اندیشه غلط اطاعت از حکّام فاسق، در عصر بنی‌امیه

  • 1395/09/23 - 11:16
در حدود اواسط قرن اول هجری، با توجه به این‌که اندیشه و تفکّر اطاعت از حاکمان فاسق با شدت هر چه بیشتر از سوی بنی‌امیه تبلیغ می‌شد و اهل حدیث با نقل روایاتی جعلی و دروغ، نقش فراوانی در حفظ حکومت این خاندان پلید داشتند، افرادی مانند سید الشهداء با فدا کردن خود برای باقی‌ماندن دین جدّش، این روایات جعلی را مشخص نمودند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در اواسط قرن اول هجری و با توجه به این‌که اندیشه و تفکّر اطاعت از حاکمان فاسق با شدت هر چه تمام‌تر از سوی بنی امیه تبلیغ می‌شد و اهل حدیث با نقل روایاتی جعلی و دروغ آنان را در این کار مدد و یاری می‌کردند، لذا با این شیوه‌ها این‌گونه تفکرات و ذهنیت‌ها از اسلام و حکومت اسلامی باعث گردید، که نقش فراوانی در حفظ حکومت ستمگرانی مانند حاکمان بنی امیه و در آینده حکومت‌های جائر پدید آید، کسانی‌که برای چند صباحی حکومت بیشتر از هیچ کوششی دریغ نکردند و دست به کارهایی زدند که در آن، آن‌چه که اهمیت نداشت قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، پس سعی و تلاش بلیغ کردند و باعث شدند که انسان‌های کامل و نمونه را کنار بزنند و اطراف آن‌ها را خالی کنند تا شخصیتی مانند پسر پیامبر اکرم، سید الشهداء و سید جوانان اهل بهشت در مسلخ عشق سرش را فدای خداوند و پا برجا ماندن دین جدّش کند، تا هم روایات جعلی، محو و نابود شود و هم دین جدّش باقی بماند.

ما در این نوشتار به بررسی برخی از این‌گونه روایات جعلی از طرف وابستگان به حکومت اموی و روایات صحیح از طرف منبع و سرچشمه متصل به وحی الهی می‌پردازیم و قضاوت را بر عهده خوانندگان می‌گذاریم.
در برخی از این روایات این‌چنین آمده است: «السمع و الطاعه للائمه و امیرالمومنین البر و الفاسق... و منخرج علی امام من ائمه المسلمین و قد کان الناس اجتمعوا علیه و اقروا له بالخلافه بایّ وجه کان بالرضی او بالغلبه فقد شق هذا الخارج عصا المسلمین و خالف آلاثار عن رسول الله فان مات الخارج علیه مات میته جاهلیه.[1] اطاعت از حاکم خواه خوب باشد یا بد و فاسق، واجب است و کسی‌که بر امام مسلمین که به زور یا به رضا حاکم شده باشد، قیام کند، افزون بر آن‌که باعث اختلاف بین مسلمین شده، مخالفت با اخبار رسول خدا نموده و اگر بمیرد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.»
نافع می‌گوید وقتی مردم مدینه یزید بن معاویه را از حکومت خلع کردند، دیدیم عبدالله بن عمر به اطرافیان خود این‌طور می‌گوید: « جمع ابن عمر حشمه و ولده فقال انّی سمعت النبیّ یقول ینصب لکل غادر لواء یوم القیامه و انا قد بایعنا هذا الرجل علی بیع الله و رسوله و انّی لااعلم غدراً اعظم من ان یبایع... ولابایع فی هذا الامر الاّ کانت الفیصل بینی و بینه.[2] عبدالله بن عمر فرزندان و خدمتکارانش را جمع کرد و به آنان گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود در روز قیامت بر بالای سر هر پیمان‌شکنی جهت معرفی عظمت این گناه پرچمی برافراشته می‌شود. عبدالله بن عمر افزود، با این مرد «یزید» و با پیمانی که با خدا و رسولش داشتم، بیعت نموده‌ایم و من بزرگ‌ترین پیمان‌شکنی را همین می‌دانم که با شخصی چنین، بیعت نموده و سپس اعلان جنگ شود. او در ادامه گفت: اگر بدانم که یکی از شما بیعت او را شکسته و یا با مخالفان او بیعت نموده، اقدام او موجب قطع رابطه بین من و او خواهد گردید.»
زبیر بن عدی می‌گوید: نزد انس بن مالک آمدم تا از ستم‌ها و فساد حَجاج به او شکایت کنم: «فقال، اصبروا فانّه لاباتی علیکم زمان الاّ الذی بعده شرّ منه حتّی تلقوا ربکم سمعته نبیکم.[3] گفت سکوت کنید، بدانید که هر زمانی که با او روبرو شوید، بدتر از قبل آن است، تا خدا را ملاقات کنید و این سخن را از پیامبر شنیدم.»

