سه گانه‌ای كه پرده از سوابق صادق هدايت برمی‌دارد

  • 1395/07/03 - 09:58
اگر به او هم مثل نویسنده‌ای که در زمان خودش قابل توجه بود نگاه می‌شد، اگر بعضی اندیشه‌ها مثل "نیست انگاری" در آثار هدایت تبلیغ نمی‌شد و اگر رادیوی استعمارگر پیر سعی نمی‌کرد بعد از گذشت حدود 50 سال از مرگش او را دوباره احیاء کند، ما هرگز وارد این مقوله نمی‌شدیم، زیرا ارزش این کار را نداشت. وقت و زمانی که می‌تواند باعث تولید آثار خلاقه شود، حیف است صرف اینگونه کارها گردد.

«اگر به او هم مثل نویسنده‌ای که در زمان خودش قابل توجه بود نگاه می‌شد، اگر بعضی اندیشه‌ها مثل "نیست انگاری" در آثار هدایت تبلیغ نمی‌شد و اگر رادیوی استعمارگر پیر سعی نمی‌کرد بعد از گذشت حدود 50 سال از مرگش او را دوباره احیاء کند، ما هرگز وارد این مقوله نمی‌شدیم، زیرا ارزش این کار را نداشت. وقت و زمانی که می‌تواند باعث تولید آثار خلاقه شود، حیف است صرف اینگونه کارها گردد.»

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب، به نقل از رجانیوز، اين جملات را محمدرضا سرشار گفته و حالا حكايت ما هم چنين چيزی است. نه تنها صادق هدايت كه سردمداران جريان حامی او هم چندان وزنی ندارند كه بخواهند وقت و انرژی جبهه فرهنگی انقلاب را بگيرند اما چه كنيم كه هنوز هستند افرادی كه از اين نويسنده غرب پرست و هتاك تمجيد می‌كنند و متاسفانه برخی هم تحت تاثير آنها قرار می‌گيرند. البته برخی از اين افراد بعد از اقدام غيرتمندانه سيد علی موسوی گرمارودی در لعن كردن هدايت بخاطر توهين‌هايش به ائمه اطهار(ع)، تاختن بر اين شاعر متعهد را هم چاشنی تعريف و تمجيدشان از هدايت كرده‌اند.

سوابق هدايت در دين ستیزی و ايرانی گريزی به حدی است كه می‌توان به اندازه چندين كتاب از آنها شاهد آورد و آنها را به عنوان گواهی از نحوه تفكرات او به مخاطبان ارائه كرد. در اين زمينه سه كتاب به قلم محمدرضا سرشار منتشر شده است كه خواندن حتی يكی از آنها می‌تواند آبی را كه سينه‌چاكان هدايت گل‌آلود كرده‌اند برای هر ايرانی منصفی شفاف و زلال كند. «راز شهرت صادق هدايت»، «حقيقت بوف كور» و «داش آكل؛ حواشی و تبعات» اين سه كتاب است. اين سه كتاب را كانون انديشه جوان منتشر كرده است.

محمدرضا سرشار انگيزه‌ای را كه باعث شد تا «راز شهرت...» نوشته شود اينچنين شرح داده است: «سال 1383، از طرف رادیو BBC بعنوان صدمین سال تولد صادق هدایت اعلام شد. به دنبال آن در داخل کشور، جریان وسیعی از اهل قلم شبه روشنفکر، به این موضوع پرداخته و مقدمات برگزاری هر چه با شکوه‌تر این مراسم را آماده کردند.  در این سال شاید ده‌ها میلیون کلمه درباره صادق هدایت به صورت کتاب، مطالبی در نشریات و یا گفتگو در رادیو BBC و... منتشر شد.» اين هياهوی رسانه‌ای برای زنده كردن دوباره آثار هدايت باعث شد تا گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دست به كار شود و چهره واقعی او را به علاقه‌مندان ادبيات نشان دهد. این کتاب مقدمه مفصلی دارد که بیان می‌کند، چگونه ناگهان، یک نفر در کشوری چهره شده و به سرعت شهرتش جهانی می‌شود و اینکه با چه اهدافی این جریان به وجود می‌آید.

