شریعت از دیدگاه فقهای شیعه

  • 1395/11/12 - 13:15

علامه طباطبايی (رحمة الله علیه) می‌نويسند: «روز به روز طريقت از شريعت، فاصله گرفت تا آنجا كه طريقت و شريعت، درست در دو نقطه متقابل استقرار يافتند و نغمه‌ی سقوط تكليف از برخی افراد بلند شد و عبادت‌های پاك دينی به شاهدبازی و حلقه‌های نی و دف و ترانه های مهيج و رقص و وجد تبديل شد.»

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شریعت (به معنای التزام عملی به واجبات خداوند متعال و ترک محرمات الهی، که از سوی حق‌تعالی و توسط نبی مکرم اسلام به دست ما رسیده است)، پلی برای رسیدن به حقیقت و کمال است که به هیچ‌وجه از انسان ساقط نمی‌شود. یعنی اگر کسی این راه را بپیماید و به حقیقت و فنای فی الله هم برسد، باز ملتزم به رعایت شریعت، تا آخر عمر خویش است. همچنان‌که حضرات معصومین(علیهم‌السلام) با آنکه کامل‌ترین، متّقی‌ترین و مقرّب‌ترین انسان‌ها به خداوند متعال، در روی زمین هستند، تا آخر عمر شریفشان، دست از شریعت برنداشتند. ولی صوفیان مدعی عرفان، که خود را به‌دروغ، انسان کامل و پیرو اهل‌بیت(علیهم‌السلام) می‌دانند، به بهانه‌ی رسیدن به حقیقت، شریعت‌ را ترک کرده و با مثال‌های مختلف، مانند اینکه حقیقت، مغز است و با دست‌یابی به آن، شریعت -که پوست است- دور انداخته می‌شود[1] این‌چنین، در صدد توجیه اعمال کذب و ناروای خود بوده و با گفتن این جمله که «لَو ظَهَرَتِ الحَقائِقُ بَطَلَتِ الشَّرائِعُ [2] با رسیدن به حقیقت، شریعت باطل می‌شود» مهر تأیید بر اسقاط  شریعت زدند.
اما در اسلام بنا بر آنچه از آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم‌السلام) به‌دست می‌آید، انجام شریعت بر همه‌ی انسان‌‌ها واجب بوده و هیچ وقت از او ساقط نمی‌شود، که علما و فقهای شیعه نیز، به این أمر معتقد بوده و نظراتی را در این‌باره ثبت کردند که در ذیل نیز، به مواردی از این نظرات، اشاره می‌شود.
امام خمينی(ره) در نسبت شريعت، طريقت و حقيقت فرمودند: «طريقت و حقيقت جز از راه شريعت حاصل نمی‌شود و اين ظاهر است كه راه برای باطن بوده و بلكه، ظاهر غيرقابل انفكاك از باطن است. بنابراين، اگر كسی با مداومت بر اتيان اعمال ظاهری (شرع) و تبعيت از تكليف‌های الهی، به باطن دست نيافت، بايد بداند آن طور كه شايسته و بايسته بوده بر انجام وظيفه های ظاهری قيام نكرده است. اما هر كس كه بخواهد جز از راه ظاهر به باطن دست يابد، از نورانيت الهی، بهره‌ای نبرده است؛ مانند برخی از عوام صوفيه.»[3] امام خمینی(ره) در این عبارت، بعضی از صوفیان را که به اعمال ظاهری پایبند نبوده و به اسقاط تکلیف معتقدند، را سرزنش کرده و آنان را از نورانیت الهی بی‌بهره دانستند.
علامه طباطبایی در رساله ولایت، شریعت را ریاضتی روشمند و دایمی در سیر و سلوک دانسته و عبودیت و عرفان را بر مدار شریعت محمدی می‌داند. بنابراین:
الف. عبوديت بر پايه‌ی معرفت و محبت يا عرفان و عشق حقيقی و بر مدار و محور شريعت محمدی است كه سالك را به سرمنزل مقصود می‌رساند و غايت آمال عارفان را شامل حال وی می‌كند.
