منشور حقوق بشر ؟ یا منشور حقوق کاهنان معبد مردوک ؟!

  • 1395/08/09 - 14:51
در منشور منسوب به کورش هخامنشی، وی بارها از مردوک خدایِ خدایان ساختگی و دروغین مردم بابیلون (بابِل) نام برده و او را ستوده است. کوروش مردوک را پادشاه آسمان و زمین معرفی می‌کند، او را ناظر بر خود می‌داند، می‌گوید از اینکه برخی از مردم بابیلون خدایانی دیگر را پرستش می‌کنند خشمگین است. کورش می‌گوید که این پادشاهی هدیه ای از جانب مردوک است و مردوک از او راضی است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در روز 7 آبان 1395 (روزی که روز کورش -و حتی روز جهانی کورش- نامیده می‌شود)،[1] جمعیتی چند هزار نفری دور مقبره‌ای سنگی جمع شدند. عده‌ای سجده می‌کردند و عده‌ای به شعارهای نژادپرستانه علیه دیگر اقوام -از جمله عرب‌ها- می‌پرداختند. برخی نیز رفتار زشتی از خود بروز ندادند. در میان افراد مختلفی که در محوطه پاسارگاد جمع شده بودند، شخصی توجه مرا به خود جلب کرد. فردی میانسال (و تا حدی کهنسال)، که به رسم این روز، معرکه گرفته و عده‌ای را گرد خود جمع کرده بود و با شعارهایی عجیب، رسماً ملت را سر کار گذاشته بود! در حالیکه آن جمعیت، از این سخنان خلاف واقع سرِ ذوق آمده بودند و اینگونه بر ما روشن شد که این جماعت، دروغ‌های شیرین را بیشتر از حقایق تلخ دوست می‌دارند... بگذریم! در کنار جمعیت ایستادم... پیرمرد با تمام قدرت، این صدای مستهجن و زشت را از خود بیرون داد: «کورش صاحب اولین منشور حقوق بشر در جهان است!» ناگهان دیدم که برخی بابت این دروغ، به تشویق این پیرمرد پرداختند و با کف و سوت و صداهای عجیب و غریبی که از دل جمعیت خارج می‌شد، سخن او را تصدیق کردند! اینجانب (نگارنده) به خود حق می‌دهم که قلم دست بگیرم و چند کلامی از جنس عقل و منطق پیرامون سخنانِ سخیف آن شخص بنویسم.

مقدمه

اگر جار و جنجال و غوغا و هیاهو و عربده‌کشی و فحاشی را معیار حقیقت بدانیم، پس ما دستمان خالی است. لذا میدانِ حقیقت (آن هم این نوع حقیقت) را به عزیزانی که اهل آنند واگذار می‌کنیم. اما اگر استناد و استدلال منطقی را معیار بدانیم، پس ما مُجاز به سخن گفتن هستیم. از همین روی، ترجمه رسمی منشور کورش کبیر (Cyrus Cylinder) که توسط موزه بریتانیا (British Museum) ارائه شده را ملاک قرار می‌دهیم.[2] تا ببینیم که آیا این منشور، واقعاً منشورِ حقوق بشر (human rights / droits de l'homme) است یا خیر؟ و اگر منشور حقوق بشر نیست، پس منشور چیست؟!

کدام حقوق ؟!