وای به حال مملكتی كه من بزرگ‌ترین نویسنده‌اش باشم!

سرشار درباره محتوای كتاب هم مي‌گويد: «در نگارش این کتاب سعی کردم حتی المقدور نظراتی را که راجع به صادق هدایت مطرح می‌کردم، از نظرات دوستان، دوستداران و پیروان او باشد. بیش از 80 درصد نظرات ارائه شده در این اثر، نقل قول‌های افرادی از این طیف است و به ندرت مطلبی از خود یا از گفته‌های کسانی که مخالف صادق هدایت هستند اضافه نمودم‌.» برای مثال يكی از همين افراد به نام ش. پرتو (با نام واقعی علی شیرازپور) که از دوستان صمیمی صادق هدایت بود، می‌گويد: «وقتی خواستم به محل مأموریت خود (سفارت ایران در هند) بروم، به خانه هدایت رفتم. خانواده هدایت كه از دست صادق ذله شده بودند، از من كمك خواستند، تا لااقل برای مدتی، از شرش خلاص شوند. من با صادق دوست بودم و با خانواده‌اش هم روابطی داشتم. به او پیشنهاد كردم با من به هند بیاید. با خوشحالی پذیرفت. با هم به بمبئی رفتیم. به او جا و مكان دادم. ماشین تحریر قراضه‌ای به او دادم تا سرش گرم شود؛ و «بوف كور» - آن اثر منحط‌ - را بتواند پلی‌كپی كند. من بودم كه دست صادق، این پسر لوس و ننر را گرفتم تا هند را ببیند و كار جفنگ بنویسد. حالا شما جوان‌ها، هی مشغول او شده‌اید، درباره‌اش مقاله و كتاب می‌نویسید كه چه بشود؟ ادبیات كه این مزخرفات نیست!»[1] البته نه تنها نظرات دوستان و هواداران هدايت كه حتی نظرات خود او درباره خويش هم به خوبی معرف شخصيت اوست، مانند جايی كه می‌گويد: «وای به حال مملكتی كه من بزرگ‌ترین نویسنده‌اش باشم!»[2]پ

بی‌شرف‌ها، دزدها، ازاذل؛ دوستتان دارم!

در «راز شهرت...» خواننده به مواردی برخورد می‌كند كه می‌تواند موجب شگفتی او شود. اعترافات دوستان و دلبستگان هدايت درباره بی‌علاقه بودن اهالی ادبيات به داستان‌های او و نحوه مطرح شدن ناگهانی‌اش يكی از اين موارد است. يكی ديگر هم خاطراتی است كه همين رفيقان گرمابه و گلستان هدايت درباره غربزدگی و بيزاری افراطي او از وطن و هموطنانش نقل می‌كنند، تا جايی كه یکی از دوستان فرانسوی او نقل می‌كند كه «در آخرین سفری که به پاریس داشت سنگفرش‌های پاریس را بوسید». داستان‌ها و مصاحبه‌های او هم نشان می‌دهد که کاملاً از کشور خود و اصلاً از خاک این سرزمین بیزار بود، نه از رژیمی که بر این کشور حکومت می‌کرد. ضمن اینکه در برخی آثار هدایت مشخصاً گرایش طبقاتی اشرافی وجود دارد. و اين حال روز كسی است كه اين روزها سعی می‌كنند او را يك وطن‌پرست و عاشق دلباخته مردم ايران نشان دهند. حتی مصطفی فرزانه يكی از دوستان او دراين باره از قول هدايت نوشته است: «می‌خواهم هفتاد سال سیاه چیز ننویسم. مرده شور ببرند! عقم می‌نشیند كه دست به قلم ببرم، به زبان این ر‌َج‍ّاله‌ها چیز بنویسم... یك مشت بی‌شرف!... یك خط هم نباید بماند... تازه داشتم بلد می‌شدم. اول كارم بود. اما این اراذل‌ لیاقت ندارند كه كسی برایشان كاری بكند! یك مشت دزد قالتاق ...» اينها عباراتي است كه هدايت وطن پرست و مردم دوست درباره مردم كشورش به كار برده است! جالب است كه برخی افراد لعنت كردن را غير مودبانه و دور از ساحت هنر ميدانند هرچند اگر لعنت شونده اهانت‌های بی‌شرمانه‌ای به اهل بيت(ع) كرده باشد. اما اينها تنها بخش كوچكی از ادبيات مودبانه هدايت است. هتاكی‌های بی‌شرمانه صادق هدايت به مقدسات مردم ايران و توهين‌های آشكار او به خدا، اسلام و ائمه اطهار، يكی ديگر از بخش‌های اين كتاب است و نمونه‌های محدودی كه سرشار از آثار او نقل می‌كند عرق شرم را بر پيشانی مخاطب مسلمان می‌نشاند و ناخودآگاه لعن بر صادق هدايت را بر زبان او جاری می‌كند.

