شهود نور سیاه، رحمانی یا شیطانی

  • 1395/06/04 - 23:38
برخی از صوفیه ادعا می‌کنند که در مرتبه‌ی فناء فی‌الله نور خاصی با نام "نور سیاه" را مشاهده می‌کنند. اما حقیقت نور سیاه چیست که با رؤیت آن، ادعای رسیدن به بالاترین درجات عرفانی را دارند ؟! آیا این نور، تجلی صفاتی یا نور ذات خداست؟ خیر. حقیقت این است که این نور سیاه، از ابلیس است و نشانه‌ی گمراهی و چرخش مدعیان در ظلمات است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قلب سالک حقیقی در مسیر عرفان و شناخت حی لایزال، مرکز وصول و ورود حالات خاص عرفانی است که این حالات بر اساس یک دسته بندی اصطلاحی رایج در این علم، به سه گروه تقسیم می‌شوند. رتبه و مرحله‌ی اول "لوایح" است و توضیحی که برای آن ارائه شده می‌گوید که اگر برق حضور و نسیم تجلی حق گاه گاهی بوزد و انتقال حالی(عرفانی) برای عارف رخ دهد و این برق، تمام قلب عارف را فرا گیرد، لوایح کشف پدید آمده است. (یعنی چیزهایی را درک می‌کند و حقایقی از عالم را می‌بیند که از درک انسان‌های عادی، در حالت عادی خارج است.) مقام دوم "لوامع" است که ظهور بیشتری نسبت به رتبه‌ی نخست دارند و به زودی زائل نمی‌شوند و بالأخره مرتبه‌ی سوم و نهایی "طوالع" می‌باشند که ماندگاری بیشتر و نورانیت و سیطره‌ی قوی‌تری نسبت به دو نوع قبلی دارند. برای بیان بهتر، طوالع عبارتند از: انوار توحیدی که قلب اهل معرفت را فرا می‌گیرد و این نور، چنان بر دل عارف حکومت می‌کند که اولا انوار دیگر را تحت الشعاع قرار می‌دهد و ثانیا اطمینان و آرامش را برای وی به ارمغان می‌آورد.
در این بین، بازار مکاره‌ای توسط مدعیان طریقت و عرفان و صوفیان منحرف به راه افتاده که ایشان نیز از شهود انوار رنگارنگی مثل سبز و قرمز و بنفش صحبت می‌کنند و ادعا می‌کنند که در مرتبه‌ی فناء فی‌الله[1] نور خاصی با نام "نور سیاه" را مشاهده می‌کنند.
حقیقت نور سیاه چیست که با رؤیت آن، به بالاترین درجات عرفانی یعنی فناء در ذات خدا می‌رسند؟! آیا این نور، چنانچه بسیاری از صوفیه چنین پنداری دارند و در کتاب اصطلاحات صوفیه آمده است[2]، تجلی صفاتی یا نور ذات خداست؟[3]
برخی بزرگان و مشایخ فرقه‌ی صوفیه، از شهود نور سیاه سخن گفته‌اند که به عنوان نمونه چند مورد را بیان می‌کنیم. شمس الدین محمد بن یحیی لاهیجی از مشایخ سلسله‌ی نوربخشیه می‌گوید: «دیدم که تمامت عالم را نور سیاه فرو گرفته، چنان‌چه همه‌ی اشیاء به رنگ آن نورند و من مست و شیدا گشته، غرق این نورم و ریسمانی از نور در من بسته‌اند و به سرعت تمام ما را جانب بالا می‌کشند که شرح آن به وصف نمی‌آید تا به آسمان اولم رسانیدند. عجائب و غرایب بسیار مشاهده نمودم تا به آسمان هفتم رسیده و از آنجا تا به عرش رسیدم و آنگاه به یک کشش از عرش گذشتم و تعیین جسمانی من نماند و علم مجرد شدم بعد از آن بقا بالله یافته، دیدم که آن نور مطلق منم.»[4] نجم‌الدین عبدالله بن محمد بن شاهاور الاسدی الرازی مشهور به نجم‌الدین دایه یا نجم رازی از بزرگان صوفیه در قرن هفتم هجری است. وی معتقد است که رنگ‌ها شامل هفت مرتبه‌اند. شش مرتبه اول که عبارتند از: نورهای سفید، زرد، بنفش، سبز، آبی و سرخ که نماینده‌ی انوار صفت جمالند، و مرتبه‌ی هفتم نور سیاه، مظهر آن است و مربوط به صفت جلال! این نور که هم چنین شب روشن هم خوانده می‌شود ذات احدیت است! که به دلیل نامتمایز بودن بصری عدم تعین آن، با شب تشبیه‌پذیر است، زیرا همان‌طور که در شب نمی توان چیزی را (هر چه باشد) تشخیص داد، همان‌طور، در این مرتبه‌ی ذات هم که مرتبه‌ی افنای پدیده‌هاست، درک و دریافت آگاهی وجود ندارد![5]
محمود شبستری هم در این زمینه می‌سراید:
چو مبصر با بصر نزدیک گردد
بصر ز ادراک آن تاریک گردد
سیاهی گر بدانی نور ذات است
به تاریکی درون آب حیات است
اما در مقابل ادعای این صاحب‌نامان صوفیه، برخی دیگر از سرشناسان این مسلک، نور سیاه را نه تنها تجلی صفاتی خدا و نور ذات او ندانسته‌اند، بلکه آنرا نماد و نشانه‌ای از ابلیس برمی‌شمارند. چنانچه در کتاب مکاتبات آمده است : «نور سياه، نور ابليس است».[6] و عین القضات همدانی هم مى‏‌نويسد: «دريغا مگر كه نور سياه بر تو بالاى عرش عرضه نكرده‏‌اند؟ آن نور ابليس است».[7]
رنگارنگی در این فرقه‌ی التقاطی امری عجیب نیست، چون عقیده و عملکرد صوفیان به فراخور سلسله‌ای که در آن عضوند و فرمانی که هر قطبی برای مریدانش صادر می‌کند، متنوع و گوناگون است و چون منشأ این گوناگونی نفس اماره‌ی بزرگان این مسلک است، به همین تناسب مسیر ایشان از راه حق فاصله دارد و در بین خودشان هم بر سر مسائلی اختلاف نظر دارند؛ گروهی نور سیاه خیال خود را که پرتو سیاهی باطنشان است، ایزدی می‌دانند و گروهی همان نور را شیطانی!