اگر منشور کورش را بخوانیم، در آن عباراتی را خواهیم یافت که نشان می‌دهد تبلیغات رسانه‌های صهیونیستی در تعریف و تمجید از منشور کورش، فریبکارانه است. مثلاً به این عبارات توجه کنید:
- «[آن هنگام که................ مردو]ک، پادشاه همه آسمان‌ها و زمین، کسی که...... ،... که با... یش سرزمین‌های دشمنانش (؟) را لگدکوب می‌کند». [منشور کورش کبیر، ترجمه فارسی از متن اصلی بابِلی: پروفسور شاهرخ رزمجو، بخش خاورمیانه موزه بریتانیا، بند 1]
- «او (=مردوک) سرزمین گوتی (و) همه سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (=کورش) به کرنش درآورد». [منشور کورش، همان، بند 13.]
- «همه مردم تینتیر (=بابل)، تمامی سرزمین‌های سومر و اَکد، بزرگان و فرمانداران در برابرش کرنش کردند (و) بر پاهایش بوسه زدند، از پادشاهی او شادمان گشتند (و) چهره‌هایشان درخشان شد.» [منشور کورش، همان، بند 18.]
- «از هر گوشه (جهان)، از دریای با? تا دریای پایین، آنانکه در سرزمین‌های دور دست می زیند،(و) همه شاهان سرزمین اَمورو که در چادرها زندگی می‌کنند، همه آنان، باج سنگینشان را به شواَنّه (بابل) آوردند و بر پاهایم بوسه زدند.» [منشور کورش، همان، بند 29-30.]
این بندها از منشور کورش کبیر است. او در این منشور، از اینکه سرزمین‌های دشمن لگدکوب شده ابراز خوشحالی می‌کند. منشور می‌گوید که سربازان ماد در برابر پاهای کورش به زمین افتادند و کُرنش کردند. حتی می‌گوید که مردم سرزمین‌های تحت اشغال هخامنشیان، بر پاهای کورش بوسه زدند! و برای کورش باج سنگینی آوردند! آیا این حقوق بشر است؟ یا سیستم ارباب و رعیت؟! آیا اینکه کورش از این امر –که مردم پاهای او را می‌بوسند- خوشحال است و ابراز «کِیف» می‌کند، نشان از حق و حقوق بشریت است؟؟ یا نشان از تکبر کورش هخامنشی؟! به قول ماتیاس شوتلتز: Bei den Vereinten Nationen in New York liegt - feierlich unter Glas - eine 2500 Jahre alte Keilschrift, verehrt als "antike Deklaration der Menschenrechte". Nun zeigt sich: Der Text stammt von einem antiken Despoten, der seine Gegner foltern ließ. ترجمه: «در سازمان ملل متحـد در نيــويورک در ويترينی شيشـه‌ای لوحی 2500 ساله با خط ميخــــی مشهور به منشور باستانی حقوق بشر وجود دارد که به آن احترام گذاشته می‌شد. اکنون آشکار شده است که اين لوح را يک ديکتاتور باستانی نوشته که مخالفان خود را شکنجه می‌کرد!» در ادامه آمده است: Es sieht so aus, als seien die Vereinten Nationen auf einen Schwindel hereingefallen. Anders als vom Schah behauptet, sei der Keilschrift-Erlass "Propaganda", erklärt der Kieler Altorientalist Josef Wiesehöfer: "Dass Kyros Menschenrechtsideen in Umlauf brachte, ist Nonsens." ترجمه: «به نظر می رسد که سازمان ملل، متحد قربانی يک حقه بازی شده است. بر خلاف ادعای شاه ايران، جوزف ويزهوفر شرق شناس پرسابقه می‌گويد که اين لوح خط ميخی بيش از يک پروپاگاندا (دروغ تبليغاتی) نيست. او ميگويد: اين که نخستين بار کوروش انديشه‌های حقوق بشر را طرح کرده باشد، سخنی پوچ است». حتی در ادامه می‌گوید: Ein Gewaltherrscher wie andere auch. ترجمه: «كورش هخامنشی، پادشاهي مستبد مانند ديگر شاهان بود.» و می‌نویسد: Pragmatiker mit Zuckerbrot und Peitsche, aber kein Humanist. ترجمه: «كورش، يک عملگرا (مصلحت‌انديش) با سياست چماق و هويج بود، نه يک بشردوست!» در ادامه می‌گوید: «او انسان‌گرا (اومانيست) نبود. البته برخی از هلنی‌ها از اين سردار پيروز خوششان می‌آمد. هرودوت و ايشولوس که هر دو در سال‌های بعد می زيستند، اين رهبر شرقی را به عنوان بخشنده و مهربان می‌ستودند. در کتاب مقدس نيز او قديس نام برده می‌شود چون او گويا به يهوديان اسير اجازه داده است که به اسراييل بازگردند. اما تاريخ شناسان مدرن گزارش‌های اين گونه را به عنوان تملق و چاپلوسی افشا ساخته‌اند... ويزهوفر می‌گويد: در دوران باستان يک تصویر درخشان از کوروش ساخته شد. اما در حقيقت او يک حاکم خشن چون ديگران بوده است. ارتش او مناطق مسکونی و مکان‌های مقدس را غارت می‌کرد و اشراف را به اسارت می‌برد. اين که او را بنيانگذار حقوق بشر جا بزنند، تنها می‌توانست به فکر شاه سابق ایران برسد که خود در دهه 60 ميلادی دچار دشواری بود و ساواک، پليس مخفی او، وحشيانه شکنجه می‌کرد... کوروش آزادی همه هموطنان خود که در جنگ های پیشین به اسارت گرفته شده بودند را خواستار شد. او همچنین تندیس‌های خدایان را که دزدیده شده بودند را بازپس گرفت. این بخش‌ها بودند که از سوی شاه به گونه ای دیگر به عنوان رد عمومی برده‌داری تفسیر شدند. اما در حقیقت کوروش تنها زنجیرهای هم‌وطنان خود را گشوده بود. روحانیون برای این خدمت خیانتکارانه پول و زمین دریافت کردند. در پاسخ آنها کوروش را کبیر و عادل و به عنوان کسی که همه جهان را از نیاز و دشواری رها می‌سازد، خواندند!!! تنها پس از آن که همه چیز روشن گشته بود، کوروش خود وارد شهر شد. آن گونه که در سطر 19 نوشته شده است، مردم اجازه یافتند که پای او را ببوسند. در این لوح به خط میخی هیچ چیز در باره رفرم‌های عمومی، اخلاقی یا توصیه‌های بشـردوستانه وجود ندارد. هانس پيتر شاودیـگ اين استوانه را "یک قطعه درخشـان پروپاگاندا Ein Brillantes Stück Propagand می‌نامد. اما این شایعه و صفت «فرمانروای صلح طلب» به برکت کاهنان فریبکار ایجاد شد و اکنون پس از ستایش از سوی سازمان ملل متحد این حباب کماکان بزرگتر می‌شود.»[3]