مسأله دیگری که وجود دارد اینست که صادق هدایت کاملا ًاز زنان ایرانی متنفر بود و با تعابیر سخیفی از آنها در آثار و گفته‌هایش یاد می کند. در عین حال سخت شیفته زنان فرنگی بود به طوری که در داستان "عروسک چینی"، قهرمان داستان از یک کشور اروپایی، مانکنی (مجسه بدل زن اروپایی) را به ایران می‌آورد و در اتاقش با او عشق‌بازی می کند در حالیکه که به نامزد ایرانی خود توجهی ندارد! اما به غير از «راز شهرت...» كه زندگی و آثار و تفكرات هدايت را به صورت كلی بررسی كرده است، دو كتاب «حقيقت بوف كور» و «داش آكل...» هم گزينه‌های خيلی خوبی برای مطالعه هستند؛ كتاب‌هايی كه دو كتاب معروف هدايت را بررسی كرده و در كنار نقد محتوايی و ريشه‌يابی افكار او، ضعف و قوت اين نويسنده در فن داستان‌نويسی را هم مورد بررسی قرار داده است.

مطالعه اين سه گانه خواننده را به خوبی با زوايای پيدا و پنهان تفكرات، آثار و زندگی اين نويسنده نيست‌انگار و غربگرا آشنا می‌كند؛ و علاوه بر آن –و شايد مهمتر از آن- مطالعه اين كتا‌ب‌ها پرده از روش و منش جريان شبه روشنفكر فرهنگی بر‌می‌دارد. جريانی كه حاضر است زير علم افرادی مانند صادق هدايت سينه بزند و برای امثال او گريبان چاك دهد. شناخت صادق هدايت به خوبی نشان می‌دهد كه سينه‌چاكان او تا چه حد به معيارهايی مانند ادب، ميهن دوستی، عشق به مردم و... كه خود مدعی آن هستند پايبندند.

و البته خواندن اين كتابها به خوبی نشان می‌دهد كه شخصيتی مانند صادق هدايت آيا سزاواز لعن و نفرين هست يا نه؟!

پی‌نوشت:

[1]. اسماعیل جمشیدی، خودكشی صادق هدایت، تهران: انتشارات زرین، 1376، ص 85.
[2]. مصطفی فرزانه، آشنایی با صادق هدایت؛ تهران: نشر مركز، 1372، ص 136.

بازنشر

دیدگاه‌ها

اصلا آقای محمدرضا سرشار کی هستند که جرئت نقد صادق هدایت را به خود داده اند....اینگونه افراد به دنبال فرصتی هستند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند و اسم و رسمی برای خود دست و پا کنند

اقای تخلص (تار) تو اصلا کی هستی که جرئت نقد محمدرضا سرشار رو به خودت دادی... افرادی مثل تو به دنبال فرصتی هستن تا از آب گل آلود ماهی بگیرن و اسم و رسمی برای خود دست و پا کنن. هر وقت جزو "عدد"ها به حساب اومدی بیا و محمدرضا سرشار رو نقد کن

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.