نمی‌توانید برادری پیامبر را انکار کنید

  • 1395/08/23 - 00:21

آن‌چه که از کتب تاریخی به دست می‌آید این است که از همان دوران حیات نبی مکرم اسلام، کینه‌ها و حسادت‌ها به ساحت مقدس حضرت علی فراوان بود. مظلومیت مولی امیرالمؤمنین از زمان صدر اسلام آغاز گردید و تا کنون نیز ادامه دارد. از همان موقع بودند کسانی‌که توان پذیرش افضلیت حضرت علی(علیه السلام) را نداشتند و این امر تا زمان کنونی ادامه دارد

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آن‌چه که از کتب تاریخی به‌دست می‌آید، این است که از دیر باز و از همان دوران حیات نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، کینه‌ها و حسادت‌ها به ساحت مقدس حضرت علی (علیه السلام) فراوان بود. مظلومیت مولی امیرالمؤمنین از زمان صدر اسلام آغاز گردید و تاکنون نیز ادامه دارد. از همان موقع بودند، کسانی‌که توان پذیرش افضلیت حضرت علی (علیه السلام) را نداشتند و این امر تا زمان کنونی ادامه دارد.
ابن‌تیمیه حرانی، ادامه دهنده‌ی این تفکر به تبعیت از اسلاف اموی خود است. او با دست بردن و تحریف روایات فضائل، کینه و عناد خود را به نهایت رسانده است.
او در کتاب خود به موضوع اخوت بین رسول خدا و حضرت علی (علیهما السلام) اشاره کرده است و با ایجاد شبهه در آن، قصد دارد که از ارزش این روایت بکاهد.
وی با استناد به آیه اخوت، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون.[حجرات/۱۰] در حقیقت مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید، و از خدا پروا بدارید امید که مورد رحمت قرار گیرید.» گفته است که طبق این آیه، اخوت علی (علیه السلام) با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، دیگر فضیلتی برای او نیست. چرا که خداوند همه مؤمنین را برادر یکدیگر خوانده است. بنابراین برای اثبات افضلیت و امامت حضرت علی (علیه السلام)، نمی‌توان به احادیث اخوت استناد کرد.

برای پاسخ به ابن‌تیمیه ابتدا به روایاتی اشاره می‌کنیم که در منابع معتبر اهل سنت وجود دارد و ابن‌تیمیه نمی‌تواند آن منابع را نادیده بگیرد.
حدیث اخوت را ده‌ها نفر از علماى طراز اول اهل سنت، در کتب حدیثى و تاریخى و تفسیرى خود نقل کرده‌اند، اشخاصى هم‌چون: ترمذى،[1] نسایی،[2] ابن‌ماجه،[3] حاکم نیشابورى،[4] ابن‌کثیر،[5] و احمد بن حنبل[6] که از فحول اهل سنت هستند، آن روایات را در کتب روایى خود ثبت کرده‌اند.
در کتب روایی، روایات اخوت با چند متن مختلف موجود است، که مهم‌ترین و مشهورترین آن‌ها، این‌گونه وارد شده است: «آخى رسول الله بين أصحابه، فجاء على تدمع عيناه، فقال: يا رسول‌الله! آخيت بين أصحابك و لم تؤاخ بيني و بين أحد؟ فقال له رسول‌الله: أنت أخي في الدنيا و الآخرة.[7] قبل از هجرت پيامبر‌ اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه، برای ايجاد ألفت بين مسلمانان، بين آن‌ها عقد أخوت و برادری بست و برای اميرالمومنين (عليه السلام) برادری انتخاب نكرد، علی (علیه السلام) در حالی‌كه اشك از چشمانش سرازير بود، نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: يا رسول الله! ميان صحابه، پيمان برادری ايجاد كردی، ولی ميان من و كسی ديگر پيمان برادری ايجاد نكردی؟ حضرت فرمود: تو در اين دنيا و آخرت، برادر من هستی.»
در روایتی دیگر که از ابوبکر نقل شده است، آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «و الذي بعثني بالحق! ما أخرتك إلا لنفسي و أنت مني بمنزلة هارون من موسى، غير أنه لا نبي بعدي و أنت أخي و وارثي...[8] ای علی! به‌خدا سوگند كه من تو را برای خودم ذخيره كرده‌ام، جايگاه تو در نزد من، همانند جايگاه هارون نسبت به موسی است، جز اين‌كه پيامبری بعد از من نيست و تو برادر و وارث من هستی....»
با وجود این منابع معتبر در منظر اهل‌سنت، چگونه ابن‌تیمیه چشمان خود را بسته و این روایت در حد تواتر را نادیده می‌گیرد؟ آیا این چیزی به‌جز عناد می‌تواند باشد؟
به غیر از روایتی که بیان شد، به ابن‌تیمیه و پیروان او می‌گوییم که ایجاد اخوت میان مسلمین، آن هم به‌صورت دو به دو، غیر از عقد برادری مسلمانان، به‌صورت عموم است. عقد اخوت مورد بحث به‌خاطر اهمیتش دوبار اتفاق افتاد. یک بار در مکه و یک بار در مدینه که در هر دو بار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بین خود و حضرت علی (علیه السلام) عقد اخوت خواند.
انتخاب حضرت علی (علیه السلام) از طرف رسول خدا به‌عنوان برادر، نشان از اهمیت دادن به ایشان است و بیانگر افضلیت حضرت نسبت به بقیه صحابه است.
بنابراین با این شواهد موجود نمی‌توان به‌راحتی این فضیلت بزرگ را نادیده گرفت و منکر شد.

پی‌نوشت:

[1]. صحیح ترمذى، ترمذی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص363
[2]. سنن نسایی ، نسایی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص43
[3]. سنن ابن ماجه، ابن ماجه قزوینی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص44، ح120.
[4]. المستدرک على الصحیحین، حاکم نیشابوری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص16، ح 4289
[5]. مختصر تفسیر ابن کثیر، دارالاعلام، بیروت: ج1، ص323
[6]. مسند احمد، احمد بن حنبل، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص159
[7]. السيّرة النبويّة لابن هشام: ج2 ص150
البداية والنهاية، ابن کثیر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3 ص226 .
ينابيع المودّة، قندوزی، قندوزی، مؤسسة العلمی للمطبوعات: ص57
أنساب الأشراف، بلاذری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2 ص91
به انضمام سندهای مذکور
[8]. کتاب الثقات، إبن‌حبان، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص142
المعجم الكبير، طبراني، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص221
الدر المنثور، سيوطي، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص371 ـ
الكامل، ابن‌عدي، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص207
تاريخ مدينة دمشق، إبن‌عساكر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج21، ص415
سير أعلام النبلاء، ذهبي، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص142

نویسنده: محمد یاسر بیانی

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.