ترک واجبات نشانه وصول صوفیه

  • 1395/06/19 - 10:46
احکام شرعی در جهت رشد و تعالی فردی و اجتماعی بشر و وصول به حق و قرب الی الله، صادر شده است. لذا کم و زیاد کردن دستورات شرعی همچون عدم وجوب صلاه در مراحل سلوکی توسط فرقه صوفیه مخالفت با حکمت الهی و عصمت انبیاء و موجب خروج از ولایت الله و دخول در ولایت شیطان است!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دین اسلام مجموعه‌ای از فرامین و باید و نبایدهایی است که از طریق وحی به انبیاء الهی ابلاغ گردیده است. این مجموعه از بایدها و نبایدهای شرعی را در فقه به «احکام خمسه» که همان «حلال، حرام، مستحب، مکروه، مباح» تقسیم بندی کرده‌اند. در مجامع روایی شیعه، برای هر یک از دستورات الهی حکمت و فلسفه‌ای نهفته است که ریشه در اراده حضرت حق دارد و مخالفت و عدم اعتقاد به آنها مصداق شرک و کفربالله است. پس بر هر صاحب عقل و شریعتی روشن است که احکام خمسه و واجبات الهی غیر قابل انکاربوده واعتقاد و تعبد نسبت به آنها از ضروریات اسلام است. با این  مقدمه در می‌یابیم که مخالفت با احکام و شریعت اسلام خلاف مسلمانی و خروج از دین است که اگر کسی عامدا و اختیارا آنها را انکار کند، اصل ارسال رسل و خاتمیت و عصمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) را منکر شده و کفرش بلاشک اثبات می‌گردد «وَ لا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ‏ يُذْكَرِ اسْمُ‏ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ[انفال، 121] و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده نخوريد و اين كار گناه است و شياطين به دوستان خود مطالبى مخفيانه إلقاء می‌کنند تا با شما به مجادله برخيزند و اگر از آنها اطاعت كنيد شما هم مشرك خواهيد بود.» صاحب تفسیر کاشف، در تفسیر این آیه شریفه اعتقاد دارد که مخالفت با حکم الهی از مصادیق شرک بالله است.[1]
حال که مساله مخالفت با احکام و شریعت و حکم آن روشن شد به تحلیل اعتقادات فرقه صوفیه می‌پردازیم و مستندات ایشان را در باور به ترک شریعت در مراحلی از سلوک صوفیانه به تصویر می‌کشیم.
از افراد سرشناس و مورد احترام فرقه صوفیه که در مخالفت با اهل بیت(علیهم السلام) شهرتی تاریخی داشته و دارای اعتقادات انحرافی بودند و به شکل آشکار و نهانی به مخالفت با احکام نورانی اسلام دست میزدند؛ می‌توان سران و اقطاب گذشته آنها را نام برد. افرادی همچون سفیان ثوری، حسن بصری، حلاج و بسیاری دیگر از اقطاب تصوف که در مخالفت با شریعت سرآمد زمان خود بوده و حتی حکم به ارتداد و شرک آنها داده شده است. لاهیجی که از نویسندگان و برجستگان صوفیه محسوب می شود درکتابش این چنین آورده «چون ولی به مقام ولایت که مرتبه فناء بالله است رسیده و تعین وی که مستلزم تبعیت و عبودیت بود درتجلی احدی محو و مستهلک شد، مادام که در آن سکر و استتغراق باشد به اتفاق همه، تابعیت و عبودیت به حسب ظاهر از او مرتفع است».[2] و این سخن شارح گلشن راز، از مصادیق بارز مخالفت با اسلام و «حکم و باور به اسقاط تکالیف شرعی و همان تغییر در حلال وحرام الهی» است. درحالیکه در روایت شریفی از امام صادق (علیه السلام) اینگونه نقل شده: «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، لَا يَكُونُ غَيْرُهُ وَ لَا يَجِي‏ءُ غَيْرُهُ، الْحَدِيثَ.»[2]  زراره از امام صادق (علیه السلام) در مورد حلال  و حرام سوال کردم و ایشان فرمودند: «حلال محمد(صلی الله علیه و آله) حلال است تا روز قیامت، و حرامش حرام است تا روز قیامت».
سوال مهم و تکراری و بدون جواب از صوفیه این است که آیا اعتقاد به جواز اسقاط احکام و واجبات الهی همچون صلاة و خمس و حکم به عشریه و ... از مصادیق به هم زدن قانون الهی نیست؟! قانونی که دایره حلال و حرام‌ها را مشخص نموده و جواز اسقاط تکلیف را برای احدی حتی نبی مکرم و اهل بیت ایشان(علیهم السلام) قائل نشده است. آیا حکم اسقاط نماز از به اصطلاح سالکین بیچاره و مشغول الذمه نمودن آنها نسبت به واجبات و تکالیف الهی، دهن کجی به وحی و شریعت و احکام مترقی اسلام وخیانت به مریدان ساده دل نیست؟! با کمی مطالعه هر صوفی طالب حقیقتی  در خواهد یافت که اقامه صلاه امر تعطیل پذیری نیست!
حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) و اصحابشان  در آخرین فرصتی که در شب عاشورا به آنها داده شد، مشغول به نماز و عبادت شدند، چنانکه با مشاهده مناجاتشان عده‌ای از لشکرعمر بن سعد (لعنة الله علیه) توبه کرده و به حضرت پیوستند. کدام صوفی به وصال رسیده و تارک الصلاه می تواند نماز حضرت را در ظهر عاشورا انکار کند؟!
با این تحلیل فوق، دو وجه پیدا می کند؛ یا باید از حضرات معصومین (علیهم السلام) که امامان عارفانند، اطاعت کرد و همانند ایشان به تکالیف شرعی بی‌کم و کاست تا آخرین لحظه عمر عمل نمود چنانچه در زیارت حسین بن علی(علیه السلام) خطاب به ایشان عرضه میداریم «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ‏ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اتَّبَعْتَ الرَّسُول»[3] من شهادت می دهم که شما نماز را بپا داشته و زکات داده و امر به معروف ونهی از منکر کرده و از رسول الله پیروی نمودید. با این تفسیر یا باید از سران صوفیه اطاعت کرد که حلال و حرام الهی را در جهت مقاصد دنیوی خود کم و زیاد کرده و حکم به اسقاط تکالیف الهی همچون نماز و خمس و ...  برای به اصطلاح واصلان طریق حقیقت می دهند! یا از شارع مقدس که از سرچشمه وحی سیراب گشته و ابلاغ دستورات الهی نموده است!
 در نهایت برهرصاحب اندیشه و تعقلی کاملا روشن است که هیچ کس با مخالفت دستورات الهی و پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) و حضرات معصومین(علیهم السلام)  و به صرف محبت لسانی و مخالفت عملی و اعتقادی به رضوان الهی و صراط الهی هدایت نخواهد شد.

پی‌نوشت:
[1]. مغنیه محمد جواد، تفسیرالکاشف، دارالکتاب الاسلامی، ج 3، ص 256
[2]. لاهیجی محمد بن یحیی، مفاتیح الاعجازفی شرح گلشن راز، چاپ سنگی تهران، ص 284
[3]. حرعاملی، محمدبن حسن، الفصول المهمه فی اصول الائمه، موسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)، 1376ش، ج 1،ص 643
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، دارلکتب اسلامیه، 1407ه ق، ج 4، ص 574.

تولیدی

دیدگاه‌ها

مطلب شما در کانال نقد تصوف منتشر گردید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.