فتح صلح آمیز بابل ؟! نشانی از حقوق بشر ؟

در بند 16 منشور کورش، ادعا شده که بابِل بدون خشونت فتح شد. لیکن اولاً ما معتقد نیستیم که فتح بابیلون صلح آمیز بوده است. شخصی را در نظر بگیرید که با فریبکاری به منزل شما میآید و پس از ورود، منزل شما را ملک خود می‌نامد. این شخص نمی‌تواند ادعا کند که «من این خانه را با صلح فتح کردم، چون از هیچ اسلحه‌ای استفاده نکردم و هیچ خونی ریخته نشد!» این ادع درست نیست. این فتح (یا بهتر است بگوییم این غصب) صلح آمیز نبود. بلکه فریبکارانه بود. نوشته نشریه اشپیگل آلمان را بخوانیم که مطابق نظر مورخین سخن گفته: «شاه (محمدرضا شاه) تلاش داشت که خود را به گذشتگان باستانی بچسباند، آن گونه که مثلاً کوروش در آن زمان پدر ملت بود، من نیز امروز هستم. شاه ادعا می‌کند که تاریخ پادشاهی ما با بیانیه مشهور کوروش آغاز می‌شود و این یکی از درخشانی‌ترین سندهایی است که در باره روح آزادی و برابری در تاریخ بشری یافت می‌شود. (این ادعای محمدرضا شاه بود) اما حقیقت این است که این لوح گلی یک خیانت سیاسی فرومایه را جاودانه ساخته است. آن زمانی که این نوشته در سال 539 پیش از میلاد تدوین می‌شد، کوروش درگیر دراماتیک‌ترین بخش زندگی خود بود. او جرأت آن را یافته بود که بر امپراطوری جدید بابل، رقیب نیرومند برای تسلط بر خاورمیانه، حمله برد. گستره این دولت تا فلسطین بود و مرکز آن بابل باشکوه بود با برج 91 متری، که تاج آن بود و مرکز دانش و هنر. افزون بر آن این سرزمین پر از سلاح نیز بود. با این وجود این پارسی جرات حمله را یافت. نیروهای او مسیر دجله را پیمودند و نخست اوپیس Opis را تسخیر کرده و تمام اسیران را کشتند. سپس به سوی بابل سرازیر شدند. آنجا نبونید، پادشاه پیر 80 ساله پشت دیوار 18 کیلومتری دور شهر سنگر گرفته بود. در همین زمان كاهنان معبد مردوک در بابل طرح خیانت به سرزمین خود را می‌ریزند. آنها از این که نبونید (پادشاه بابل) قدرت كاهنان را محدود ساخته بود، عصبانی بودند، به گونه ای نهانی دروازه‌های شهر را گشودند و نمایندگان پارسیان دشمن را به شهر راه دادند. نبونید به تبعید فرستاده شد و پسرش کشته شد. درحقیقت، کورش با فریب، و تطمیع کاهنان معبد مردوک (و خیانت گوبریاس که فرمانده لشکر بابیلون بود و به خاطر پول به کورش پیوسته بود) توانست بابِل را فتح کند.[4]

