داستان مسیح و مادرش (علیهما السلام) در قرآن چگونه است؟

  • 1395/09/19 - 21:35
از زمان بعثت پیامبر اسلام (ص) تا کنون همواره بر سر سرگذشت و تاریخ زندگی مریم و عیسی (ع) بین مسلمانان و مسیحیان اختلاف بوده است. هر کدام از این دو گروه نظر خاصی در مورد این دو شخص برجسته‌ی تاریخی داشته و نتیجه‌ی خاصی نیز حاصل می‌شد. اما به راستی نظر اسلام در مورد داستان زندگی مریم و عیسی (ع) چیست؟

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مادر مسيح نامش مريم دختران عمران بود، مادر مريم به وى حامله شد و نذر كرد فرزند در شكم خود را، بعد از زائيدن محرر كند يعنى خادم مسجد كند و او در حالى اين نذر را مى‌‏كرد كه مى‌‏پنداشت فرزندش پسر خواهد بود ولى وقتى او را زائيد و فهميد كه او دختر است، اندوهناك شد و حسرت خورد و نامش را مريم يعنى خادمه نهاد، پدر مريم قبل از ولادت او از دنيا رفته بود، به‌ناچار خود او، دخترش را در آغوش گرفته به مسجد آورد و او را به كاهنان مسجد كه يكى از آنان زكريا بود، تحويل داد، كاهنان درباره كفالت مريم باهم مشاجره كردند و در آخر به اين معنا رضايت دادند كه دراین‌باره قرعه بيندازند و چون قرعه انداختند، زكريا برنده شد و او عهده‏‌دار تكفل مريم گشت تا وقتی‌که مريم به حد بلوغ رسيد، در آن زمان، زكريا حجابى بين مريم و كاهنان برقرار نمود و مريم در داخل آن حجاب مشغول عبادت بود و احدى به‌جز زكريا او را ملاقات نمی‌کرد؛ و هر وقت زكريا به ملاقات او می‌رفت و داخل محراب او مى‌‏شد، رزقى نزد او مى‏‌يافت، روزى از مريم پرسيد: اين رزق از كجا نزد تو مى‌‏آيد؟ گفت: از نزد خدا و خدا به هر كس بخواهد بدون حساب روزى مى‏‌دهد و مريم (علیها‌السلام)، صديقه و به عصمت خدا معصوم بود، طاهره بود، اصطفاء شده بود، محدث و مرتبط با ملائكه بود. ملكى از ملائكه به او گفت كه خدا تو را اصطفاء و تطهير كرده، مريم از قانتين و يكى از آيات خدا براى همه عالميان بود.

بعدازآنکه مريم به حد بلوغ رسيد و در حجاب (محراب) قرار گرفت، خداى تعالى روح را كه يكى از فرشتگان بزرگ خدا است، نزد او فرستاد و روح به شكل بشرى تمام‌عیار در برابر مريم مجسم شد و به او گفت كه فرستاده‌‏اى است از نزد معبودش و پروردگارش وى را فرستاده تا به اذن او پسرى به وى بدهد، پسرى بدون پدر و او را بشارت داد به اينكه به‌زودی از پسرش معجزات عجيبى ظهور مى‏‌كند و نيز خبر داد كه خداى تعالى به‌زودی او را به روح‌القدس تائید نموده، كتاب و حكمت و تورات و انجيلش مى‏‌آموزد و به‌عنوان رسولى به‌سوی بنی‌اسرائیل گسيلش مى‏‌دارد، رسولى داراى آيات بينات و نيز به مريم از شأن پسرش و سرگذشت او خبر داد، آنگاه در مريم دميد و او باردار شد.

مريم به مكانى دور رفت و در آنجا درد زائيدن او را به‌طرف تنه نخلى كشانيد و با خود مى‏‌گفت: ای‌کاش قبل از اين مرده و از خاطره‏‌ها فراموش‌شده بودم، من همه‌چیز را و همه‌چیز مرا از ياد مى‌‏برد، در اين هنگام از طرف پائين وى ندايش داد: غم مخور كه پروردگارت پائين پايت نهر آبى قرار داده، تنه درخت را تكان بده تا پی‌درپی خرماى نورس از بالا بريزد، از آن خرما بخور و از آن آب بنوش و از فرزندى چون من خرسند باش، اگر از آدميان كسى را ديدى كه حتماً خواهى ديد، بگو من براى رحمان روزه گرفته‏‌ام و به همين جهت امروز با هيچ انسان سخن نمى‏‌گويم، مريم چون اين را شنيد ازآنجاکه فرزند خود را زائيده بود به‌طرف مردم آمد درحالی‌که فرزندش را در آغوش داشت.

