دفاع شجاعانه از ولایت

  • 1395/08/24 - 03:01

طبق فرمایش بزرگان دین، حضرت علی و برخی از صحابه بزرگ رسول خدا، بعد از رحلت پیامبر اکرم و پس از واقعه سقیفه و غصب خلافت، آرام ننشستند و برای احقاق حق مولا، در مواضع مختلف سخنرانی کرده و بعضا با خلفا به احتجاج می پرداختند. یکی از این صحابه ابی بن کعب است که با خلیفه اول محاجه کرده و بسیار شجاعانه از حریم ولایت دفاع کرده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ زعمای اهل‌سنت قائلند که همه مسلمین به خلافت ابوبکر راضی بودند و به جز چند نفر از نزدیکان علی (علیه السلام) کسی به خلافت ابوبکر اعتراض نکرد.
در پاسخ به این سخن می‌توان گفت که اولاً این‌که اگر اکثر مردم از طاغوتی دفاع کردند، منجر نمی‌شود که آن طاغوت از ناحق بودن خارج شود. ثانیاً طبق نقل امام صادق (علیه السلام) قریب به بیست نفر از بزرگان و زعمای مهاجر و انصار به غصب خلافت اعتراض کردند[1] و به غیر از این تعداد خود حضرت علی (علیه السلام) و یگانه دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دست از اعتراض برنداشتند. آیا برادران اهل سنت می‌توانند بگویند این صحابه کبار مرتکب دروغ و خطا شدند؟
یکی از معترضین به خلافت ابوبکر، ابی بن کعب بود؛ ابیّ بن کعب، از اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و از کاتبان وحی بود. او در قرائت، گردآوری، تفسیر و آموزش قرآن و فقه تخصص داشت.
او جزء اصحابی بود که مورد عنایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، به گونه‌ای که او را به سید الانصار ملقب نمود.[2]
ابی بن کعب جزء راویان برجسته‌ای است که صاحبان کتب صحاح، روایات او را در کتب خود نقل کرده‌اند. ابن‌حزم نقل می‌کند: «أبي بن كعب: مائة حديث وأربعة وستون حديثاً.[3] از ابی بن کعب، 164 حدیث نقل شده است.» هم‌چنین ابن‌حجر در مقدمه خود بر شرح بخاری گفته است: «أبي بن كعب، سید القراء، سبعة احاديث.[4] احادیث ابی بن کعب در صحیح بخاری، 7 حدیث می‌باشد.» علاوه بر موارد مذکور، احمد بن حنبل نیز روایات او را در مسند خود نقل کرده است.[5]
با این مقدمه مشخص شد که ابی بن کعب دارای شخصیت برجسته‌ای نزد اهل‌سنت است و سخنان او دارای اعتبار می‌باشد و نمی‌توان او و سخنانش را نادیده گرفت.
این چنین شخصیتی، بعد از خلافت أبوبکر، در اوّلین روز جمعه ماه رمضان وقتی أبوبکر خطبه می‌خواند، از جای خود برخاست و با خطاب به حاضرین و خود ابوبکر، به ذکر دلایل نقلی فراوانی از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثبات امامت حضرت علی (علیه‌السلام) پرداخت.
محمد بن سلیمان کوفی در کتاب مناقب خود می‌نویسد: «زمانی که أبوبكر در روز جمعه‌ای خطبه می‌خواند، أبی بن کعب از جاى برخاست و گفت: اى گروه مهاجر كه خشنودى خداوند را در نظر داشته و در قرآن، مورد ثناى الهى قرار گرفته‏‌ايد و اى گروه أنصار و ای کسانی‌که شما را نيز خداوند در قرآن ثناء كرد؛ آيا شما فراموش كرديد، يا خود را به فراموشی زده‌اید؟ آيا تبديل عهد و پيمان كرديد و يا تغيير آیين داده‏‌ايد يا خذلان اختيار كرده يا عاجز شده‏‌ايد؟ مگر شما فراموش كرده‏‌ايد كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلم) در روز غدير در ميان ما، به‌پا خواست و حضرت على (علیه السلام) را در مقابل همه نگه داشت و فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه...[6] هر كس كه من مولاى او هستم، على مولاى اوست...» مگر از خاطر برده‌اید كه حضرت رسول فرمودند: «یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی غیر انه لا نبی بعدی.[7] اى على! منزلت تو در نزد من مانند منزلت هارون در نزد موسى است»
