بهائیانی که بهائی نیستند

  • 1394/11/13 - 10:37
یکی از مباحثی که در بهائیت مطرح است و در عمل با گفتار بهائیان متناقض است، بحث عدم مداخله در امور سیاسی می‌باشد. رهبران بهائیت در گفته‌هایشان پیروان خود را به مداخله نکردن در امور سیاسی سفارش می‌کنند و می‌گویند هرکس در امور سیاسی مداخله کند، بهایی نیست و از بهائیان به شمار نمی‌آید. اما در عمل خلاف این را شاهد هستیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مباحثی که در بهائیت مطرح است و در عمل، با گفتار بهائیان متناقض است، بحث عدم مداخله در امور سیاسی است. رهبران بهائیت در گفته‌هایشان پیروان خود را به مداخله نکردن در امور سیاسی سفارش می‌کنند و می‌گویند هرکس در امور سیاسی مداخله کند، بهایی نیست و از بهائیان به شمار نمی‌آید. به خواست خداوند متعال سعی داریم در این مقاله این بحث را مورد بررسی قرار دهیم.
میرزا حسینعلی نوری در اقدس می‌نویسد: «لیس لأحد أن یعترِضَ علی الذین یحکمون علی العباد دَعوا لهم ما عندهم و توجّهوا الی القلوب؛ [۱] کسی حق اعتراض بر کسانی که بر مردم حکومت می‌کنند، ندارد، آنان را با آنچه نزدشان است رها کنید و به قلب‌ها توجه کنید».
وی در لوح ذبیح می‌گوید: «...ابدا در امور دنیا و ما یتعلق بها و رؤسای ظاهره آن تکلم جائز نه، حقّ (جلّ و عزّ) مملکت ظاهره را به ملوک عنایت فرموده، بر احدی جائز نه که ارتکاب نماید امری را که مخالف رأی رؤسای مملکت باشد...».[۲]
عبدالبهاء نیز در تأیید سخنان پدر در ضمن الواح وصایا می‌نویسد: «ای احبّای الهی! باید سریر سلطنت هر تاج‌دار عادلی را خاضع گردید و سُدّه ملوکانه هر شهریار کامل را خاشع شوید، به پادشاهان در نهایت صداقت و امانت خدمت نمائید و مطیع و خیرخواه باشید و در امور سیاسی بدون اذن و اجازه از ایشان مداخله ننمایید؛ زیرا خیانت با هر پادشاه عادلی، خیانت با خداست...».[۳]
و همچنین می‌گوید: «میزان بهائی بودن و نبودن این است که هرکس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفه‌ی خویش حرفی زند و یا حرکتی نماید، همین برهان کافی است که بهائی نیست، دلیل دیگر نمی‌خواهد».[۴]
عباس‌افندی می‌گوید: «بهائیان به امور سیاسیه تعلقی ندارند و در حق کلّ طوائف و آراء مختلفه دعا نمایند و خیرخواهند».[5]
با روشن شدن این مطلب، که یکی از تعالیم بهائیان این است که در امور سیاسی مداخله نکنند، چند سوال مطرح می‌شود:
1- چرا بهائیان در ایران، ساز مخالفت با دولت و نظام را سر می‌دهند و ابر قدرت‌ها را تحریک کرده تا بر علیه این کشور چندین قطعنامه تصویب کنند، در حالی که از مداخله در امور سیاسی از طرف رهبرانشان نهی شده‌اند؟
2- چرا بهائیان با قوانین این کشور مخالفت می‌کنند و مرتب بیانیه در محکومیت این نظام صادر می‌کنند و خواستار داشتن نماینده در مجلس هستند؟
3- چرا بهائیان که مرکز آنها در اسرائیل است و در مقابل جنایات و وحشی‌گری‌های اسرائیل نسبت به فلسطین، نه تنها سکوت کرده، بلکه حمایت می‌کنند، ادعای عدم مداخله در امور سیاسی را دارند؟
4- چرا با وجود این ادعا، با طرف مقابل ایران در مذاکرات 1+5 هماهنگ می‌کنند تا از ایران درخواست شود که ایران فرقه‌ی ضالّه‌ی بهائیت را به رسمیت بشناسند؟
5- چرا بهائیان با وجود این که حق ندارند در امور سیاسی دخالت کنند، از رژیم‌های پلیدی همچون آل سعود که به جنایت‌های زیادی مثل اعدام و به شهادت رساندن مظلومانه آیت الله شیخ محمدباقر نمر النمر دست می‌زنند، حمایت می‌کند و به تبرئه‌ی رژیم پست و پلید آل سعود می‌پردازد؟ و بسیاری چراهای دیگر...
لذا با توجه به موارد گفته شده مشخص می‌شود که این ادعا یا یک شعار برای رد گم کردن است، به طوری که به جامعه القاء کنند که آنها یک فرقه‌ی سیاسی نیستند و در امور سیاسی دخالت نمی‌کنند، ولی در عمل و به صورت پنهانی فعالیت سیاسی انجام می‌دهند، یا این که آنها دیگر بهائی نیستند!؟

پی‌نوشت:
[۱]. حسینعلی نوری، اقدس، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، بند ۹5.
[۲]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه‌ی حدود و احکام،  تهران: مؤسسه‌ی ملی مطبوعات امری، چاپ سوم، ۱۲۸ بدیع، ص ۳۳۳.
[۳]. همان، ص ۳۳۵.
[۴]. مجله‌ی اخبار امری، ارگان رسمی بهائیان ایران، ش ۵، دی ۱۳۲۵ ش.
[5]. همان، شماره‌ی ۹، ۱۳۲۴ ش.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.