ب. شريعت لايه‌های ظاهری و باطنی دارد كه سالك الی الله، به تدريج براساس ميزان معرفت و معنويتش به آنها راه می‌يابد.
ج. شريعت، رياضت روشمند و تدريجی و دايمی را در سير و سلوك عارف اسلامی نهادينه كرده، وی را از راه قرب فرايض و نوافل، به مقصد اعلی و غايت قصوی می‌رساند.[4]
بعضی از عارف نمایان به علت فهم نادرست از شريعت، طریقت و حقیقت و سلوك عرفانی، خيال كردند با رهايی از قيد و بندهای شريعت(حلال و حرام‌ها) و انجام اعمال نادرست و مذموم، مانند حشيش، شراب خواری، نظربازی و تشكيل حلقه های ذكر با دف و سماع و رقص و پايكوبی، به مقام‌های عرفانی می‌رسند. در حالی‌که به‌سبب عدم اطلاع از معارف اسلامی و معنویت حقیقی و عقلانی، گرفتار جهل، غفلت و گناه شده‌اند.
علامه طباطبايي در این‌باره می‌نويسد: «روز به روز طريقت از شريعت، فاصله گرفت تا آنجا كه طريقت و شريعت، درست در دو نقطه متقابل استقرار يافتند و نغمه‌ی سقوط تكليف از برخی افراد بلند شد و عبادت‌های پاك دينی به شاهدبازی و حلقه‌های نی و دف و ترانه های مهيج و رقص و وجد تبديل شد.»[5]
آیةالله جوادی آملی نیز، ریاضت در مسیر تهذیب و تزکیه برخلاف شریعت را، باطل می‌داند و در این‌باره می‌فرمایند: «اگر عارفان در سیر و سلوک، تابع شریعت و ولایت اهل بیت‌(علیهم‌السلام) باشند و راه صحیح را طی کنند، گوشه‌ای از علم شهودی انبیاء و اولیا به آنها می‌رسد.[6]و در جای دیگر فرمود: «اگر تهذیب و تزکیه، برخلاف مسیر شرع باشد، چنین ریاضتی باطل است؛ یعنی سیر و سلوک جز با انجام واجبات و مستحبات از یک سو و ترک محرمات و مکروهات، از سوی دیگر، قابل قبول نیست و بازدهی ندارد.»[7]
بنابراین سلوک عرفانی و رسیدن به مقام حقیقت و کمال، بدون التزام عملی به شریعت، یعنی واجب و حرام، نتیجه‌ ندارد و التزام به شریعت برای همه‌ی انسان‌ها واجب است و کسانی که ادعا می‌کنند با رسیدن به حقیقت، تکالیف شرعیه، از آنان ساقط می‌شود، در واقع شریعت گریز بوده و سخنان آنان بر‌اساس آیات و روایات و اقوال علما و فقهای شیعه، کذب محض است.

پی‌نوشت:

[1]. شبستری، شیخ محمود، مفاتیح‌الاعجاز فی شرح گلشن راز،شرح شیخ محمد لاهیجی، تهران، انتشارات سنایی، 1387هـ ش، چاپ اول، ص 296.
[2]. جلال الدين محمد بلخى(مولوى)، مثنوى معنوى، ‏به‌تصحیح توفيق سبحانى‏، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى‏، ‏1373، ص639.
[3]. موسوي خميني، سيدروح الله، ، تعليقات علي شرح فصوص الحكم و المصباح الانس، تهران، مؤسسه پاسدار اسلام، 1406 ق، ص201.
[4]. طباطبايي، سيدمحمدحسين، رسالة الولايه، ترجمه صادق حسن زاده، قم، نشر بخشايش، 1381 ش، ص163-166.
[5]. طباطبايي، سيدمحمدحسين، شيعه (مذاكرات و مكاتب كربن با طباطبایی)، تهران، مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، 1382 ش، چهارم، ص246.
[6]. جوادی آملی،عبدالله، دين شناسي، قم، نشر اسراء، 1381ش،ص268.
[7]. جوادی آملی،عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن مجید، قم، نشر اسراء، ج 11، ص 295.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.