مردم و همشهريان مريم وقتى او را به اين حال ديدند، شروع كردند از هر سو به وى طعنه زدن و سرزنش نمودند چون ديدند دخترى شوهر نرفته بچه‏‌دار شده است، گفتند: اى مريم چه عمل شگفت‏‌آورى كردى! اى خواهر هارون نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت زناكار، مريم اشاره كرد به كودكش كه با او سخن بگوئيد، مردم گفتند: ما چگونه باکسی سخن بگوییم كه كودكى در گهواره است، در اينجا عيسى به سخن درآمد و گفت: من بنده خدا هستم، خداى تعالى به من كتاب داد و مرا پيامبرى از پيامبران كرد و هر جا كه باشم بابرکتم كرد و مرا به نماز و زكات سفارش كرد، مادام كه زنده باشم بر احسان به مادرم سفارش فرمود و مرا نه جبار كرد و نه شقى و سلام بر من روزى كه به دنيا آمدم و روزى كه مى‌‏ميرم و روزى كه زنده برمی‌خیزم.

عيسى (علیه‌السلام) با اين كلمات خود فهماند كه به‌زودی عليه ظلم و طغيان، قيام نموده و شريعت موسى (علیه‌السلام) را زنده و استوار مى‌‏سازد و آنچه از معارف آن شريعت مندرس و كهنه گشته تجديد مى‏‌كند و آنچه از آياتش كه مردم درباره‌اش اختلاف دارند بيان و روشن مى‏‌سازد. عيسى (علیه‌السلام) نشو و نما كرد تا به سن جوانى رسيد و با مادرش مانند ساير انسان‏‌ها طبق عادت جارى در زندگى بشرى مى‏‌خوردند و مى‏‌نوشيدند و در آن دو مادام كه زندگى مى‏‌كردند تمامى عوارض وجود كه در ديگران هست، وجود داشت.

عيسى (علیه‌السلام) در اين زمان به رسالت به‌سوی بنی‌اسرائیل گسيل شد و مأمور شد تا ايشان را به‌سوی دين توحيد بخواند و ابلاغ كند كه من آمده‏‌ام به‌سوی شما و با معجزه‌‏اى از ناحيه پروردگارتان آمده‏ام و آن اين است كه براى شما و پيش چشمتان، از گل چيزى به شكل مرغ مى‌‏سازم و سپس در آن مى‏‌دمم، به اذن خدا مرغ زنده‌‏اى مى‏‌شود و من كور مادرزاد و برصى غیرقابل علاج را شفا مى‏‌دهم و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏‌كنم و به آنچه مى‏‌خوريد و به آنچه در خانه‌‏هايتان ذخيره مى‏‌كنيد خبر مى‏‌دهم، كه در اين معجزات براى شما آيتى است بر اينكه خدا رب من و رب شما است و بايد او را بپرستيد.

عيسى (علیه‌السلام) مردم را به شريعت جديد خود كه همان تصديق شريعت موسى (علیه‌السلام) است دعوت مى‏‌كرد، چيزى كه هست بعضى از احكام موسى را نسخ نمود و آن حرمت پاره‌‏اى از چيزها است كه در تورات به‌منظور گوشمالى و سختگيرى بر يهود حرام شده بود و بارها مى‏‌فرمود: من با حكمت به‌سوی شما گسیل‌شده‌ام تا برايتان بيان كنم آنچه را كه مورد اختلاف شما است و نيز مى‏‌فرمود: اى بنی‌اسرائیل من فرستاده خدا به‌سوی شمايم، درحالی‌که تورات را كه كتاب آسمانى قبل از من بوده تصديق دارم و درحالی‌که بشارت مى‏‌دهم به رسولى كه بعد از من مى‏‌آيد و نامش احمد است.

عيسى (علیه‌السلام) به وعده‏‌هايى كه داده بود وفا كرد، هم مرغ خلق كرد و هم مردگان را زنده كرد و هم كور مادرزاد و برصى را شفا داد و هم به اذن خدا از غيب خبر داد. عيسى (علیه‌السلام) هم چنان بنی‌اسرائیل را به توحيد خدا و شريعت جديد دعوت كرد تا وقتی‌که از ايمان آوردنشان مأیوس شد و وقتى طغيان و عناد مردم را ديد و استكبار كاهنان و احبار يهود از پذيرفتن دعوتش را مشاهده كرد، از ميان عده كمى كه به وى ايمان آورده بودند چند نفر حوارى انتخاب كرد تا او را درراه خدا يارى كنند.

از سوى ديگر يهود بر آن جناب شوريد و تصميم گرفت او را به قتل برساند، ولى خداى تعالى او را از دست يهود نجات داد و به‌سوی خود بالا برد و مسئله عيسى (علیه‌السلام) براى يهود مشتبه شد، بعضى خيال كردند كه او را كشتند، بعضى ديگر پنداشتند كه به دارش آويختند، خداى تعالى فرمود: نه آن بود و نه اين، بلكه امر بر آنان مشتبه شد، اين بود تمامى آنچه قرآن كريم در داستان عيسى و مادرش فرموده است.

منبع: ترجمه الميزان، موسوى همدانى سيد محمد باقر، ج‏3، صص: 442_ 444 .

 

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.