نقد باخرزی در مورد قدیم بودن قرآن

  • 1394/05/16 - 10:47
از بحث‌هایی که از قرن دوم هجری بین مسلمانان (اشاعره و معتزله که هر دو از فرقه‌های اهل سنت هستند) رایج شد، بحث در مورد این بوده است که آیا قرآن که کلام پروردگار است قدیم است یا حادث و مخلوق؟ نام‌گذاری علم عقاید به کلام نیز منشأش همین اختلاف بوده است. آنچه از روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در جواب...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از بحث‌هایی که از قرن دوم هجری بین مسلمانان (اشاعره و معتزله که هر دو از فرقه‌های اهل سنت هستند) رایج شد، بحث در مورد این بوده است که آیا قرآن که کلام پروردگار است قدیم است یا حادث و مخلوق؟ نام‌گذاری علم عقاید به کلام نیز منشأش همین اختلاف بوده است.
آنچه از روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در جواب این سؤال استفاده می‌شود دو نکته را در بردارد: اول اینکه از افتادن در این‌طور بحث‌هایی که نه ثمره‌ی دنیوی دارد و نه ثمره اخروی و جزء فتنه‌های زمانه است باید پرهیز کرد. و نکته‌ی دوم هم این‌که قرآن قدیم نیست. در روایت امام رضا (علیه‌السلام) وقتی راوی در مورد قدیم بودن قرآن از حضرت می‌پرسد، حضرت به این‌که قرآن کلام خداست و از راهنمایی‌های آن باید استفاده کرد؛ بسنده می‌کنند، که خود بر عدم اهمیت چنین بحثی که نزاعش بین مخالفین شیعه بوده است، دلالت دارد. «جعفر بن محمّد بن مسرور از ریّان بن صلت روایت کرده که به امام رضا (سلام‌الله‌علیه) عرضه داشتم: قرآن در نظر شما چگونه است و درباره آنچه می‌فرمایید؟ فرمود: قرآن کلام خداست، از آن نگذريد (قدم فراتر ننهید) و از غیر آن راه مجویید که گمراه خواهید شد.
شرح: از الفاظ روایت پیداست که ریّان بن صلت نظر حضرت را درباره مسئله نوظهوری که در آن عصر در محافل علمی موردبحث بوده می‌خواسته، و آن این بوده که آیا قرآن مجید حادث است یا قدیم؟ امام در پاسخ هشدار می‌دهد که بدانید قرآن کتاب هدایت و عمل است و باید از قرآن پیروی کرد و از انوارش منوّر شد و به اصول اعتقادی‌اش معتقد و به دستورات عملی‌اش عامل بود، امّا اینکه حادث است یا قدیم، مطلبی نیست که به درد دنیا یا آخرت بخورد.»[1]
شیخ صدوق (رحمه‌ الله) از امام علی النقی (علیه‌ السلام) در مورد اختلاف مسلمین در مورد قرآن چنین نقل کرده است: «کَتَبَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (علیهم السلام) إِلَی بَعْضِ شِیعَتِهِ به بغداد بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* عَصَمَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکَ مِنَ الْفِتْنَةِ فَإِنْ یَفْعَلْ فَقَدْ أَعْظَمَ بِهَا نِعْمَةً «1» وَ إِنْ لَا یَفْعَلْ فَهِیَ الْهَلْکَةُ نَحْنُ نَرَی أَنَّ الْجِدَالَ فِی الْقُرْآنِ بِدْعَةٌ اشْتَرَکَ فی‌ها السَّائِلُ وَ الْمُجِیبُ فَیَتَعَاطَی السَّائِلُ مَا لَیْسَ لَهُ وَ یَتَکَلَّفُ الْمُجِیبُ مَا لَیْسَ عَلَیْهِ وَ لَیْسَ الْخَالِقُ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا سِوَاهُ مَخْلُوقٌ وَ الْقُرْآنُ کَلَامُ اللَّهِ لَا تَجْعَلْ لَهُ اسْماً مِنْ عِنْدِکَ فَتَکُونَ مِنَ الضَّالِّینَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکَ مِنَ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ [2] حضرت علی بن محمد بن علی بن موسی‌الرضا(علیهم‌السلام) به‌سوی بعضی از شیعیانش نوشت در بغداد که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ خدا ما و تو را از فتنه و آزمایش نگاه دارد پس اگر چنین کند و نگاه دارد آنچه نعمت بزرگی است یا نعمت‌های خود را به آن بزرگ گردانیده و اگر نکند همان عین هلاکت و نابودی است ما چنان می‌بینیم و اعتقاد داریم که جدال و بحث در قرآن بدعتی است که سائل و مجیب در آن شرکت دارند. پس سائل می‌گیرد آنچه را که از برای او نیست و مجیب تکلف می‌کند آنچه را که بر او نیست و کسی و چیزی خالق نیست مگر خدای عز و جل و آنچه غیر او باشد مخلوق است و قرآن کلام خدا است و از برایش از نزد خود نامی قرار مده که از جمله گمراهان باشی بگرداند خدا ما و تو را از آنان که از پروردگار خود می‌ترسند در نهانی و ایشان از قیامت ترسانند.»
