دلایل کثرت فرقه‌های صوفیه

  • 1395/04/01 - 23:45
یکی از دعاوی هر یک از فرقه‌های صوفیه این است که راه رسیدن به حق و حقیقت فقط و فقط اوست و دیگر فرقه‌ها بر صراط حق نیستند. ادعای انحصارطلبی میان فرقه‌ها درحالی است که فرقه‌های متعدد صوفی مسلک وجود دارد و هر کدام هم همین ادعا را مطرح می‌کنند. در این مقام قصد داریم تا برخی از علل وجود فرقه‌های صوفیه را بیان کنیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از دعاوی هر یک از فرقه‌های صوفیه این است که راه رسیدن به حق و حقیقت فقط و فقط اوست و دیگر فرقه‌ها بر صراط حق نیستند. ادعای انحصارطلبی میان فرقه‌ها درحالی است که فرقه‌های متعدد صوفی مسلک وجود دارد و هر کدام هم همین ادعا را مطرح می‌کنند.
ما در این مقام به دنبال رد یا اثبات مدعای فرقه‌های صوفیه نیستیم، بلکه قصد داریم تا برخی از علل وجود فرقه‌های صوفیه را بیان کنیم. استاد خسرو پناه درباره کثرت فرقه‌های صوفیه مطالبی را عنوان می‌کنند و مجموعه علل کثرت فرقه‌های صوفیه را سه دلیل ذکر می‌کنند.
1. شخصیت‌های صوفیه
ابوبکر کلاباذی (متوفی 380 ه. ق) در کتاب شرح التعرف لمذهب اهل التصوف، تاریخ صوفیان را برحسب مناطق مختلف بیان کرده است. مثلا بایزید بسطامی را در بسطام، ابوحفص حداد را در نیشابور، احمد بن خضرویه بلخی را در بلخ، سهل بن عبدالله تستری را در شوشتر، یوسف بن حسین رازی را در ری، ابوبکر بن طاهر ابهری را در ابهر، علی بن سهل بن الازهر را در اصفهان، کهمس همدانی را در همدان، و حسین بن علی بن یزدانیار را در ارومیه معرفی می‌کند. هر کدام از این شخصیت‌ها در هر یک از این مناطق باعث پیدایش فرقه‌ای از تصوف شده‌اند.[1]
2. بافت فرهنگی شهرها و تنوع مذهبی
بافت فرهنگی شهرهای مختلف و تنوع مذهبی به شکل‌گیری فرق مختلف تصوف دامن زده است. گرچه مشایخ صوفیه به لحاظ فقهی و کلامی عمدتا سنی مذهب بوده‌اند؛ ولی گرایش‌های فقهی آنان یکسان نیست. برای نمونه صوفیان نیشابور، شافعی‌اند و ابوبکر شبلی، مالکی و ابوبکر کلاباذی و ابوالحسن علی بن عثمان هجویری و یوسف همدانی، حنفی‌اند و خواجه عبدالله انصاری، حنبلی است. شجره‌نامه فرقه‌های تصوف شیعی نیز به صوفیان اهل‌سنت مانند حسن بصری، جنید بغدادی، احمد غزالی و ... منتهی می شود.[2]
3. روش‌های سلوکی صوفیه
علت دیگر کثرت فرقه‌های صوفیه را در روشهای سلوکی-تربیتی فرقه‌‌های صوفیه باید دانست که این اختلافات سلوکی، منشا تنوع فرقه‌های صوفیه شده است. به سخن دیگر، یکی از علت‌هایی که باعث شده گاهی از یک فرقه، دو یا چند فرقه دیگر زاییده و انشعابات متکثر پدیدار شود؛ روش‌های سلوکی و تربیتی اقطاب فرقه‌هاست. این تفاوت چنان عمیق و گسترده بوده که گاه برخی مشایخ صوفیه، یکدیگر را تکفیر یا تفسیق کرده، منحرف از طریقت می‌دانستند. برای مثال روش تربیتی و سلوکی ابراهیم ادهم (متوفی 161 ه. ق) کثرت سفرها و برگزاری جلسات ذکر بوده است، اما جنید بغدادی اهل سفر نبوده، در بغداد ساکن شده و خانقاه ساخته و مریدانی دور خود جمع کرده است.
قشیری از جنید بغدادی نقل می کند که: «فتوت در شام، سخن‌گویی در عراق و صدق در خراسان بود.»[3] یعنی هر کدام یک مولفه خاصی در مسائل تربیتی و صوفیانه داشته‌اند و کتب اهل تصوف نیز نمایان‌گر این مساله است. تصوف در قوت القلوب ابوطالب مکی (متوفی 386 ه. ق) تصوف بصره است و مولفه‌های تصوف بصره را داراست. کتاب اللمع ابونصر سراج  (متوفی 378 ه. ق) مبتنی بر تصوف بغداد و کتاب التعرف ابونصر کلاباذی (متوفی 380 ه. ق) واجد تصوف بخاراست و رساله ابوالقاسم قشیری (متوفی 465 ه ق) و ابوحامد غزالی (متوفی 505 ه. ق) مبتنی بر تصوف نیشابور است. با اینکه غزالی از منطقه خراسان به نظامیه بغداد و سپس به مکه مهاجرت کرد، کتاب احیاء علوم الدین را با رویکرد تصوف نیشابور نگاشت.[4]
این اختلاف فرقه‌ها در تعدد مقامات عرفانی هم نمایان است. برای نمونه زهد، خوف، شوق، محبت بین بعضی از مکاتب و شخصیت‌های تصوف خیلی مهم است. ذوالنون مصری، نوزده مقام عرفانی، ابونصر سراج هفت مقام و خواجه عبدالله انصاری صد منزل و روزبهان شیرازی هزار و یک مقام را بیان می‌کنند. این تعدد مقام‌های عرفانی نیز به تفاوت روش‌شناختی صوفیان برمی گردد.[5]
علاوه بر مطالبی که استاد خسروپناه به آن اشاره کرده‌اند، عاملی دیگری نیز می‌توان به عوامل مذکور اضافه نمود و آن عامل "دعوت سران صوفیه به خود" است. اگر رسیدن به قرب الهی که صوفیه به آن اشاره می‌کنند و آن را هدف واقعی خود می‌دانند، صحیح باشد؛ چه نیازی است که مرید تحت فرمان مرادی خاص سیر و سلوک کند؟
مساله "دعوت به خود" از شاخصه‌های عرفان‌های کاذب است و رهبران چنین فرقه‌هایی به جای اینکه مردم را به خداوند باری تعالی دعوت نمایند، آنها را به خود دعوت می‌کنند تا ایشان طریق رسیدن به حضرت حق سبحانه و تعالی باشند و همین امر سرآغاز انحراف درعقیده اشخاص است؛ چرا که چنین رهبرانی بسیارند و تشخیص حق و ناحق ایشان امری محال به نظر می‌آید.

پی‌نوشت:
[1]. خسروپناه عبدالحسین، فصلنامه پژوهشی پژوهش نامه اخلاق، سال دوم، زمستان 1388، شماره 6، صص 23- 56
[2]. همان
[3]. قشیری عبدالکریم بن هوازن، رساله قشیریه، بی تا، بیروت، دارالکتب عربی، ص 226
[4]. خسروپناه عبدالحسین، فصلنامه پژوهشی پژوهش نامه اخلاق، سال دوم، زمستان 1388، شماره 6، صص 23- 56
[5]. عادل حداد غلامعلی، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، 1362، ج 7، صص 381 -384

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.