نسبت اهل حق با نصير غلام حضرت علی (ع)

  • 1394/03/14 - 10:22
فرقه اهل حق را در گذشته علاوه بر "دین یاری"، "طایفه دلفان"، "نصیریه" و ... نامیده‌اند. منشأ این فرقه به عمد یا غیر عمد بر اکثریت مردم اهل حق پوشیده مانده است و از کتب خطی منتسب به قرون گذشته، مشخص می‌شود که اهل حق‌ها در ابتدا پیرو شخصی به اسم "نصیر" بوده، چنانچه در یکی از این کتب خطی که توسط...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرقه اهل حق را در گذشته علاوه بر "دین یاری"، "طایفه دلفان"، "نصیریه" و ... نامیده‌اند. منشأ این فرقه به عمد یا غیر عمد بر اکثریت مردم اهل حق پوشیده مانده است و از کتب خطی منتسب به قرون گذشته، مشخص می‌شود که اهل حق‌ها در ابتدا پیرو شخصی به اسم "نصیر" بوده، چنانچه در یکی از این کتب خطی که توسط "قاسم افضلی" منتشرشده، چنین آمده است:
ای والله و دین نصیرتان بو
«این والله به دین نصیر باشد»
آر راکه راسی صد خیرتان بو [۱]
«در این راه راست صد خیر برای شما باشد»
همچنین در کتاب "کلام شیخ امیر قزوینه ای" که موردقبول بزرگان اهل حق است، از "نصیر" نام‌برده شده است. [۲] منابع اهل حق گویند نصیر غلام امام علی (علیه‌السلام) بوده است. اما اهل تحقیق وجود چنین غلامی را برای امام (علیه‌السلام) تأیید نکرده و حقیقت مطلب این است که وی از اصحاب امام علی النقی (علیه‌السلام) است. زیرا نام امام دهم نیز علی بوده است. با مراجعه به تاریخ و روایات و کتب رجال می‌یابیم که شخصی به نام "محمد بن نصیر بصری" که گاهی هم با لقب "الفهری" آمده، دارای عقایدی که فرقه اهل حق به آن معتقد است می‌باشد و درباره آن چنین نوشته‌اند: «وی پس از سریعی (یکی از ملعونانی که لعنت‌نامه از ناحیه مقدسه بر علیه وی صادر شد) ادعای نبوت برای خود و ربوبیت برای امام علی النقی (علیه‌السلام) داشت و خود را پیامبری از جانب امام دهم می‌دانست. او قائل به اتحاد و غلوّ و تناسخ بود. پس از وفات امام حسن عسگری (علیه‌السلام) ادعای جانشینی برای خود داشت».[۳]
دو لعنت‌نامه علیه وی صادر شد. در اولین لعنت‌نامه سعد از العبیدی نقل کرده است که امام عسگری (علیه‌السلام) نامه ای به من نوشت و در آن از "الفهری"(محمد بن نصیر الفهری) و "حسن بن محمد بابا قمی" بیزاری جسته و همه پیروان خود را از آنها بر حذر داشته و آندورا لعنت نموده و آندورا خورندگان (اموال) مردم به اسم امامان معرفی نموده است. [۴]
دومین لعنت‌نامه از ناحیه مقدسه (علیه‌السلام) به‌دست حسین بن روح برعلیه عده ای از ملعونان مانند "محمدعلی شلمغانی" و "محمد بن نصیر الفهری" می‌باشد.
شیخ طوسی در کتاب رجال خود محمد بن نصیر را از یاران امام جواد (علیه‌السلام) و در کتاب الغیبه وی را از یاران امام حسن عسگری (علیه‌السلام) شمرده است و چون امام یازدهم درگشت، دعوای بابیت و مقام محمد بن عثمان که از نواب اربعه بود می‌کرد و ابوجعفر محمد بن عثمان او را لعنت کرد و از وی تبری جست [۵].
علامه حلی در قسمت دوم رجال خود درباره محمد بن نصیر گفته وی از بزرگان بصره و مردی دانشمند بود که ادعای نبوت داشت و می‌گفت که امام حسن عسگری وی را بدان کار برانگیخته است [۶].
از بعضی نوشته‌ها چنین هویدا می‌شود که او از اصحاب امام محمدتقی (علیه السلام) نیز به شمار می‌رفته است و در زمان آن حضرت ادعای باطلی کرده بود که وقتی امام جواد (علیه‌السلام) آنها را شنید، او را لعنت کرد و از وی بیزاری جست [۷].
یکی از رهبران اهل حق شرح‌حال نصیر را چنین می‌آورد:
دگر گویم از داستان نصیر
چگونه به آن ذات حق کرد سیر
نصیر فرزند پیر زنی از اهالی یثرب بود که غلام امام علی (علیه‌السلام) می‌شود و در یک مسافرت با امام علی (علیه‌السلام) به لب دریایی می‌رسند. امام علی (علیه‌السلام) به نصیر می‌فرمایند برو کنار دریا و از یک ماهی راه دریا را بپرس که نامش "قرقر" است.
نصیر رفت گفتا به قرقر چنان
هزاران هزار قرقر اندر زمان
ماهیان گفتند کدام "قرقر" را می‌خواهی؟ نصیر به امام علی (علیه‌السلام) مراجعه کرد. حضرت فرمود "قرقر ابن مرمره ابن کرکره" نصیر به ماهیان مراجعه کرد و ماهی موردنظر را یافت. ماهی به نصیر گفت کسی که بداند یک ماهی کور در ته دریاست و راه دریا را بلد است، او خداست، ولی تو او را نشناختی. نصیر به امام مراجعه کرد و گفت تو خدایی. امام علی (علیه‌السلام) تا هفت بار گردن او را زد و هر بار زنده می‌کرد و نصیر همچنان ادعای خود را تکرار می‌کرد. عاقبت صدایی از آسمان آمد که همه مردم بنده من باشند و نصیر بنده تو باشد. و از آن زمان نصیر صاحب مکتب و  پیامبر نصیری‌ها گردید [۸].
به قول شریعت از آن کبریا
به حیدر بیامد پیام از سما
که ای مظهر حق بان پور زال    
مده زحمت و کن وراهم حلال
اگرچه تو هستی خداوندگار    
ولی یک کلامی زمن گوش دار
بر کل مخلوق خود کن نهان    
ولی بر نصیر خویشتن کن عیان
همه خلق دان بنده کبریا    
نصیر هم بخوان عبد حیدر به گاه
بفرموده حق شه مرتضی    
نصیر کرده آزاد در دو سرا
ز پس آن نصیر با همه تابعان    
شدند عبد حیدر به هر دو جهان
شد آزاد اهل نصیری ز پس    
علی شد بر آنها خداوند و کس [۹]

