مناظره مرد شیعه با ابوحنیفه

  • 1395/09/28 - 11:32
از آن‌جایی که وجود نازنین نبّی مکرم اسلام حضرت محمد(ص) در آن روایت مشهور و معروف خود که فرمودند: «انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله و اهل بیتی» تا مسلمین به آن توجه کنند و یه آن چنگ بزنند؛ متاسفانه بعد از رحلت پیامبر در اواخر قرن اول افرادی خود را امام و پیشوای مردم قرار دادند و دین را آن طور که می‌خواستند تفسیر نمودند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گویند مردی شیعه مذهب به شهری از بلاد مسلمین وارد شد که در آن ابوحنیفه، بزرگ پیشوای مذهب احناف زندگی می‌کرد، این مرد شیعه به درب مسجدی رسید که ابوحنیفه امام سنّیان حنفی، در آن‌جا تدریس می‌کرد، جلو رفت و در گوشه‌ای نشست و به سخنان ابوحنیفه گوش می‌داد، که سؤالات شاگردان خود را جواب می‌داد. از طرف دیگر مطالب گفته شده توسط ابوحنیفه، برای او ضد و نقیض بود، با خود گفت بروم و من هم از او سؤالاتی بپرسم. لذا بعد از پایان درس، نزد ابوحنیفه رفت و به او گفت: مشکلی دارم و از آن‌جایی که شما بزرگ و عالم دین هستید، مرا راهنمایی کنید، ابوحنیفه به او گفت مشکلت چیست؟ او در جواب گفت: من برادری دارم که از نظر سنّ و سال از من بزرگ‌تر است، اما شیعه مذهب می‌باشد، هر چه به او می‌گویم بعد از پیامبر اکرم، فاضل‌ترین افراد امت و بهترین فرد، ابوبکر است و پیامبر درباره او فرمود: «لو کنت متخداً من امتی خلیلاً لاتخذت ابابکر و لکن اخی و صاحبی.[1] عکرمه از ابن عباس روایت کرد که پیامبر فرمود: اگر از امت خود دوستی خالص می‌گرفتم، ابوبکر را می‌گرفتم، ولی او برادر و یار من است.» اما او می‌گوید، بهترین فرد بعد از پیامبر علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) است، چرا که پیامبر فرمود: «یا علی انت منّی بمنزله هارون من موسی الاّ لانبّی بعدی.[2] ای علی تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی، مگر این‌که بعد از من پیامبری نیست.»
شما دلیلی بر افضلیت ابوبکر برای من بیاورید تا به او تذکر بدهم، تا او هم مثل من سنّی مذهب شود.
ابوحنیفه به او گفت به برادرت بگو، چگونه علی را بر ابوبکر و عمر مقدم می‌داری، در حالی‌که در غزوات و جنگ‌ها پیامبر این دو نفر را نزد خود می‌نشانید و علی را به میدان نبرد می‌فرستاد و این خود دلیل است که پیامبر آنان را بیشتر از علی دوست می‌داشته است. مرد شیعه در جواب ابوحنیفه گفت: اتفاقاً همین سخن را به برادرم یادآور شدم، ولی او گفت خدا در قرآن می‌فرماید: «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا.[نساء/95] پروردگار برتری داده است، مجاهدین را بر کسانی‌که در گوشه‌ای خزیده‌اند و به اجر و مزدی بزرگ.» پس به موجب این آیه علی (علیه السلام) افضل است، نه آن دو نفر که از ترس در گوشه‌ای نشستند.
باز ابوحنیفه گفت به برادرت بگو، چگونه علی را بر آن دو ترجیح می‌دهی، در حالی‌که عمر و ابوبکر در کنار رسول خدا مدفون شده‌اند و روایات در این‌باره فراوان است.[3] در حالی‌که علی (رضی الله عنه) فرسنگ‌ها دورتر است و این خود فضیلتی است از برای آن دو نفر؛ مرد شیعه گفت: اتفاقاً روزی در خصوص این مطلب با هم بحث می‌کردیم و من همین سخنان شما را به او گفتم، ولی او در پاسخ گفت: مگر قرآن نخواندی که خداوند می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ.[احزاب/53] ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! داخل نشوید در خانه‌های پیامبر، مگر آن‌که به شما اجازه داده شود.» و معلوم است که بدن مبارک پیامبر در خانه خودش مدفون شده و مسلماً آن حضرت در زمان حیات خودش اجازه نداده بود، تا آن دو را در خانه‌اش دفن کنند و وارثین حضرت نیز راضی به دفن آن دو نفر در نزد پیغمبر نبودند، پس آن دو در مکان غصبی مدفونند و این هرگز فضیلت نیست.
