم گردد، امری باطل، بی‌اصل و خیال خام بی‌مغزی است که با مسلک اهل‌الله و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و کمالات اولیا صادر شده است.»[7] سید مرتضی رازی نیز در کتاب "تبصره العوام" می‌فرماید: «جماعتی(از صوفیه) می‌گویند که ما واصلیم به‌حق، و نماز و روزه و زکات و حج را مقرر کرده‌اند که سالک به‌واسطه آنها تهذیب اخلاق نموده و معرفت حق حاصل نماید، و چون واصل شود تکلیف از او مرتفع است و چیزی بر او واجب نیست.»[8] با توجه به اعترافات و اعتراضات سران تصوف، بر شریعت‌گریزی برخی از صوفیه و مورد طعن و مذمت قرار گرفتن شریعت گریزان توسط علما و عرفای حقیقی، تهمت خواندن و تکذیب کردن شریعت‌گریزی برخی از صوفیه امری نابخردانه است، چراکه سخنان و دست نوشته‌های بزرگان صوفیه و اعتراض علما بر شریعت‌گریزان، برملا کننده این انحرافات، ازجمله شریعت‌گریزی برخی از صوفیان است. لذا صوفیان آزاداندیش، در عوض تکذیب کردن این انحراف، باید با تعقل و تفکر در این امر که ائمه اطهار(علیهم السلام) به‌عنوان برترین عرفا آیا خود متشرع نبوده‌اند؟ و چرا شریعت، از ائمه اطهار(علیهم السلام)  به‌عنوان برترین عرفا که دارای بالاترین کمال و معرفت می‌باشند ترک نشده است؟

پی‌نوشت:

[1]. گنابادی، ملاعلی (نورعلیشاه ثانی)، صالحیه، ناشر دانشگاه تهران، 1351، حقیقت 398، ص 185
[2]. عین القضات، عبدالله، نامه‌های عین القاضات، مصحح منزوی علی‌نقی، ناشر منوچهری، تهران، 1362، ج 1، ص 73 و 74
[3]. همان، ج 1، ص 62
[4]. غزالی، محمد، کیمیای سعادت، نشر علمی و فرهنگی، تهران، 1364، ج 2، ص 308
[5]. انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، نشر فروغی، تهران، 1362، ص 101
[6]. عطار نیشابوری، فریدالدین محمد، تذکره الاولیاء، چاپ خاشع، تهران، 1393، ص 49
[7]. خمینی روح‌الله، سر الصلوه، موسسه تنظیم و نشر امام خمینی (ره)، تهران، 1378، ص 13
[8]. رازی، صفی‌الدین ابو تراب مرتضی، تبصره العوام، مترجم عباس اقبال، نشر اساطیر، تهران، 1364، ص 49

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.