غصب خلافت اتفاق یا توطئه

  • 1395/11/26 - 18:14

غصب خلافت که منجر به انحراف مسیر اسلام گردید، بزرگترین خبط و گناهی بود که در اسلام اتفاق افتاد. این غصب خلافت برنامه‌ایی نبود که بداهتا بعد از فوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) اتفاق افتاده باشد بلکه برنامه‌ای بود که از پیش طراحی شده بود و حتی در زمان حیات رسول خدا طراحی شده بود. برای این ادعا شواهد و قرائنی نیز وجود دارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ این‌که غصب خلافت و حضور ناگهانی ابوبکر و عمر در سقیفه بنی ساعده، یک اتفاق بود و یا یک برنامه از پیش طراحی شده، باید گفت که از منابع تاریخی می‌توان دلایلی را یافت که توطئه بودن این امر را تقویت می‌کند. چندین دلیل می‌توان برای این ادعا ذکر کرد و می‌توان ثابت نمود که غاصبان خلافت حتی از زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، غصب خلافت را در سر می‌پروراندند.

- دلیل اولی که می‌توان ذکر کرد، موضع‌گیری عمر بن خطاب در برابر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای نوشتن وصیت‌نامه است، آن زمانی که حضرت رسول در آخرین لحظات عمر شریفشان به اطرافیان فرمودند: «آتونی بدواة و قرطاس اکتب لکم کتابا لن تضلوا ابدا.[1] قلم وکاغذ بیاورید تا (وصیت) نامه‌ای برای شما بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید.» خلیفه دوم نه تنها مانع آوردن کاغذ و قلم شد بلکه با کمال جسارت گفت: «ان النبی قد غلبه الوجع و عندکم کتاب الله حسبنا کتاب الله.[2] بیماری بر پیامبر غلبه کرده است و ما را کتاب خدا کافی است»
این موضع گیری خلیفه نشان از چیست؟ آیا به غیر از این است که آن‌ها تلاش داشتند که به هر شکل ممکن مانع از به خلافت رسیدن حضرت علی (علیه السلام) شوند؟

- دلیل دیگری که باید بیان کرد، تخلف ابوبکر و عمر از لشکر اسامه است. در منابع تاریخی این چنین آمده است که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در روزهای پایانی عمر شریفشان، فرمان تشکیل و تجهیز سپاه اسامه را صادر فرمودند و سران و بزرگان انصار و مهاجر را فرمان دادند که در این لشکر حضور داشته باشند و فرمودند: «لعن الله من تخلف عن جیش اسامة.[3] خدا لعنت کند کسی را که از سپاه اسامه تخلف کند.» ولی ابوبکر و عمر به بهانه بیماری پیامبر از این فرمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سرپیچی کردند و سپاه اسامه را همراهی نکردند و به مدینه بازگشتند.
این واقعه از دو جهت، توطئه ابوبکر و عمر را تقویت می‌کند:
الف) با این‌که عمر و ابوبکر در جنگ‌ها نقش چندانی نداشتند و بود و نبودشان یکسان بود، ولی باز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اصرار داشتند که آن‌ها همراه سپاه اسامه بروند و از مدینه دور باشند و از طرفی اصرار داشتند که حضرت علی (علیه السلام) که در تمامی جنگ‌ها، به‌عنوان یک مهره کلیدی بود را نزد خود نگه دارند. این چیزی نبود جز این‌که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از توطئه آن‌ها آگاهی داشته و با این کار قصد جلوگیری از این توطئه داشت.
ب) جهت دیگر این‌که عمر و ابوبکر خوب می‌دانستند که اگر با سپاه اسامه به روم بروند، تا زمان بازگشتشان قطعاً مردم حضرت علی (علیه السلام) را بنابر سفارش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به‌عنوان خلیفه برمی‌گزینند و نقشه‌هایشان نقش بر آب می‌شود، لذا بیماری پیامبر را بهانه کرده و در نیمه راه به مدینه بازگشتند.

