بر سر دو راهی (تواتر حدیث غدیر)

  • 1398/05/25 - 14:24
محمد بر سر دو راهی انتخاب ادامه تحصیل یا وارد شدن به بازار کار قرار گرفته بود او بعد از برخورد با شبهاتی از طرف دشمنان تشیع و ناتوانی در پاسخ به آنها مصمم به ادامه تحصیل در حوزه علمیه شد. یکی از این شبهات، شبهه جعل روایت غدیر توسط شیعیان بود. اما امام جمعه شهر آنها اثبات نمود که روایت غدیر یک روایت متواتر در کتب اهل‌سنت است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ چشم‌هایش را بسته بود. صدای آرام‌بخش موج‌هایی که آرام و یک‌نواخت پشت سر هم می‌آمدند و می‌رفتند، گوش‌هایش را نوازش می‌داد. عمیقاً به فکر فرو رفته بود. افکار مانند امواج دریا، پی در پی به ساحل ذهنش در رفت و آمد بودند. بر سر دو راهی بزرگی قرار گرفته بود.
محمد ساکن یک شهر بندریست. او در یک خانواده فقیر به‌دنیا آمده بود و با این‌که 18 بهار از عمرش را پشت‌سر گذاشته، هم‌چنان او و خانواده‌اش با فقر دست و پنجه نرم می‌کردند. محمد حالا دیپلمش را گرفته و می‌بایست برای آینده‌اش تصمیم بگیرد. او دو راه در پیش دارد؛ یا ادامه تحصیل یا وارد شدن به بازار کار. از جایش بلند شد و قدم زنان در امتداد ساحل پیش رفت. اما افکار، او را رها نمی‌کردند؛ سرش را به نشانه عجز به سمت آسمان بالا برد و زیر لب گفت: «خدایا من خودم و آینده‌ام را به دست تو می‌سپارم؛ هر جور که صلاح می‌دانی، سرنوشتم را رقم بزن. اگر دنبال تحصیل بروم، خانواده‌ام برای تامین هزینه‌ها دچار مشکل می‌شوند و اگر دنبال کار بروم از تحصیل باز می‌مانم. خدایا خودت می‌دانی که من از جهالت و بی‌سوادی متنفرم. من ازاین‌که مثل بیشتر آدم‌ها بروم دنبال دنیا و ثروت‌اندوزی ناراحتم. فکر این‌که باید روزی درس و مدرسه را ببوسم و کنار بگذارم، آزارم می‌دهد. اما در بین همه علوم به یادگیری علوم دینی علاقه‌مند شده‌ام. آقای حسینی امام جمعه شهرمان همیشه این حدیث امام صادق (علیه السلام) را نقل می‌کند که ایشان می‌فرمایند: «إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيراً، فَقَّهَهُ فِي الدّينَ.[1] خداوند اگر خیر بنده‌ای رابخواهد، او را به علم دین آشنا می‌گرداند.»
به عقیده من شایسته نیست انسان دین و مذهبی که قرار است، باعث نجاتش شود را نشناخته و تقلیدی بپذیرد. هیچ وقت یادم نمی‌رود، آن‌روزی که دوستم سوالی را از قول یکی از دوستان اهل‌تسننش مطرح کرد و من که این همه ادعا داشتم، نتوانستم جوابش را بدهم.  بله من نتوانستم از امام و مذهب خودم دفاع کنم.