ابوحنیفه گفت: ای مرد! به برادرت بگو: عایشه و حفصه «دختران ابوبکر و عمر» اجازه دادند که در مقابل صداق و مهریه آن‌ها، ایشان را در آن‌جا دفن نمایند، مرد شیعی گفت: اتفاقاً این سخن را مطرح کردم، ولی او در جواب گفت: مگر خداوند در قرآن نفرموده است: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ.[احزاب/50] ای پیامبر! ما حلال کردیم بر تو زن‌هایی که صداق و مهریه آن‌ها را داده‌ای.» و دیگر این‌که خود عایشه اقرار کرد که ما زنان مهریه خود را گرفتیم: «عن عایشه انّها قالت ما مات رسول الله حتی احلّ له النساء... هذا حدیث حسن صحیح.[4] عایشه نقل می‌کند که رحلت نکرد رسول خدا، مگر این‌که حلال بودند برای او زنانش ... این حدیث حسن و صحیح است.» پس معلوم می‌شود که صداق آن‌ها در ذمه پیامبر طبق این آیه شریفه نبوده است.
ابوحنیفه سر به‌زیر انداخت و مدتی در فکر فرو رفت، آن‌گاه گفت: ای مرد! به برادرت بگو که منزل پیغمبر به عایشه و حفصه به ارث رسیده و آن دو، ابوبکر و عمر را در منزلی که به ایشان به ارث رسیده است، دفن کرده‌اند. در این‌صورت غصبی هم صورت نگرفته است. مرد شیعی گفت: ای ابوحنیفه! این سخن را نیز به برادرم گفته‌ام، ولی او گفت شما سنّی مذهبان، اعتقاد دارید که پیامبر بعد از رحلت خود برای کسی ارث باقی نگذاشته و روی همین نظر، فدک را از فاطمه زهراء (سلام الله علیها) غصب نمودید و نسبت دادید به پیامبر که فرمود: «نحن معاشر الانبیاء لانورث فما ترکناه صدقه.[5] ما گروه پیامبران ارث نمی‌گذاریم، پس آن‌چه از ما باقی ماند صدقه است.» در صورتی‌که دختر پیامبر، ارث نبرد، همسران او چگونه ارث می‌برند؟ و به فرض این‌که ارث هم ببرند، پیامبر اکرم نه زن داشته و سهم همسر – چه یک نفر یا بیشتر – یک هشتم است.
حال اگر بخواهیم این مقدار را بین همسران پیامبر تقسیم کنیم، به حفصه و عایشه به هر کدام بیش از یک وجب ارث نمی‌رسد، پس چگونه به مقدار دو قبر تصرف کرده‌اند؟ ابوحنیفه که خود را درمانده و مغلوب می‌دید به شاگردان خود رو کرده و گفت: «اخرجوه، فانه رافضی ولا اخ له.[6] او را بیرون کنید، زیرا او شیعه است و اصلاً برادری ندارد.»

پی‌نوشت:

[1]. صحیح بخاری، بخاری، دارالقلم، بیروت، لبنان، تحقیق الرفاعی، باب مناقب، شماره5636.
[2]. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، باب فضائل علی بن ابیطالب، ج4 ص1041، شماره 2404.
[3]. کنز العمال، متقی هندی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، ج12 ص689.
[4]. سنن ترمذی، ترمذی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج5 ص35.
مسند احمد، احمد بن حنبل، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج6 ص41.
[5]. المبسوط، سرخسی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج12 ص29.
فتح الباری، عسقلانی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، تحقیق محب الدین خطیب، ج6 ص202.
[6]. الاحتجاج، طبرسی، منشورات الشریف الرضی، قم، ایران، ج2 ص328.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.