محمد بن سلیمان کوفی در ادامه کلام ابی بن کعب خطاب به صحابه را آورده و می‌گوید: «آيا نمی‌دانيد كه حضرت رسول، شما را در باب نيكویى با أهل بيت خود وصيّت نمود و فرمود: شما را به اهل بیتم سفارش می‌کنم. ايشان را بر جميع فرق مقدّم داشته و ديگران را بر ايشان پیش نیندازید و این‌که ايشان را أمير خود بدانيد و ديگران را بر ايشان أمير نگردانيد؟ آيا شما نمی‌دانيد كه حضرت رسول فرمودند: اهل بیت من فرودگاه‌های هدایت و راهنمایان به خدا هستند؟ آيا شما نمی‌دانيد كه حضرت رسول فرمودند: على بر پا دارنده سنّت من و معلّم امّت من و قیام کننده به حجّت من است و بهترين کسی‌كه من او را بعد از خود براى امّت خود گذاشتم. او سيّد أهل بيت من و دوست داشتنی‌ترين مردمان نزد من است، طاعت او بر امّت من مثل طاعت من بر امّت من واجب است؟ آيا شما نمی‌دانيد كه رسول خدا هیچ‌یک از شماها را هرگز بر علی والى و سردار نگردانيد و در همه غيبت‌های خود، او را بر همگى شما والى و سردار نمود؟ آيا شما نمی‌دانيد كه حضرت رسول فرمودند: من هرگاه غايب شوم، على (علیه‌السلام) را به‌جاى خويش در ميان شما می‌گذارم، زیرا جانشین خود نمی‌کنم، مگر آن مردى كه مثل من است در جميع امور؟»
ابی بن کعب پس از نقل احادیث فضائل امیرالمؤمنین در خطبه رسایش می‌گوید: «من روزى نزد رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلم) بودم كه ديدم با كسى مشغول صحبت است كه فقط صدايش را مى‏‌شنيدم و او را نمى‏‌ديدم، در ميان آن صحبت‌ها به پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: او مرد خيرخواهى براى تو و امّت تو بوده و داناترين ايشان به سنّت تو است. پيامبر فرمودند: فكر مى‏‌كنى كه پس از من، مردم اطاعت او را خواهند كرد؟ گفت: اى محمّد! نيكان امّت تو از او پيروى نمايند و مردم نابكار با او مخالفت ورزند و اين همان منوال پيامبران و اوصياء آنان، پيش از تو بوده است... عرض كردم اى رسول‌خدا او كه بود؟ فرمود: يكى از فرشتگان پروردگارم بود، مرا باخبر ساخت كه مردم با وصىّ من على بن ابى‌طالب مخالفت خواهند نمود، و من تو را اى ابىّ به مطلبى سفارش مى‏‌كنم، كه اگر آن را حفظ كنى، پيوسته بر خير خواهى بود. اى ابىّ! بر تو باد به اطاعت از على. زيرا او هم هدايت‏‌كننده است و هم هدايت‌شده، او خيرخواه امّت و احياگر سنّت من خواهد بود، او امام شما پس از من است. پس هر كس به اين امر رضایت دهد، به همان صورتى كه از من جدا شده، مرا ملاقات خواهد نمود؛ اى ابىّ! هر كه در اين امر تغيير و تبديلى دهد، با من چون فردى عهدشكن و عصيان‌گر، و منكر نبوّتم ملاقات خواهد كرد، نه او را شفاعت كنم و نه از حوضم او را بنوشانم. پس از سخنان ابی بن کعب، گروهى از مردان انصار برخاستند و گفتند: بنشين، اى ابىّ! خدا تو را رحمت كند، هر آن‌چه شنيدى ادا نمودى و به عهد خود وفا كردى؛ در این هنگام عبدالرحمن بن عوف و ابوعبیده جراح و معاذ بن جبل ایستادند و گفتند: ای ابیّ! بنشین. درد بر تو چیره شده یا به جنون دچار شدی؟ ابیّ پاسخ داد: شما دیوانه شدید.»[8]
این احتجاج تنها یکی از مخالفت‌های زعما و بزرگان از صحابه بود، که در واقع خط بطلانی بر خلافت نامشروع حاکمان کشید.

پی‌نوشت:

[1]. الاحتجاج، طبرسی، منشورات شریف رضی، قم: ج1، ص97
[2]. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج۳، ص۳۰۲
[3]. جوامع السیرة، ابن حزم، دارالمعارف، مصر: ص277
[4]. هدی الساری، مقدمه فتح الباری، ابن حجر، دارالفکر، بیروت: ص659
[5]. مسند احمد، احمد بن حنبل، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج۵، ص۱۴۴
[6]. سنن ترمذی، ترمذی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج12، ص175
المصنف، ابی شیبه، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج7، ص495
معجم الکبیر، طبرانی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص4
الدرالمنثور، سیوطی، دارالفکر، بیروت: ج3، ص323
تفسیرروح المعانی، آلوسی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص67
تفسیرالکبیر، فخر رازی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج6، ص113
[7]. صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص208
صحیح مسلم، مسلم بن حجاج، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج7، ص119
الکامل فی التاریخ، ابن عدی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص278
[8]. مناقب الامام امیرالمؤمنین، سلیمان کوفی، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، قم: ج1، ص224، ب20، ح142

نویسنده: محمد یاسر بیانی

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.