کورش کبیر و لغو برده داری ؟

برخی مدعی هستند که در منشور کورش کبیر برده داری لغو شده است و از این بابت، منشور او منشور حقوق بشر است... لیکن ما پیش‌تر در این باره به تفصیل سخن گفتیم، که در هیچ بخشی از منشور کورش، برده‌داری لغو نشده است. بلکه کورش تنها زنجیر اسارت را از هم‌وطنان خود و یهودیان برداشت. از حیث تاریخی کاملا روشن است که برده‌داری هم در زمان کورش و هم در زمان جانشینان او امری رایج بود. کتیبه‌ها و اسناد متعدد تاریخی این را اثبات می‌کنند.[5]

منشور حقوق بشر ؟ یا منشور حقوق بت‌ها ؟!

در منشور منسوب به کورش هخامنشی، وی بارها از مردوک خدایِ خدایان ساختگی و دروغین مردم بابیلون (بابِل) نام برده و او را ستوده است. کوروش مردوک را پادشاه آسمان و زمین معرفی می‌کند، او را ناظر بر خود می‌داند، می‌گوید از اینکه برخی از مردم بابیلون خدایانی دیگر را پرستش می‌کنند خشمگین است. کورش می‌گوید که این پادشاهی هدیه ای از جانب مردوک است و مردوک از او راضی است. وی می‌گوید که همواره به دنبال پرستش و نیایش مردوک بوده؛ خود را برگزیده وی می‌داند. مردوک به او پیروزی عطا کرد. کوروش وی را سرور بزرگ خود معرفی می کند. مردوک به کوروش برکت می دهد و کوروش از او بسیار می ترسد. در این منشور بیش از 10 مرتبه از مردوک یاد شده و دیگر بت‌ها نیز مورد تکریم قرار گرفته اند. حتی می‌گوید بت‌هایی که در زمان حکومت بابِل، مورد بی‌احترامی قرار گرفته بودند، امروز توسط من (کورش هخامنشی) به جایگاه خود برگشته و دوباره صاحب ارج و احترام گشته‌اند![6]

بر اساس آنچه گفته شد، منشور کورش، پیش از آنکه منشور حقوق بشر نامیده شود، باید منشور حقوق بت‌ها نامیده شود

پی‌نوشت:

[1]. بنگرید به مقالات پیرامون 7 آبان
[2]. ترجمه رسمی منشور کورش کبیر (Cyrus Cylinder) در موزه بریتانیا (British Museum)، کلیک کنید...
[3]. بنگرید به «فرمانروای دروغین صلح»
[4]. در زمینه خیانت و فریبکاری کاهنان به مقاله «فرمانروای دروغین صلح» مراجعه کنید. همچنین پیرامون قتل عام مردم اوپیس (که منطقه‌‍‌ای نزدیک بابِل بود) بنگرید به: «كورش كبير و اوپيس»
پیرامون خیانت گوبریاس نیز بنگرید به والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران: نشر ماهی، 1392، ص 104.
[5]. بنگرید به «آیا کورش برده داری را لغو کرد؟» و «برده‌داری در عصر هخامنشیان»
[6]. بنگرید به «کورش هخامنشی و پرستش مردوک»

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.