- دلیل سوم بر اثبات ادعای توطئه خلافت، نماز ابوبکر است. تاریخ این‌گونه نوشته است که در آخرین روز از عمر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، در حالی‎که حضرت در تب می‌سوختند و سر مبارکشان بر روی زانوان حضرت علی (علیه السلام) بود، بلال با ندای الصلوة الصلوة یا رسول الله وارد خانه شد. در همین حین عایشه از پدرش ابوبکر خواست که به جای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسجد رفته و نماز بخواند. ابوبکر مشغول نماز بود، که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) به هوش آمد و با کمک حضرت علی (علیه السلام) و فضل خود را به مسجد رساند و عبای ابوبکر را کشید و نماز او را شکست و خودشان در حال نشسته به نماز ایستادند و مردم هم به ایشان اقتدا کردند.[4]
این واقعه تاریخی به غیر از این‌که عدم صلاحیت امامت و زعامت ابوبکر را ثابت می‌کند، توطئه آن‌ها را هم افشا می‌کند. اگر فکر غصب خلافت در میان نبود، پس چرا عایشه میان آن همه اصحاب حاضر در جلسه، به پدرش گفت که برای نماز به مسجد برود؟ چرا از حضرت علی (علیه السلام) تقاضا نکرد که به‌جای پیامبر نماز بخواند؟ آیا به غیر از این بود که با خواندن نماز، به دنبال مشروعیت بخشیدن به خلافت آینده خودشان بودند؟ آیا آمدن پیامبر به مسجد آن هم در حالت بیماری شدید، و کنار زدن ابوبکر،نشان از خنثی کردن آن توطئه نبود؟

- دلیل چهارم که شاید مهم‌ترین دلیل برای اثبات این ادعا است، آیات سوره مبارکه تحریم است.
در آیه سوم سوره مبارکه تحریم آمده است که پیامبر با یکی از همسران خود رازی را در میان گذاشته است ولی او، آن راز را افشاء کرد و خداوند رسولش را از این افشای راز آگاه کرد. در آیه چهارم خداوند یکی از همسران پیامبر که افشاء کننده راز بود را ملامت و توبیخ نمود و فرمود: «إِنْ تَتُوبا إِلَي اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهيرٌ.[تحریم/4] شما دو زن با این عملى که مرتکب شده‌اید، دل‌هایتان به انحراف کشیده شده و لازم است توبه کنید؛ پس اگر به‌سوى خدا باز گردید و از آزار پیامبر دست بردارید. و اگر بر ضدّ او هم‌داستان شوید، خداوند خود یاور اوست و جبریل و صالحى از مؤمنان نیز یاور اویند، و علاوه بر اینان، فرشتگان هم پشتیبان او خواهند بود.»
در تفاسیر مهم اهل سنت در شأن نزول این آیات نوشتند: پیامبر به حفصه دختر عمر فرمود: پدر تو و پدر عایشه برای گرفتن حکومت بعد از من قیام می‌کنند. پیامبر فرمود: «لاتخبری عایشه.[5] به عایشه خبر نده.» ولی حفصه آن را به عایشه گفت و او نیز با پدرش درمیان گذاشت و ابوبکر هم به اطلاع عمر رساند.
آیا این آیات نشان نمی‌دهد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از این توطئه آگاهی داشت و آن را به اطلاع همسر خود رساند و آن را برای افشاء نشدن به‌عنوان یک راز مطرح کرد؟

پی‌نوشت:

[1]. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص242
الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص19
شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص138
السیرة النبویة، ابن هشام، دارالمعرفة، بیروت: ج4، ص324
[2]. همان.
[3]. انساب الاشراف، بلاذری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص474
شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدیدی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج6، ص2
کنز العمال، متقی هندی، الرسالة العالمیة، بیروت: ج4، ص8
[4].صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص33
مسند احمد، احمد بن حنبل، دارالکتب العلمیة، بیروت:ج6، ص21
انساب الاشراف، بلاذری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص557
الطبقات الکبری، ابن سعد، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص9
[5]. الدر المنثور، سیوطی، داراحیاء التراث العربی، بیروت: ج8، ص203

نویسنده: محمد یاسر بیانی

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.