در حدیثی دیگر امام جعفر صادق (علیه‌السلام) در جواب نامه‌ی شخصی که از امام در مورد قدیم یا حادث بودن قرآن پرسیده بود چنین نگاشتند: «سَأَلْتَ رَحِمَکَ اللَّهُ عَنِ الْقُرْآنِ وَ اخْتِلَافِ النَّاسِ قِبَلَکُمْ فَإِنَّ الْقُرْآنَ کَلَامُ اللَّهِ مُحْدَثٌ غَیْرُ مَخْلُوقٍ وَ غَیْرُ أَزَلِیٍّ مَعَ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ وَ تَعَالَی عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً كَبِيراً [3] سؤال کردی خدا تو را رحمت کند از قرآن و اختلاف مردمان پیش از شما پس به‌درستی که قرآن کلام خدا است که محدث است و ساخته‌ی (دست بشر) نیست و با خدای تعالی ذكری ازلی نبوده که همیشه با خدا بوده باشد و خدا از این برتری دارد برتری بزرگ»
اما ابوالمفاخر باخرزی از علمای مشهور صوفیه در مورد قرآن چنین می‌نویسد: «قرآن قدیم است و مخلوق نیست. مکتوب است در صحائف، بی‌آنکه کتابت به او متعرض شود، و زبان و حفظ ماست بی‌آنکه زبان و حفظ بر او وارد شود.»[4]
علامه شهیر شیعی سید محمدحسین طباطبایی در نقد عقیده قدمت قرآن سخنی دارند که بر کلام باخرزی خط بطلان می‌کشد.
مرحوم علامه طباطبایی چنین می‌نویسد: «قدیم یا حادث بودن کلام، تابع سنخ وجودش خواهد بود. علم الهی که کلام او است، به خاطر قدیم بودن ذات خدا قدیم است، ولی زیدی که دیروز نبود و امروز هست شد، به خاطر اینکه از وجود پروردگارش کشف می‌کند، حادث است. وحی نازل بر رسول خدا (ص) بدان جهت که تفهیم الهی است، و تفهیم حادث است، نیز حادث است، ولی بدان جهت که در علم خدا است- و علم او را کلامش دانستیم و علم صفت ذاتی او است- پس وحی نیز قدیم است، مانند علمش به همه‌چیز، چه قدیم و چه حادث.
از بحث این معنا به دست آمد که قرآن کریم را اگر بدان جهت در نظر بگیریم که عبارت است از آیاتی خواندنی و دلالت می‌کند بر معانی ذهنی مانند سایر کلمات، قرآن نه حادث است، نه قدیم، بله به وساطت حدوث اصوات که معنون به‌عنوان کلام و قرآن‌اند، حادث است.
اگر بدان جهت در نظر گرفته شود که معارفی است حقیقی و در علم خدا، مانند علم خدا به سایر موجودات، قدیم خواهد بود، چون خود خدا قدیم است. به این حساب اگر می‌گوییم قرآن قدیم است، معنایش این است که علم خدا قدیم است. هم چنان‌که می‌گوییم زید حادث، قدیم است. درست هم گفته‌ایم، چون علم خدا به زید حادث، قدیم است.
ازاینجا معلوم می‌شود بحث‌هایی که درباره قدم و حدوث قرآن به راه انداخته بودند، بحث‌هایی بی‌فایده بود، زیرا اگر کسی که می‌گوید قدیم است، مقصودش از قرآن حروفی باشد که خواندنی است و صوت‌هایی ردیف شده و ترکیب یافته و بیانگر معانی خویش است و می‌خواهد بگوید چنین قرآنی مسبوق به عدم نبوده، برخلاف وجدان خود سخن گفته است. اگر مقصودش این است که خدا عالم به آن بوده و به‌عبارت‌دیگر علم خدا به قرآن قدیم بوده، این اختصاص به قرآن ندارد تا منّتش را بر قرآن بگذاریم، بلکه علم خدا به‌تمامی موجودات قدیم است، چون ذاتش قدیم است و علمش هم عین ذاتش است، زیرا مقصود از علم موردبحث علم ذاتی است.»[5]
از مجموع آیات و روایات و کلمات علمای شیعه چنین به دست می‌آید که کسی که به قدیم بودن قرآن عقیده داشته باشد با وجدان و عقل خود درگیر شده و از فرهنگ و مذهب شیعی به دور است و در باتلاق حرف‌های باطل و نسنجیده گرفتارشده است که یحیی باخرزی عالم معروف فرقه صوفیه ازجمله همین افراد است.

پی‌نوشت:

[1]. مستفید حمید رضا، و غفاری علی اکبر، ترجمه عیون أخبار الرضا، انتشارات صدوق، تهران، 1372 هجری شمسی، چاپ اول، جلد 2، صفحه 91
[2]. ابن بابویه، محمد بن علی،  التوحید(للصدوق)، محقق/مصحح: حسینی، هاشم، ناشر: جامعه مدرسین، ایران، قم،1398 هجری قمری، صفحه 224
[3]. همان، صفحه 227
[4]. باخرزی، ابو المفاخر؛ یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، جلد دوم، چاپ دوم، چاپ و صحافی: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران،صفحه 5
[5]. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات جامعه مدرسین، قم،1374 هجری شمسی، چاپ پنجم، ج14، ص 351

 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.