پی‌نوشت:
[1]. بمعنای رسیدن به خدا و چیزی جر خدا ندیدن
[2]. اصطلاحات صوفيان مرآت عشاق، ترجمه مرضیه سلیمانی، انتشارات علمی و فرهنگی، ص331
[3]. زین العابدین بن اسکندر شیروانی، بستان السياحه، چاپ حقیقت، ص 289
[4]. یحیی لاهیجی، مفاتيح الإعجاز فى شرح گلشن راز، تصحیح برزگر، ص77
[5]. شرح کامل باب اول و دوم مرصادالعباد اثر نجم‌الدین رازی، چاپ 1389، ص306
[6]. مکاتبات خواجه احمد غزالی با عین القضات همدانی، نشر خانقاه نعمت الهی، ص61
[7]. عین القضات همدانی، تمهیدات، مقدمه و تصحیح و تعلیق دکتر عفیف عسیران، ص34.

تولیدی

دیدگاه‌ها

با درود.با چه مدرک و اسنادی به این صراحت میگویید نور سیاه نور شیطانی است.اگر نقل قول مهم است پس مرحوم حاج آقا دولابی از نور سیاه به عنوان برترین نور یاد کرده و آن را نور فاطمه زهرا سلام و درود بر ایشان باد میدانند.نور سیاه در فیزیک هم هست و سرعتش 21 ضرب در ده به توان یازده است.متشکر از لطفتون

درود مدرکشو نقل کردیم برای سخنی که به مرحوم دولابی نسبت میدین مدرک بیارید و بعد از اون به رفرنسی که ما دادیم مراجعه کنید

ممنون باورم نمیشه انکه حتی ندیده نور سیاه اینقدر محکم باور داشته باشه آفرین

اولین بار این سخن را ابوعیسی وراق از هشام ابن سالم جوالیقی متکلم شیعه نقل میکنه که خدا از دو نور تشکیل شده یکی سفید و دیگری سیاه .

نور سیاه عنصری در عالم جبر یا قبل از جبر که کف و اسمان دارد از طریق هیبت ها اولیا حفظ میشوند که این نور یا نیرویی فرود بر همه عناصر وجود دارد این فشار گوییم که قدرت حل کردن عناصری که نور ندارند در بر سیاهی کماکم هیچ نوزایی عنصر است که هیچ و سیاه و پخش و نگهدار هیبت روح این جام کم نورزا در تقلا برای عشق و دانش در جنگ خواهد بود

متکلم شیعه هشام ابن سالم جوالیقی قبل از متصوفه به این موضوع پرداخته بوده.

از کجا میدونید راه شما درسته ؟

نور سیاه مخملی به تعبیر حاج اقا دولابی که این نور دیده و مختص به فاطمه زهرا سلام الله هست

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.