چشم‌هایش را بست و خاطره آن‌روز را در ذهنش مرور کرد. به یاد آورد که چه‌طور دوستش با ناراحتی آمد، کنارش نشست و گفت: «دوستی دارم که سنی است. این دوست من برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای وهابی‌ها را زیاد تماشا می‌کند. جدیداً آن‌ها شبهه‌ای در مورد غدیر مطرح کرده‌اند. آمدم از تو بپرسم، چون من نتوانستم جوابش را بدهم.»
گفتم بگو که چیست؟ گفت: «او شنیده که یک عالم وهابی با قاطعیت تمام گفته است، احادیث غدیر که این همه شیعیان بر روی آن تاکید می‌کنند جعلی است و ساخته و پرداخته خود شیعیان هست و اهل سنت این احادیث را جایی نقل نکرده‌اند.» من چون مطالعه‌ای در این زمینه نداشتم، سرم را زیر انداختم و گفتم: «نمی‌دانم اما تا جوابش را پیدا نکنم، راحت نمی‌نشینم. چون این شبهه‌ایست که اگر بتوانند اثباتش کنند، کلی می‌توانند روی آن مانور بدهند و اساس مذهب ما را زیر سوال ببرند.  برای این‌که شیعه غدیر را یکی از مهم‌ترین دلائل اثبات حقانیت خودش می‌داند. همراه با دوستم به دفتر امام جمعه شهرمان رفتیم و بیرون از اتاق کار آقای حسینی نشستیم، تا نوبت به ملاقات ما برسد. وقتی به ما اجازه ورود دادند، سلام کردیم و آن سوال را از حاج اقا پرسیدیم. حاج آقا گفتند: «این وهابی‌ها از بیان حادثه غدیر خیلی می‌ترسند و تا آن‌جایی که در توانشان باشد، اول انکار می‌کنند و اگر نتوانستند انکارش کنند، دست به تحریفش می‌زنند. اما این‌که تبلیغ می‌کنند که این احادیث جعلیه و در کتب اهل سنت وجود ندارد، یک حرف بی‌اساسی است. چون یکی از احادیث متواتر و معروف، چه در کتب شیعه و چه در کتب اهل سنت حدیث غدیر است. عزیزانم دقت داشته باشید که 120 نفر از صحابه این حدیث را نقل کرده‌اند و در کتب معروف اهل سنت وارد شده که من به چند موردش از روی این کتابی که دارم، اشاره می‌کنم:
احمد بن حنبل (رئيس حنابله و از شخصيت‌های كم‌نظير اهل سنت) نقل می‌كند: نبی مكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) در روز غدير، 18 ذی حجه، آمد و فرمود: «أو لستم تشهدون انی أولی بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلی، قال: (فمن كنت مولاه فإن علياً مولاه).[2] آيا گواهی می‌دهيد كه من بر تمام مؤمنين از خودشان اولی هستم؟ گفتند: بله! بعد فرمود: هر كس من مولای او هستم، علی هم مولای اوست.»
در سنن نسائی (كه از صحاح سته اهل سنت است) با اين تعبير آمده كه پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) فرمود: «كأني قد دعيت فأجبت، إني قد تركت فيكم الثقلين، أحدهما أكبر من الآخر: كتاب الله و عترتي أهل بيتي، فانظروا كيف تخلفوني فيهما، فإنهما لن يتفرقا حتي يردا علي الحوض، ثم قال: إن الله مولاي و أنا ولي كل مؤمن، ثم أخذ بيد علي، فقال: من كنت وليه فهذا وليه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فقلت لزيد: سمعته من رسول الله صلي الله عليه و سلم؟ قال: (والله) ما كان في الدوحات رجل إلا رآه بعينه و سمع بأذنه.[3] پيك اجل به طرف من آمده و من به پيك أجل لبيك گفته‌ام؛ يعنی مرگ من نزديك است. من دو چيز گران‌بهاء در ميان شما می‌گذارم: كتاب خدا و عترت و اهل بيت من. ببينيد كه با آن‌ها چگونه برخورد می‌كنيد. اين دو، از همديگر، تفكيك شدنی نيستند. مردم! خدا، مولای من هست و من ولی هر مؤمنم. هر كس من ولی او هستم، اين علی هم ولی اوست.»
ببینید جالب آن‌جاست که در ادامه حديث، ابوطفيل (كه آخرين صحابه پيامبر اكرم است و حدود سال 102 يا 101 هجری از دنيا رفت) در ادامه این روایت از راوی می‌پرسد: «واقعاً اين حديث غدير را شما از پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) شنيديد؟ و او پاسخ می‌دهد: «به خدا سوگند هيچ‌كسی نبود در سرزمين غدير، جز اين‌كه پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) را ديد و اين حديث را از زبان او شنيد.»[4]
و یا این‌که شمس الدین ذهبی شافعی (متوفای 748 قمری) در تلخیص المستدرک، طرق مختلف حدیث غدیر را ذکر کرده است و بسیاری از آن‌ها را صحیح دانسته و گفته است: «صدر حدیث (من کنت مولاه) متواتر است و من به صدور آن از پیامبر (صلی الله علیه و آله) یقین دارم و جمله (اللهم وال من والاه) نیز سندش قوی است.» این سخن وی را آلوسی[5] و ابن کثیر[6] نیز نقل کرده‌اند.
فرزندانم توجه کنید که آن‌قدر این حدیث در جهان اسلام ریشه دوانده و از استحکام بالایی برخوردار است، که حتی بعضی از بزرگان وهابیت هم عاجزانه به صحت آن اعتراف کرده‌اند. به‌عنوان مثال ببینید ناصرالدین آلبانی که یکی از بزرگان علما و محدثین وهابیت است، درباره غدیر چه می‌‌گوید. ایشان شخصی هست که  وهابیون درباره او تعبیرات غلوآمیزی دارند. تعبیراتی مانند: «داناترین شخص روی زمین به سنت، محدث عصر، امام دعوت، بخاری دوران و..»  بن باز درباره او می‌گوید: «من در زیر گنبد فلک در این عصر داناتر از شیخ ناصر در علم حدیث نمی‌دانم.»
ایشان گفته است که :«هر دو بخش حدیث غدیر صحیح است، بلکه بخش اول آن متواتر است.»[7]
و همین‌طور روایت پشت روایت بود، که حاج آقا حسینی برای ما می‌خواندند و ما از شنیدنشان به وجد می‌آمدیم. درست است که حاج آقا بسیار علمی و مستند و بالاتر از سطح سواد ما پاسخ این سوال ما را دادند، اما پاسخ‌های ایشان مانند آبی بود، که بر روی آتش ریخته می‌شد و حرارت قلب و تعصب درونی ما که با شنیدن این شبهه مشتعل شده بود را سرد کرد و ما را به آرامش درونی رساند، و فردای آن‌روز دوستم با دست پر به دیدن دوست سنی خودش رفت و پاسخ‌های قانع کننده‌ای به او تحویل داد.
این‌جا بود که علاقه من به فراگیری علم دین و اعتقادات مذهبم، بیشتر از گذشته شد و باعث شد که جرقه‌ای در دل من برای ادامه تحصیل، آن هم در تحصیل علوم دینی زده شود.

پی‌نوشت:

[1]. الكافی، کلینی، اسلامیه، تهران ج ۲ ص ۱۳۰
[2]. مسند احمد، دارصادر، بیروت لبنان، ج4، ص372
[3]. السنن الكبري للنسائي، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج5، ص45
[4]. همان
[5]. روح المعانی، آلوسی، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج6 ص195
[6]. البدایة والنهایة، ابن کثیر، دارالفکر، بیروت، ج5 ص228،حوادث سال 10ق
[7]. سلسله الأحادیث الصحیحه مکتبه المعارف لنشر و التوزیع، الریاض، ج6 ص1202 حدیث2982

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.