ترک تکلیف و عبادت در بین بزرگان صوفیه

  • 1395/09/02 - 22:54
اکثر سلاسل صوفیه برای تکالیف الهی و عبادت خداوند متعال حد و حدودی قائلند و آن را مختص حالت بندگی می‌دانند و زمانی که دیگر بشریت و قالب انسانی باقی نباشد، دیگر نیاز به تکلیف و عبادتی نیست در حالی که آیات و روایات و سیره اهل‌بیت(علیهم السلام) و اصحاب آنها دقیقا برخلاف این عقیده است و خداوند متعال اساس خلقت انسان را بر تکلیف و بندگی خویش معرفی کرده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بالاترین وظیفه انسان‌ها در دین مبین اسلام بندگی خداوند متعال است که بالاترین حالت این بندگی در وقت عبادت خداوند متعال و انجام تکالیف شرعیه صورت می‌پذیرد که انسان بیشترین نزدیکی را به خداوند متعال داراست و به خاطر بنده بودن هیچ‌گاه بی‌نیاز از عبادت و تکلیف نخواهد بود چنانچه خود خداوند متعال نیز در قرآن هدف از خلقت انسان را عبادت و بندگی برشمرده است و می‌فرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون.[ذاریات/56] ما جن و انس را خلقت نگردیم مگر برای پرستش و عبادت ما.» از این آیه کریمه لزوم بندگی انسان در مقابل خداوند متعال ثابت می‌شود و اینکه انسان برای همیشه در مقام بندگی می‌ماند پس درنتیجه وظیفه بندگی و عبادت خداوند در سایه تکالیف الهی هیچ‌گاه از عهده شخص مسلمان برداشته نخواهد شد. اما بعضی از سلاسل صوفیه همچون خاکسار اصلاً قائل به بعضی از عبادات همچون نماز نیستند.[1] ولی اکثر سلاسل صوفیه معتقدند که عبادت خداوند متعال برای هر سالک حد و حدودی دارد و بعد از رسیدن به منازل مراحل بالای سلوک دیگر از نماز و عبادت و تکالیف خداوند متعال بی‌نیاز می‌شوند و برای ترک عبادت خود توجیهات و ادله بسیاری می‌آورند ازجمله عین‌القضات همدانی که در تمهیدات می‌گوید: ازنظر صوفیه حکم شریعت تا آنجا است که قالب و بشریت بر جای باشد که حکم خطاب و تکلیف بر قالب است، اما کسی که قالب را باز گذاشته باشد و بشریت افکنده باشد و از خود بیرون آمده باشد، تکلیف و حکم خطاب برخیزد، و کفر و ایمان بر قالب تعلق دارد.[2] نورعلیشاه ثانی قطب دوم فرقه صوفی گنابادی نیز ادعا می ‌ کند که: «پس از یقین عبودیت نیست، ربوبیت است تکلیف نیست لذت و شکر است.»[3] سید مرتضی رازی از علماء بزرگ شیعه در کتاب تبصره العوام می‌گوید: «جماعتی از صوفیه می‌گویند که ما واصلیم به‌حق، و نماز و روزه و زکات و حج را مقرر کرده‌اند که سالک به‌واسطه آنها تهذیب اخلاق نموده و معرفت حق حاصل نماید، و چون واصل شود تکلیف از او مرتفع است و چیزی بر او واجب نیست.[4]
اما این عقیده نه تنها هیچ جایی در بین قرآن و روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ندارد و کوچک‌ترین اشاره‌ای به این اعتقاد باطل صوفیه نشده بلکه در کتب بزرگان اسلام و تشیع نیز چنین چیزی دیده نشده بلکه علماء و عرفاء بزرگی بر این عقیده باطل خط بطلان کشیده و به‌شدت به آن تاخته‌اند و آنرا نشانه عدم معرفت و کمال آنها دانسته‌اند ازجمله علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) در ردّ این عقیده‌ی باطل و عبث متصوفه می‌گوید: «اکثریت متصوفه این بدعت را پذیرفتند و همین معنا به آنها اجازه داد که برای سیر و سلوک، رسوم و آدابی که در شریعت نامی و نشانی از آنها نیست، باب کنند و این سخن تراشی همواره ادامه داشت، آداب‌ورسومی تعطیل می‌شد و آداب‌ورسومی جدید باب می‌شد تا کار به آنجا کشید که شریعت در یک طرف و طریقت در طرف دیگر، و برگشت این وضعیت بالمال به این بود که حرمت محرمات از بین رفت و اهمیت واجبات از میان رفت. شعائر دین تعطیل و تکالیف ملغی گردید. یک مسلمان صوفی جایز دانست هر حرامی را مرتکب شود و هر واجبی را ترک کند.»[5]
 حضرت امام خمینی (ره) نیز در کتاب شریف سرّ الصلوة می‌نویسد: «آنچه پیش بعضی اهل تصوف معروف است که نماز وسیله معراج وصول سالک است و پس از وصول، سالک مستغنی از رسوم گردد، امری باطل، بی‌اصل و خیال خام بی‌مغزی است که با مسلک اهل الله و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و کمالات اولیا صادرشده است.»[6] صوفیه در حالی از عبادت و تکلیف به‌عنوان یک ابزار موقت برای رسیدن به معرفت و سعادت نام می‌برند که در روایات زیادی برخلاف آن آمده است و عبادت را امری موقت و مرحله‌ای به شمار نیاورده چنانچه مولانا امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) می‌فرمایند: عبادت مستمر، دلیل دست یافتن به سعادت است.[7] حضرت در این کلام خود لزوم مقید بودن به تکالیف الهی و عبادت خداوند متعال در تمام طول عمر یک بنده برای رسیدن به معرفت و سعادت لازم و ضروری می‌داند.
اما سؤال اینجاست که چطور اهل‌بیت(علیهم‌السلام) که دارای بالاترین کمال و معرفت در بین تمامی انسان‌ها بودند از تکلیف و عبادت بی‌نیاز نشدند و یا حتی اصحاب و یاران آنها به‌مانند سلمان و ابوذر و مالک و ... که انسان‌هایی با مرتبه پایین‌تر بودند از نماز و عبادت و تکالیف الهی بی‌نیاز نشدند و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیز آنها را به خاطر معرفت و کمالشان از عبادت و تکالیف الهی باز نداشتند ولی شما صوفیه خود را شایسته ترک عبادت و تکلیف میدانید؟

پی‌نوشت:

[1]. محلاتی، ذبیح‌الله، کشف الاشتباه، انتشارات نسیم ظهور، قم، 1389، ص 454
[2]. همدانی، عین القضات، تمهیدات، تصحیح و تعلیق عفیف عسیران، تهران، نشر منوچهری، 1389 ه، ص 350-351
[3]. گنابادی، ملاعلی (نورعلیشاه ثانی)، صالحیه، ناشر دانشگاه تهران، 1351، حقیقت 398، ص 185
[4]. رازی، صفی‌الدین ابوتراب مرتضی، تبصره العوام، مترجم عباس اقبال، نشر اساطیر، تهران، 1364، ص 49
[5]. موسوی، محمد باقر، ترجمه تقسیر المیزان، ج 5، ص 458
[6]. امام خمینی (ره)، اسرارالصلوة، ص 13
[7]. تیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالحکم، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، 1366، ص 198، ح 3936

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.