لذا با این‌گونه روایات وارده حفظ حکومت ستمگران خود به‌خود تثبیت می‌شد، خصوصاً از طرف افرادی که داعیه صحابی بودن را داشته و مردم برای آنان احترام فوق العاده‌ای را قائل بودند، و از طرف دیگر روایاتی که درست در نقطه مقابل این‌گونه روایات قرار داشت که آن هم از افرادی مانند فرزند پیامبر اکرم، امام حسین (علیه السلام) صادر می‌شد که با بررسی منطقی سخن پسر پیامبر و مقایسه آن با تفکرات حاکم در جامعه اسلامی، نقطه‌ای حساس و قابل تاملی را به‌وجود آورده بود. مانند این‌گونه روایات که امام حسین (علیه السلام) آن را نقل می‌کند.
حسین بن علی (علیهما السلام) به سپاهیان کوفه که به فرماندهی حرّ بن یزید ریاحی برای ممانعت از حرکت امام حسین (علیه السلام) آمده بودند، فرمود: ای مردم! از رسول خدا شنیدم که فرمودند: «من رای سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله ناکثاً عهده مخالفاً لسنه رسول الله یعمل فی عبادلله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لاقول کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله الاّ ان هولاء قد لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا بالفی و احلوا حرام الله و حرموا حلاله.[4] کسی‌که سلطان ستمگری را ببیند، حرام خدا را حلال، عهد او را نقض و با سنت پیامبر مخالفت نموده و اگر آن حاکم به دشمنی و گناه عمل می‌کند و بر علیه او کاری نکند و سخنی نگوید، خداوند او را با حاکم ستمگر محشور می‌نماید. آگاه باشید که این‌ها از شیطان اطاعت کرده و طاعت خدا را کنار گذاشته و فساد را رواج داده و حدود الهی را تعطیل کرده‌اند...»
در نتیجه با بررسی این‌گونه روایات و شناخت روحیه مردم شام و کوفه و مکه و مدینه و دیگر بلاد مسلمین و با برداشتی صحیح از حادثه عاشورا، به این نکته رهنمون می‌شویم که چه کسانی و چرا آن حضرت را به کوفه دعوت کردند و چه افراد و یا گروه‌هایی پس از حادثه عاشورا، راه درست و یا نادرست را پیمودند و یا نادم و پشیمان بودند و یا قیام کردند و انتقام گرفتند و یا عزاداری و سوگواری در شهادت فرزند پیامبر پرداختند.

پی‌نوشت:

[1]. مناقب، ابن جوزی، دارالکتب العربی، بیروت، لبنان، ص175.
[2]. صحیح بخاری، بخاری، دارابن کثیر، بیروت، لبنان،ج22 ص8 شماره6578 ،کتاب الفتن، باب اذا قام عند قوم شیئاً.
مسند، احمد بن حنبل، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج2 ص48.
[3]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، لبنان،ج21 ص457 شماره 6541، کتاب الفتن، باب الاّ یاتی زمان الذی بعده.
[4]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارالفکر، بیروت، لبنان، (1421ق)، ج3 ص280.
تاریخ طبری، طبری، دارالفکر، بیروت، لبنان، (1418ق)، ج7 ص300.
انساب الاشراف، بلاذری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج3 ص171.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.