پی‌نوشت:

[۱]. افضلی قاسم، گنجینه سلطان اسحاق یا رموز یاری، دفتر هفتم، ص ۲۰
[۲]. محمدی محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، پازینه، تهران، ۱۳۸۴ شمسی، ص ۳۳؛ به نقل از شیخ امیر قزوینه ای، کلام شیخ امیر، به اهتمام و خط خاصعلی نوروزی، ۱۳۶۶، بند های ۶۹ و ۱۴۵، صص ۱۰ و ۵۱
[۳]. طبرسی احمد بن علی بن ابیطالب، الاحتجاج، نشر مرتضی، مشهد، ج ۲، صص ۴۷۴ و ۴۷۵
[۴]. مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۳۱۸، به نقل از رجال کشی، ص ۳۲۳
[۵]. مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۶۸ شمسی، صص ۴۵۰ و ۴۵۱
[۶]. همان
[۷]. صفری فروشان نعمت‌الله، غالیان، چاپ اول، موسسه چاپ آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۷۸ شمسی، ص ۱۳۳
[۸]. جیحون آبادی نعمت‌الله، شاهنامه حقیقت، با تلخیص از صص ۲۳۶ – ۲۳۹؛ نورالدین مدرسی چهاردهی در کتاب خاکسار و اهل حق، چاپ اول این داستان را افسانه می‌داند که آقاخان آن را درست کرده است. هرچند در دفتر شیخ امیر این داستان آمده است
[۹]. جیحون آبادی نعمت‌الله، شاهنامه حقیقت، با تلخیص از صص ۲۳۶ – ۲۳۹

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.