نظر باخرزی در مورد بدعتگذار

  • 1394/06/31 - 08:44
بدعت در لغت به معنای ایجاد چیزی که از قبل وجود نداشته است؛ می‌باشد. خلیل بن احمد فراهیدی "متوفای 175 هجری قمری" که از مشاهیر فن ادبیات و علم لغت است در کتاب لغت خود معنای بدعت را چنین آورده است: «البَدْعُ‏: إحداث شي‏ء لم يكن له من قبل خلق و لا ذكر و لا معرفه» بدع یعنی ایجاد چیزی که قبلاً وجود و یاد و آشنایی با آن نبوده است. وی در ادامه بدعت را به معنای آنچه بعد از رسول‌الله...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بدعت در لغت به معنای ایجاد چیزی که از قبل وجود نداشته است؛ می‌باشد. خلیل بن احمد فراهیدی "متوفای 175 هجری قمری" که از مشاهیر فن ادبیات و علم لغت است در کتاب لغت خود معنای بدعت را چنین آورده است: «البَدْعُ‏: إحداث شي‏ء لم يكن له من قبل خلق و لا ذكر و لا معرفه»[1] بدع یعنی ایجاد چیزی که قبلاً وجود و یاد و آشنایی با آن نبوده است. وی در ادامه بدعت را به معنای آنچه بعد از رسول‌الله (صلی‌ الله علیه و آله) از روی هوس و امیال فاسد ساخته و نوآوری شد و به آن عمل شد؛ ترجمه می‌کند.[2]
همچنین راغب اصفهانی در کتاب "مفردات الفاظ القرآن" در معنای بدعت در مذهب چنین آورده است: «معنى بدعت‏ در مذهب، واردکردن سخنى است كه گوينده‏‌اش و عمل‌کننده‌اش بر روش و سيره صاحب‌شریعت، و كتاب و سنّت و همچنين بر اصول محكم و استوار و نمونه‏‌هاى با خير و صلاح دين نباشد.»[3] بر این اساس معنای بدعت و بدعت‌گذار در شریعت برگرفته از همان معنای لغوی آن است. در معنای شرعی بدعت در مقابل سنت است. یعنی چنانچه سنت -نزد عامه- به معنای قرآن و قول و فعل و تقریر پیامبر(صلی الله علیه و آله) است (بنا به اعتقاد شیعیان افعال، گفتار و تقریر امامان معصوم نیز جز سنت به شمار می‌رود.) بدعت در مقابل آن است یعنی به کار از خودساخته‌ای گفته می‌شود که در حیطه‌ی قرآن و افعال و گفتار و تقریر معصومین نباشد یا برخلاف آن‌ها باشد.
ابو‌المفاخر باخرزی از بزرگان فرقه‌ی صوفیه است که آداب و عقاید صوفیه را در کتاب خود بیان نموده است. او در باب "فص الایمان" کتاب اوراد الاحباب و فصوص الآداب در مورد بدعت‌گذار این‌چنین می‌نویسد: «هر که متابعت رسول نکند مبتدع است.»[4] فارغ از این‌که باخرزی در بسیاری از عقاید خود در همین کتاب مخالفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نموده است مانند بحث جانشینی پیامبر، که علاوه بر تأکیدات مکرر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در غدیر خم و غیر آن مبنی بر اختصاص آن به وجود علی بن ابی‌طالب (علیهما السلام)، باخرزی این مقام را برای قریشیان ثابت نموده است.[5] از عجایب است که باخرزی که خود از بزرگان فرقه‌ی بدعت‌گذار صوفیه است در ادامه‌ی کلامش برای گفتن ان شاء الله به روایات حسن بصری و سفیان ثوری که هریک از معاندین اهل‌بیت بوده‌اند احتجاج کرده است و کلام آن‌ها را به‌عنوان فصل الخطاب مطرح می‌کند.[6] آنچه از این تناقضات به دست می‌آید این است که باخرزی، خود و امثال حسن بصری و سفیان ثوری‌ها را افرادی بدعت‌گذار می‌داند.

پی‌نوشت:
[1]. فراهيدى خليل بن أحمد،كتاب العين‏، 9جلدی، نشر هجرت‏، قم‏،1409 هجری قمری، جلد2، صفحه 54
[2]. همان صفحه 55
[3]. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن،‏ مترجم: خسروى غلامرضا، مصحح: خسروى حسينى غلامرضا، 4جلدی، نشر مرتضوی، تهران‏، 1374هجری شمسی،چاپ دوم، جلد1، صفحه246
[4]. باخرزی، ابو المفاخر؛ یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، جلد دوم، چاپ دوم، چاپ و صحافی: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، صفحه 9
[5]. همان، صفحه 6
[6]. باخرزی ابو المفاخر یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، جلد دوم، چاپ دوم، چاپ و صحافی موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، صفحه9-10

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.